۲۵ بهمن سالروز جنگ نهاوند/ روایت طبری و بلاذری از فتح الفتوح اعراب مسلمان، پایان ساسانی و غنیمت ها
جنگ نهاوند در تاریخ ۲۵ بهمن ماه سال ۱۲۰۰ شاهنشاهی برابر با ۱۴ فوریه سال ۶۴۲میلادی میان سپاه ایران و اعراب در نزدیکی منطقه ای کوهستانی در نهاوند رخ داد. جنگ نهاوند ۱۳۸۲ سال پیش در چنین روزی از آن جهت در تاریخ اسلام مهم است که پس از این جنگ فلات ایران بدون دفاع در اختیار ساسانیان قرار گرفت. در ادبیات عرب شعرای معروف در مدح این روز اشعار متعددی را سرودند که نهاوندیه معروف شد
![۲۵ بهمن سالروز جنگ نهاوند/ روایت طبری و بلاذری از فتح الفتوح اعراب مسلمان، پایان ساسانی و غنیمت ها](https://cdn.didbaniran.ir/thumbnail/Cvtwmn6X4EBe/fUQ4pqCksNO-W7mJ87HQnq6TSFPk9zFFcyvzdIkhy21kx29E9nmhjIv4cNprBo2zKTmMYdp5wb7AleQNFGO5UiPgCHyAF45aoVWSSBSI2Cb94yn-VZfnJPMRRaVVNzjSUZfAsuMwwYkMuT6G0lzfPDb8QFZ2Ugf8GN4UtmoBsyurMATIt0c3vnrpN2Wod_AwNSND7we9RNs,/nahavand-war-3201.jpg)
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ جنگ نهاوند در تاریخ ۲۵ بهمن ماه سال ۱۲۰۰ شاهنشاهی برابر با ۱۴ فوریه سال ۶۴۲میلادی میان سپاه ایران و اعراب در نزدیکی منطقه ای کوهستانی در نهاوند رخ داد. جنگ نهاوند ۱۳۸۲ سال پیش در چنین روزی از آن جهت در تاریخ اسلام مهم است که پس از این جنگ فلات ایران بدون دفاع در اختیار ساسانیان قرار گرفت
جنگ نهاوند که مسلمین آن را «فتحالفتوح» نامیدند یکی از مهمترین جنگهایی است که بین اعراب مسلمان و ایرانیان اتفاق افتاده است. پیروزی در این جنگ میتوانست راه ورود اعراب را به مناطق داخلی ایران هموار کرده و غنایم زیادی نصیب مسلمانان سازد. جنگ در نزدیکی نهاوند که در منطقۀ کوهستانی «جبل» واقع شده، اتفاق افتاده است
در ادبیات عرب شعرای معروف در مدح این روز اشعار متعددی را سرودند که نهاوندیه معروف شد. در این جنگ فرمانده اعراب مسلمان (نعمان بن مقرن) کشته شد که آرامگاه بابا پیر محل دفن این فرد است.
یاقوت محمدی مینویسد:
«نهاوند شهر بزرگی است که در سمت قبله همدان واقع است و بین این شهر تا همدان ۱۴ فرسخ راه است. امروزه این شهر میان چهار شهر خرمآباد، همدان، اراک و کرمانشاه قرار دارد».
۳ - علت نامگذاری
همانگونه که بیان شد، نام دیگر این جنگ فتحالفتوح میباشد. ابناثیر در خصوص علت این نامگذاری مینویسد:
«مسلمین فتح نهاوند را «فتحالفتوح» نامیدند زیرا بعد از آن ایرانیان نتوانستند جمع شده و در برابر اعراب بایستند؛ و پس از این جنگ بود که مسلمین سراسر کشور آنها را تعریف کردند».
۴ - قول مورخین
پاسخ تحقیقی و تحلیلی به پرسش های علمی، یکی از ضروری ترین مسائل پژوهشی در روزگار ماست؛ به این معنا که فارغ از پیشفرض ها و پیشداوری ها به واکاوی مستند و معقول دلایل و پیامدهای پدیده های مختلف بپردازیم و درستی یا نادرستی گزاره ها و فرضیه های مطرح شده را بسنجیم. مهم ترین هدف این نوع پاسخدهی، برداشتن حصارهای کژاندیشی و دستیابی به «حقیقت» است. همان گونه که ارسطو در توضیح مخالفت های خود با معلمش، افلاطون، جمله ای جاودانه نقل می کند: «افلاطون گرامی است؛ ولی حقیقت گرامی تر است»(تاریخ فلسفه، ص59).
