معمای فراوانی
کتاب با یک تشبیه ساده از شاه میداس آغاز میشود. شاه میداس به هر چه دست میزد طلا میشد. ثروت بینهایت چه رویای زیبایی. در واقعیت نفت نیز حاکمان نفتی را به شاه میداسهای کوچک تبدیل کرد.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ زمانی یک مترجم کارکشته به من گفت که 50% کار مترجم انتخاب کتاب مناسب است. کتابی که موضوع جدیدی را مطرح کرده باشد و یا حداقل موضوعی شناخته شده را از زاویهای دیگر بررسی کرده باشد. البته من بر آن حرف حکیمانه این را هم اضافه میکنم که باید کتابی انتخاب کند که قابل چاپ باشد. شاید از این بخش خوشتان نیاید اما واقعیت است کتابی که چاپ نشود حتی اگر به رایگان در اختیار مخاطبان قرار گیرد، خریدار ندارد.
کتاب «معمای فراوانی» تری لین کارل از آن کتابهایی است که خوب انتخاب شده. آقای دکتر خیرخواهان که آثار مهم دیگری مثل «راه باریک آزادی» را ترجمه کرده است، زحمت ترجمه این کتاب را کشیده و نشر نی آن را منتشر کرده است. این کتاب تلاش کرده تا از زاویه دیگری به این سوال بپردازد که چرا کشف نفت در برخی کشورها به رفاه و فراوانی و در دیگری به آشوب و ناامنی منجر شد.
کتاب با یک تشبیه ساده از شاه میداس آغاز میشود. شاه میداس به هر چه دست میزد طلا میشد. ثروت بینهایت چه رویای زیبایی. در واقعیت نفت نیز حاکمان نفتی را به شاه میداسهای کوچک تبدیل کرد. به تعبیر کتاب تشکیل اوپک آرامترین و مسالمتآمیزترین انتقال ثروت در تاریخ بشریت بود. البته که درست است اما ثروت نفتی به هر یک از حاکمان منطقه اجازه داد رویایی را دنبال کنند. یک دنبال رفاه رفت و دیگری دنبال قدرت.
کتاب در مورد آنچه که همه دولتهای نفتی بدان دچار شدند یعنی رشد ناهمگون بخش دولتی و بالطبع هزینههای دولتی نسبت به بخش خصوصی و صنعتی سخن میگوید.از اینکه چطور افزایش قیمت نفت در دهه 70 میلادی با یکسری سیاستهای غلط به رکود انجامید. در ایران این هزینه نزدیک به 60% بود! در ونزوئلا این رقم بالغ بر 75% بود. جالب آنکه در همین دوران حدود 3 میلیون کلمبیایی برای کار و زندگی بهتر به ونزوئلا مهاجرت کردند. اتفاقی که در زمانه کنونی کاملا برعکس است! افزایش ذخایر ارزی این دولتهای قدرتمند و البته توسعه نیافته، باعث بالا رفتن ارزش پول ملی این کشورها شد و در نتیجه نخستین نشانههای بیماری هلندی ظهور پیدا کرد. اتفاقی که در ایران سالهای 53-56 نیز قابل مشاهده است.
اما دولتهای نفتی هر چه بودند در نظام جهانی والراشتاینی قدرتهای پیرامونی به حساب میآمدند. پس نویسنده مثالی از یک ابرقدرت جهانی میزند: اسپانیای قرن شانزدهم در اوج اقتدار و شکوه خود. کشوری که در قله اقتصاد دنیا قرار داشت و ثروت جهان جدید را غارت کرده بود. اما حتی اسپانیاییها که رهبر جهان در آن دوره به حساب میآمد، قادر به مدیریت ثروت عظیم ناشی از منابع جدید نبود. همانطور که انتظار میرفت ثروت جدید با کمترین نظارت خرج میشد. دولت نیز نسبت به گسترش هزینههای عمومی خود بیتوجه بود. این برخورداری دولتی و عدم برخورداری عمومی عطشی در بین مردم برای یافتن شغلی دولتی به وجود آورد. در نتیجه افراد با استعداد به جای کارآفرینی و ابداع به دنبال یافتن شغلی دولتی با حقوقی ثابت بودند. در اینجا لازم است ذکر کنم که همین تفکر در ایران نیز از موانع اصلی توسعه است. دیری نبود که پدران ما کارمندی و حقوق دولتی یا همان «آب باریکه» را ستایش میکردند.
