چرا ایران بر لبه تیغ است؟
واقعیت این است که بیشتر کتابها نتیجه خطور یک ایده در یک بعدازظهر تابستانی راس ساعت فلان نیستند. برخی کتابها نتیجه دغدغههایی هستند که سالها و گاه دههها ذهن نویسنده را به خود مشغول کردهاند. کتاب «ایران بر لبه تیغ» دقیقا یکی از همین کتابهاست.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ واقعیت این است که بیشتر کتابها نتیجه خطور یک ایده در یک بعدازظهر تابستانی راس ساعت فلان نیستند. برخی کتابها نتیجه دغدغههایی هستند که سالها و گاه دههها ذهن نویسنده را به خود مشغول کردهاند. کتاب «ایران بر لبه تیغ» دقیقا یکی از همین کتابهاست. نویسنده در همان ابتدای کتاب میگوید که این کتاب نتیجه 15 سال تحقیق و مطالعه او بر روی مسائل مختلفی است که جامعه ایران را به خود مشغول کرده است.
محمد فاضلی برای اهالی فضای مجازی فرد شناخته شدهایست. او پیشتر استاد دانشگاه، محقق مرکز تحقیقات استراتژیک و معاون وزیر بوده است. اما فاضلی همان ابتدا به تعبیر مشهوری از بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، اشاره میکند «جامعهشناسی یک ورزش رزمی است». او سپس میگوید: « جامعهشناس چگونه میتواند دست به انتقاد بزند و تخصصش را چونان ورزشی رزمی بداند، و درعینحال راتبهگیر دیوان یا فنسالاری شاغل در دولت باشد؟».
پس همانطور که پیشتر اشاره کردم، این روزها محمد فاضلی بیشتر در فضای مجازیست، پادکستی شنیدنی درباره مسائل ایران دارد با نام «دغدغه ایران» که بنده نیز از مخاطبان همیشگیاش هستم و در کانال تلگرامش کتابهایی که به نظرش مفید است را معرفی میکند. گاهی وقتها مقالاتی در مجلات و نشریات چاپ میکند و یا آنها مطالب او را از همان پادکست و کانال منتشر میکنند.
اما چرا ایران بر لبه تیغ ایستاده است؟ عنوان کتاب همانگونه که پیداست مانند یک انذار شدید است. محمد فاضلی در همان ابتدا میگوید:
«ما به رغم تمدنی چند هزار ساله و ایستاده بر شانۀ تاریخ، و برخورداری از عمده ملزومات مادی و معنوی ضروری برای نیل به وضعیتی شایسته، در دشوارترین سختیهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی به سر میبریم. این وضعیت چیزی فراتر از عدم تحقق رؤیای توسعه در یک صد سال اخیر است. به گمان من، ما نسلی هستیم که بر لبۀ تیغ راه میرویم و زمانهای خاص را تجربه میکنیم که این بار بهواقع برههای حساس است.»
نویسنده به تعبیر دکتر حاتم قادری یک فیلسوف و جامعهشناس منشوریست. دو دو تا چهارتای کتاب یا منطق کتاب بر مبنای یک فرانظریه مانند نئولیبرالیسم یا سوسیالیسم استوار نشده است. به عبارتی دیگر نویسنده دنیا را براساس یک چارچوب از قبل مشخص شده تفسیر نمیکند بلکه در بررسی هر موضوع نخستین سوالی که میپرسد این است که شرایط چیست. و به تعبیری دیگر از ریچارد رورتی نویسنده در عالم زمین سیر میکند و ضمن تحلیلی واقعگرایانه نسخههای عملی برای مشکلات ارائه میکند.
در بخش بعد که به معرفی بخشهای کتاب میپردازم، قصد ندارم و البته امکان پذیر هم نیست که آن را خلاصه کنم. اما به نظرم بهترین سوتیتر برای کتاب «و چه باید کرد؟» است. سوالی که حتی پیش از دوران مشروطه ذهن اندیشمندان ایرانی را به خود مشغول کرده است. برخی مانند مستشارالدوله راهحل را در یک کلمه یعنی قانون جستجو کردند. یکی مثل حسن نراقی و جمالزاده در خلقیات و دیگری مثل صادق زیباکلام در تاریخ ایران جستجو میکند. از این منظر شاید بتوان شبیهترین کتاب از لحاظ دغدغه و البته تا حدودی محتوا به کتاب فعلی را کتاب «ما چگونه ما شدیم» از صادق زیباکلام دانست. اما واقعیت این است که به نظر بنده محمد فاضلی بیشتر سعی بر نگارش «تاریخ اکنون» دارد. کاری که با تاریخگرایی زیباکلام چندان جور نیست. محمد فاضلی در همان ابتدا میگوید ایران در عصر «پسا» بسیاری از توانمندیها و ظرفیتهای خود را از دست داده است. به نظر بنده نیز این یک واقعیت است. ایران اکنون نه آن ظرفیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دهههای گذشته را ندارد. این مسئله بسیار خطرناک است چرا که ما در زمانهای هستیم که میتواند تاریخ آینده کشورها را رقم بزند. اما به عنوان یک کارشناس که در دانشگاه گرایشش مسائل ایران بوده باید عرض کنم که بنده نیز آینده را مبهم و متاسفانه ترسناک میبینم.
