سمفونی مردگان، روایتی روانشناختی
حمیده آزاده روانشناس با تحلیل روانشناختی یکی از آثار ماندگار مرحوم «عباس معروفی»، داستان کتاب «سمفونی مردگان» را از دریچهای جدید مورد بحث و بررسی قرار داده است.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ عباس معروفی را می توان نویسنده قصه های سیال ذهن دانست، نوعی تکگویی های درونی خاص که شخصیت هایش را متمایز می کند.
او را می شود نویسنده داستانهای رواشناختی معاصر دانست. او با مرور گذشته و خاطرات دوران کودکی شخصیت هایش و کاوش در نا خودآگاه آنها مشکلات و تعارضات درونی آنها را به تصویر می کشد.
اگر بخواهیم کتاب سمفونی مردگان اورااز لحاظ روان شناحتی بررسی کنیم باید از چند دیدگاه به آن بپردازیم، که اساسی ترین آنها رویکرد روان تحلیلی فروید است.
رویکرد فروید با داشتن مولفه هایی چون خود و فراخود و عقده ادیپ میتواند شخصیت اصلی رمان عباس معروفی یعنی آیدین را به خوبی تحلیل کند. در واقع رمان ،تقابل دو انسان است با دو دیدگاه روانشناختی، دیدگاه علم و جهل،عشق و نفرت.
رمان به صورت یک راوی گفته نمی شود شخصیت ها به تک گویی های درونی می پردارند و ما را همراه خود به گذشته میبرند. مهمترین مولفه روانی در سمفونی مردگان، عقده ادیپ است،نفرت آیدین از پدر و عدم همانند سازی با او و عشق به مادری که فرمانبردار است و کاری از پیش نمی برد اما آیدین را بیش از پسر دیگرش می ستاید.
اما پدر مستبد و بد اخلاق که به دلیل ستم هایی که به مادر و خواهر آیدین روا داشته همواره مورد خشم و نفرت آیدین است.
این عدم همانندسای را در عدم بلوغ جنسی در آیدین می توانیم ببینیم. نداشتن رابطه عاطفی عمیق و مستحکم با زنان تا قبل از اینکه در کلیسا عاشق همسرش شود در جای جای داستان نمایان است با وجود داشتن ظاهر برازنده ، دوری گزیدن از زنان از ویژگی بارز آیدین است.
تنها عصیان این شخصیت را در رها کردن والدین و ترک خانه میتوانیم ببینیم طرد تصاویر پدربرای دور شدن از هویت خود.
اما خودکشی خواهر دوقلویش آیدا او را وارد دوران سوگ می کندحس نفرت از خود که نتوانسته زندگی خواهرش را نجات دهد ساختار روانی او را آماج احساسات متناقض عشق و نفرت می کند.متهم کردن خود و افتادن درورطه سوگ غیر طبیعی که فروید آن را مالیخولیایی می نامد که همراه با تجسم صحنه های خودکشی خواهرش خود را نشان می دهد.
از نظر فروید سوگواری طبیعی غم و هجران در پی دارد و آگاهانه است اما سوگ مالیخولیایی که عباس معروفی به زیبایی در رمانش آن را به وسیله آیدین به تصویر می کشد نا آکاهانه است که دنیای او را به دو نیم کرده نیمی در امروز پر از رنج و نیمی در دیروز پر از حسرت.
اما اورهان برادری که تمام شخصیتش را با حسادت و کینه می توان شناخت.عقده رقابت یا عقده قابیل ، احساس برتری برای بدست آوردن توجه و ستایش.
حسادتی که بر سر تصاحب عشق مادر با آیدین می جنگد. او محبت و توجه پدر را دارد اما چشم. امیدش به نگاه مادر است که از او دریغ می کند. تبعیض حالتی از خشم و اضطراب را در اورهان شکل داده است که خود را با تابع بودن مورد توجه قرار می دهد.
اما او در نا خود آگاه خود می داند که هرگز توجه پدر به او جایگزین عشق مادر نخواهد شد و همواره در حسرت این مهر تا پایان عمر می ماند. تا جایی که حسادت به حدی می رسد که قصد جان برادر را می کند تا او را با مسموم کردن به مرز دیوانگی برساند.
اما ار دیدگاه آلفرد آدلر، می توان گفت اورهان دچار إحساس کهتری است.عقده شرم و نقص و آگاه بودن از عدم لیاقت خود در نداشتن علم و ظاهر زیبا وبرازنده.
او از اینکه آیدین از هوش بهتری برخوردار است و مورد توجه ،إحساس نقص و کهتری می کند اما ماندن در مرحله مقعدی یکی از دلایلی است که میتوان خساست و حریص بودن اورهان را با رویکرد فروید تحلیل کرد.
در جایی از کتاب اشاره دارد که او تا سن ۶سالگی در عمل دفع دچار مشکل بوده است او همواره به فکر مال اندوزی است حتا در آخرین لحظات زندگی که تصمیم به غرق کردن خود می گیرد به فکر أموال و حساب و کتاب آنها در ذهن خود است.
با توجه به تحلیل شخصیت ها به صورت جداگانه می توان گفت در سمفونی مردگان ،عباس معروفی ما را با دو شخصیت روبه رو می کند که هر دو دچار روان رنجوری های متعددی هستند که ریشه بسیاری از آنها در دوران کودکی شکل گرفته است.
دیالوگ ها و مونولوگ های بی نظیر شخصیت ها در طول داستان و بازگشت به گذشته که هردو آنها نشانگر هوشمندی معروفی در به تصویرکشیدن روان گسیختگی این دو فرد دارد و نشان از محیط نامناسب رشدی آنها.
پناه آوردن آیدین به مادر به دلیل عدم همانندسازی با پدر و پناه مادر به پسر به دلیل رنج ناشی از عدم ارتباط صمیمی و درست با همسر هردو آنها را دچار افسردگی و درماندگی کرده بود.
و در پایان مرگ خواهر و همسر او را به روانگسیختگی و قطع کامل او از دنیای واقعی سوق می دهد .
اما اورهان با کینه ورزی و محرومیت از مهر مادری و فرمانبرداری بی چون و چرا از پدر برای جلب توجه و ستایش از سمت او نیز روانپریشی های خود را در جای جای قصه نشان می دهد.او که سالها این کینه را پرورانده و تا مرز کشتن برادر پیش می رود در مرحله ای روانی به پایان دادن به زندگی خود می رسد
که برای رهایی از این حجم از دشمنی و شاید آسوده شدن از این همه سال رنج کینه و عداوت مرگ و خودکشی را بهترین راه می یابد.
در پایان باید بگویم سمفونی مردگان عباس معروفی را باید بارها خواند و تحلیل کرد.
بدون شک او حق بزرگی بر گردن ادبیات معاصر ایران دارد و این نوشته ادای دین و احترامی بود به پاس سالها تلاش او برای نوشتن کلماتی که با آنها زندگی کردیم.
روحش شاد و یادش مانا.