در اینجا باید یک پرانتز باز کنم. به نظر بنده یکی دیگر از مشکلات بزرگ دولتهای نفتی تفکر پول محوری است. این باور غلط که راهحل تمام مشکلات کشور و رسیدن به توسعه پول است و تمام کارها را باید با پول و هزینه زیاد به سرانجام رساند. هزینههایی که گاه در نظر دیگر کشورها احمقانه به نظر میرسد. کافی است نگاهی به عربستان و هزینه سرسام آور آن در حوزه فوتبال نگاهی بیاندازید. شاید خرید بازیکنان مسن اما مشهور درآمدی برای این کشور داشته باشد و وجهه این کشور را در جهان بهبود بخشد اما آیا لازم است برای این مقصود این هزینههای سرسام آور را متحمل شد؟ آیا دیگر کشورها مثل ترکیه برای تقویت برند ملی خود اینگونه هزینه کردند؟ این تفکر پول محوری در کشورمان هم نمودهای فراوانی دارد. کافی است نگاهی به گزارشهای تلویزیونی بیندازید تا ببینید چطور تفکر «دولت باید از ما حمایت کنه» در تمام حوزههای اقتصادی ایران رسوخ کرده است. تفکر پول محوری در تمام بخش نخست کتاب مورد نقد قرار میگیرد هر چند که به صورت مستقیم به آن اشاره نشده است.
اما دولتهای نفتی در دهه 70 میلادی یک مشکل بزرگ دیگر هم داشتند. آنها دولتهایی عقب مانده بودند که هنوز فاقد ابزار قانونی و مشروع برای اعمال اقتدار بودند. به عبارتی دیگر شکافی بزرگ میان اختیارات قانونی گسترده دولت و ضعف ساختارهای اعمال این اقتدار وجود داشت. در نتیجه بنا به تعبیر کتاب دولتهای نفتی به جای اینکه وحدت اجتماعی، انسجام اداری، مفاهیم سمبلیک دولتمندی و قابلیتهای مدیریتی را تکامل بخشند که زیربنای تصمیمگیری مولد است، غولهای ناتوانی شدندکه با صدها لیلیپوت رانتجو به شکل کاملا بیاثری درآمدند.
تمام بخش بالا برداشت شخصی بنده و البته نکاتی که به نظرم جالب آمده بود از بخش نخست کتاب بود. کتاب دو بخش دیگر و صدها نمودار و جدول نیز دارد. در بخش دوم نویسنده به سراغ یک مورد مشخص یعنی ونزوئلا میرود و اینکه چطور برنامه بلندپروازانه توسعه این کشور به فاجعه انجامید. در بخش سوم نویسنده از منظر مقایسهای به بررسی کشورهای مختلف مانند ایران، نروژ، نیجریه و اندونزی میپردازد.
خواندن این بخش معرفی کتاب یا پشت جلد نیز خالی از لطف نیست:
چه چیزی نفنت را جام زهرآلود میسازد؟ چرا مردمان زیادی درعینحال که بر روی میلیاردها بشکهٔ نفت نشستهاند، بهویژه طی رونق نفتی، چنین فقیراند؟ اینها پرسشهایی است که میلیونها نفر از سکنان کشورهای صادرکننده نفت دهها سال است از خود میپرسند. کتاب معمای فراوانی نشان میدهد چگونه با ورود سیلآسای درآمدهای نفتی به اقتصاد کشورهای صادرکنندهٔ نفت، حوزهٔ اختیارات و تعهدات دولت گسترش مییابد امّا درعینحال اقتدار و نهادهای قانونی آن تضعیف میشود. وابستگی به نفت آنها را به سمت تمرکزگرایی شدید قدرت سیاسی و نظام اداری آشفته و نامنسجم هدایت میکند. نویسنده مهمترین ویژگی دولتهای نفتی را در قوانینی جستجو میکند که حقوق منابع را به دولت اعطا میکند: رانت عظیمی که بسیار بیشتر از سود بهدستآمده در بخش خصوصی است. مطالعهٔ این کتاب که متکی به اسناد دقیق و نوآوریهای تئوریک است برای علاقهمندان به مباحث اقتصاد سیاسی توصیه میشود.
برای خرید کتاب اینجا کلیک نمایید