مهدی غنی: دولتمردان ما با طالبان مذاکره می کنند اما با ایرانیان غیرهمسو حتی حاضر به گفت وگو هم نیستند
غنی نوشت: اگر کاندیدا شدم، چه میکردم؟ همان اول این بیانیه را خطاب به مردم صادر میکردم: «هموطن عزیز، اگر مرا برای رئیسجمهوری انتخاب کنید، بدانید از دست من هیچ کاری برنمیآید؛ بنابراین به من رأی ندهید که برایتان اشتغال ایجاد کنم، دلار و سکه را ارزان کنم، محیط زیست شما را بهبود بخشم، جلو قاچاق رسمی را بگیرم، آسیبهای اجتماعی را از میان بردارم، کودکان کار را به آغوش خانواده و میز مدرسه بازگردانم، دزدان بیتالمال و مفسدان اقتصادی را به محکمه قانون بسپارم، حصر و حصار بردارم، من حتی یکی از این کارها را هم نمیتوانم انجام دهم، اما اگر شما بخواهید و تلاش کنید، با کمک شما بخش زیادی از این مشکلات قابلحل است.
به گزارش دیده بان ایران؛ مهدی غنی تحلیلگر مسایل سیاسی با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نوشت: راستش اول فکر کرده بودم رئیسجمهور شوم، ولی بعد دیدم زهی خیال باطل! اگر همه لوازم و امکانات هم فراهم بود و شرایط لازم را داشتم از آن روزنه استصوابی مگر میشد رد شد، فوراً سوابق ناصوابم روی میز استصواب قرار میگرفت و دهها دلیل پیدا میشد. همین مطالبی که مینویسم بهترین دلیل بود. میگفتند اصلاً تو تکلیفت با خودت معلوم نیست، هر روزی میخواهی جای یکی باشی. کسی که خودش را گم کرده فردا چطور میتواند دلارهای گمشده را پیدا کند. در ثانی، جاهطلبی و خوی استکباری از نوشتههایت پیداست. همیشه خواستی جای کسانی باشی که مقامات عالیه داشتند یا دارند، جای رهبر، جای قوه قضائیه، جای رضا پهلوی، جای ملکه، جای آیتالله شده یک بار خودت را جای یک کارگر، یک کشاورز، یک کودک کار بگذاری و از زبان آنان چیزی بنویسی تا حالا ما صلاحیت تو را به عنوان دوستدار مستعضفان و پابرهنهها و کوخنشینان تأیید کنیم.
به هر حال اگر کاندیدا شدم، چه میکردم؟ همان اول این بیانیه را خطاب به مردم صادر میکردم: «هموطن عزیز، اگر مرا برای رئیسجمهوری انتخاب کنید، بدانید از دست من هیچ کاری برنمیآید؛ بنابراین به من رأی ندهید که برایتان اشتغال ایجاد کنم، دلار و سکه را ارزان کنم، محیط زیست شما را بهبود بخشم، جلو قاچاق رسمی را بگیرم، آسیبهای اجتماعی را از میان بردارم، کودکان کار را به آغوش خانواده و میز مدرسه بازگردانم، دزدان بیتالمال و مفسدان اقتصادی را به محکمه قانون بسپارم، حصر و حصار بردارم، من حتی یکی از این کارها را هم نمیتوانم انجام دهم، اما اگر شما بخواهید و تلاش کنید، با کمک شما بخش زیادی از این مشکلات قابلحل است. اساساً یک نفر هر کس باشد نمیتواند مشکلات جاری کشور را حل کند، ولی اگر شما در هر کجا هستید کمک کنید ماجرا فرق میکند؛ بنابراین بدانید به کسی رأی میدهید که هیچ شعار انتخاباتی ندارد و هیچ وعدهای برای صد روز اول و آخر به شما نمیدهد، بلکه برعکس از شما توقع هم دارد. از شما میخواهد قول بدهید آستینها را بالا بزنید و به میدان بیایید. هرکس در هرکجا هست و به هر کاری مشغول است میتواند در بهبود وضعیت مؤثر باشد.
ما در گذشته با یک شاهی طرف بودیم که گوش شنوا نداشت، حتی از نزدیکان خود هم حرف حساب نمیشنید. بعد ما شروع کردیم فریاد زدن. باز هم نشنید. فریادها را بلندتر کردیم، بعد مشتها را گره کردیم و همینطور پیش رفتیم. در آن مقطع تاریخ، ایران ما، یک گوش بزرگ ناشنوا بود و میلیونها فریاد کوچک و بزرگ. بالاخره آن گوش ناشنوا رفت، ولی بعد اتفاق عجیبی افتاد. انگار آن فریادها گوشهای خودمان را هم کر کرده بود. کسی حرف دیگری را نمیشنید. همه فقط فریاد میزدند. همه میخواستند دهان دیگری را ببندند و فقط صدای خودشان بلند باشد.
شاید برای پرهیز از تکرار خطاها، تنها راه فراهم کردن بستری برای یک گفتوشنود ملی باشد. شاید با کمک رئیسجمهورهای سابق بتوانیم طرحی برای این کار بزرگ فراهم کنیم.
منافع ملی، هویت ملی، غیرت ملی، وحدت ملی واژههایی است که برای بعضی بیمعنی شده است. آن ایرانی در لباس اپوزیسیون برای رسیدن به مقصود به هر دولت خارجی تکیه میکند، از فشار آقا دونالد بر کشورش حمایت میکند، اما هموطن ایرانیاش را تحمل نمیکند. آن دولتمرد برای هر سرمایهگذار خارجی آغوش میگشاید، اما ایرانیان مهاجر را دعوت به همکاری نمیکند. آن مقام دیگر در آرزوی دیدار با فلان رئیسجمهور خارجی عزت خود را ازیاد میبرد، اما حاضر نیست به دیدار هموطن منتقد برود. با دولتهای کمونیستی همکاری و همراهی میکند، اما برای جوان هموطنش که کتابی از مارکس خوانده باشد، حقی قائل نیست. ممکن است با طالبان و امریکا و انگلیس مذاکره کنیم، اما با ایرانیان غیرهمسو هرگز گفتوگو نمیکنیم.
وقتی میزان دخالت نهادهای کنترلکننده در حدی باشد که مردم یا بخشی از مردم احساس مشارکت با حکومت نکنند و به این نتیجه برسند که نقشی در فرایند تصمیمگیری و اداره کشور و سرنوشت خودشان ندارند، برخوردشان با مسائل متفاوت خواهد شد. در چنین حالتی نهادهای کنترلکننده باید مسئولیت همه نقائص و کاستیهای مدیریت کشور را بر عهده بگیرند. همه جا انگشت اتهام بهسوی آنها نشانه خواهد رفت. این رویکرد گرچه در مقطع به ظاهر موجب تحکیم قدرت است، اما به نظر میآید در درازمدت نقشی معکوس داشته باشد؛ یعنی به تدریج این تصور در جامعه تقویت میشود که همه مشکلات و نارساییها از آن نهاد است و این پیامد خوبی ندارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 126