و امّا کتاب
کتاب از سه بخش تشکیل شده است: ایرانیان و مسائلشان، حکومت و حکمرانی و به سوی آینده. بخش نخست که از نامش پیداست طرح مسئله و مشکلات است. اما همانطور که عرض کردم نه با استفاده از تاریخگرایی زیباکلامی و نه به مانند جمالزاده و نراقی.
خود نویسنده به خوبی دو فصل اول کتاب را توصیف میکند:
«بخش اول تصویری از پیچیدگی و بدخیمی مسائل ایران، اثرات مخرب این وضعیت و بالاخص حل نشده باقی ماندن معضلات و همآیندی آنها بر ناآرامی و ناامیدی جامعه، تصمیمهای سختی که هم حکمرانان و هم جامعه باید برای حل این مسائل بگیرند، و نسبت اکثریت جامعۀ ایران با این مسائل ارائه میکند.
بخش دوم با عنوان «حکومت و حکمرانی» بیانگر نگاه من به شیوۀ برخورد درست با مسائل جامعۀ ما است. در این مسیر، من فقط روی بعضی از نقصانهای جدی حکمرانی ایران امروز و دهههای گذشته دست خواهم گذاشت. من آشکارا از آن دستهام که به ضرورت و اولویت توانمندسازی – نه استبدادی، اقتدارگرا یا خشن شدن - حکومت معتقدند، و نیک میدانم که نزد بعضی از خوانندگان این باور چه پژواک ناخوشایندی دارد.»
بخش سوم کتاب همانگونه که نویسنده اشاره میکند نگاهی هم بیمناک و هم امیدوارکننده به آینده ایران دارد. به عنوان یک خواننده باید اعتراف کنم که زمانی که کتاب را در دست گرفتم و فهرست آن را خواندم، ابتدا فصل سوم را خواندم چرا که عناوین بسیار جذابی دارد - «رابینهودیسم»، «آیا فروپاشی»، «ظهور دوباره پوپولیسم»- و سپس از ابتدا هر سه فصل را خواندم. این واقعیت که فصل سوم کتاب نقطه عطف آن است بیراه نیست. باز هم به عنوان یک خواننده ساده عرض میکنم که امکان ندارد کسی بتواند تمام کتاب و سطر به سطر آن را حفظ کند. اینکار در کتابهای سیاسی و اجتماعی این چنینی به مراتب سختتر و ناممکنتر است. برای مثال شما تمام دیالوگها یک فیلم ماندگار را از حفظ نیستید اما یک دیالوگ آن میتواند در ذهن مخاطب ماندگار شود و حتی نسلها نقل محافل باشد. برای کتاب هم داستان همین است. هر کتاب در یک نقطه کانونی و شاید حتی در چند صفحه یک نقطه عطف یا چالش در ذهن خواننده ایجاد میکند و این چالشهای ذهنی رهاورد ما از کتابهاست؛ آن چیزی است که ما از کتاب به خاطر میاوریم و طرز فکر و اندیشیدن ما را تغییر میدهد. فصل سوم کتاب «ایران بر لبه تیغ» مملو از این چالشها یا نقاط عطف ذهنی است.
اما فصل سوم ویژگی دیگری نیز دارد. خاطرم هست مرحوم دکتر فیرحی در یکی از کلاسهای درس دانشگاه تهران جملهای با این مضمون گفت: «خلاصه گفتن یعنی اشراف داشتن بر موضوع». فصل سوم کتاب در کنار این چالشهای ذهنی، به سادگی مفاهیم را به مخاطب منتقل میکند. از همان ابتدا و با شروع بخش «رابینهودیسم» نویسنده با دو مفهوم ساده «آرمان» و «محصول» دلیل ناتوانی دو گروه بزرگ سیاسی ایران یعنی اصولگرایان و اصلاحطلبان را از منظری متفاوت متوجه میشود. شاید مخاطب در انتهای این بخش با خود بگوید «این را که من میدانستم!» اما نکته همین جاست، محمد فاضلی آنقدر ساده مسائل را بیان میکند که گویی خود خواننده به جواب دست یافته است.
در یک کلام باید عرض کنم کتاب «ایران بر لبه تیغ» کتاب خوبی است و قطعا اگر بخواهم 10 کتاب منتشر شده در حوزه جامعهشناسی ایران در دهه 90 را انتخاب کنم، این کتاب یکی از انتخابهایم است. کتابی که به همت نشر روزنه و آقای سیدعلیرضا بهشتی منتشر شده و گویا تاکنون به چاپ دهم رسیده است.
به دلیل آنکه سیاست ما در دیدبان کتاب حمایت از ناشران است، در انتهای این مطلب لینک خرید کتاب از وبسایت نشر روزنه و عنوانی که برای ما فرستادند را با شما به اشتراک میگذارم.
لینک خرید کتاب ایران بر لبه تیغ با 20% تخفیف