سال هاست که در ورودی نهاوند، نوشته ای به عنوان خوشامد و معرفی کوتاه شهر به چشم می خورد: «به دروازه ی ورود اسلام به ایران خوش آمدید». سوالی که ذهن نگارنده و بسیاری از همشهریان را مشغول می کند، این است که آیا تاریخ، محتوای این جمله را تایید می کند؟ آیا چنان که از ظاهر این عبارت برمی آید، در نهاوند اتفاقی خوشایند رخ داده و فاتحان تازی(عرب) با مردم این دیار به ملایمت و ملاطفت رفتار کرده و آنان را به پذیرش اسلام فراخوانده اند؟ پاسخ به این پرسش را در دو بخش سامان می دهیم. در بخش نخست، معنا و مفهوم واژه ی «دروازه» را بکاویم.
پس از مراجعه به لغتنامه های دهخدا و معین، درمی یابیم که «دروازه» به معنای «در بزرگ» به کار رفته است؛ در بزرگی که بر ورودی شهر یا روستا یا کاروانسرا نصب می شده. پس هرکس که از دروازه ی شهری می گذشت، در واقع گام به آن شهر می گذاشت؛ یعنی سرآغاز هر سرزمینی، دروازه ی آن بود. با توجه به این توضیح، باید ببینیم آیا می توان نهاوند را دروازه ی ورود اعراب یا اسلام به ایران دانست؟!
جنگ های ایرانیان و تازیان را در حدود سال های 13 تا 21 هجری قمری نوشته اند. در جنگ نخست(یوم الجسر) که به سال 13 ق روی داد، سپاه ساسانی پیروز شد و بسیاری از اعراب جان سپردند. حتی فرمانده نامی عرب، ابوعبید ثقفی، نیز در این کارزار کشته شد. البته ایرانیان به تعقیب فراریان عرب نپرداختند و به پایتخت خود، تیسفون(مدائن)، بازگشتند. پس از چندی، تازیان، تجدید قوا نمودند و دومین نبرد عمده را در حدود سال های 15 و 16 ق آغاز کردند. این بار جنگی مهیب در «قادسیه» اتفاق افتاد. «قادسیه، نام شهرکی در جنوب عراق کنونی که حدود 31کیلومتری شهر کوفه است. در جنگ قادسیه سپاه ایران شکست سختی خورد و در نتیجه تمام عراق به دست سپاه اسلام افتاد و راه تصرف تیسفون(مدائن)، پایتخت ساسانیان، و دیگر شهرهای مهم غربی ایران برای عرب ها باز شد»(بزم آورد، ص271).
پس از پیروزی در قادسیه، پیشروی نیروهای تازی، سرعت بیشتری می گیرد و «طی سال های 15 تا 19 ق سرزمین های مدائن، قرمیسین(کرمانشاه)، اهواز و تستر(شوشتر) را گشودند»(اطلس تاریخ اسلام، ص127). آخرین ضربت به پیکره ی کم جان ساسانیان در نهاوند وارد می شود که حدود سال 19 یا 21 ق است. بعد از گشودن نهاوند، شیرازه ی خاندان ساسان از هم می پاشد و دیگر نمی توانند مقاومتی منسجم در برابر تازیان ترتیب دهند. از همین روست که اعراب، خود، پیروزی در نهاوند را «فتح الفتوح» خوانده اند. بنابراین اگر بخواهیم برای ورود مسلمانان عرب به ایران، دروازه ای در نظر بگیریم، آن دروازه، شهر نهاوند نیست؛ بلکه با توجه به سال های فتوحات و با نظر به مسیر پیشروی اعراب، این عنوان می تواند به تیسفون، اهواز، شوشتر و کرمانشاه نسبت داده شود که قبل از نهاوند به چنگ اعراب افتادند. احتمالا «دروازه» نامیدن نهاوند، اثر پذیرفته از همان «فتح الفتوح» عربی است و همان طور که گفته شد با مستندات تاریخی منطبق نیست.
در بخش دوم این جستار به کالبدشکافی «ورود اسلام به ایران» مشغول می شویم. مسلمانان پیامبر خود را با چه خصوصیاتی می شناسند؟ جواب این سوال، بسیار گسترده است؛ اما می توان با نگاهی به قرآن و دیگر نوشته ها گفت: معتقدند که رسول الله موحد و اخلاق مدار بود. یکتاپرستی را رواج داد. در مقابل تطمیع و تهدید دشمنان سر خم نکرد. در پی برقراری صلح و آرامش میان قبایل مختلف بود. از ضعیفان و درماندگان حمایت کرد. از تعصبات نژادی و عشیره ای مبرا بود و برادری و برابری را ترویج می نمود. از تقوا و پرهیزگاری سخن گفت و آن را وسیله ی تقرب به خداوند دانست. خلاصه ی کلام اینکه «رحمه للعالمین» بود و وجود ایشان را چشمه ای جاری از برکت و معنویت می دانند که هنوز هم می توان جرعه ها از آن نوشید و بهره مند شد.
حالا ببینیم تازیانی که بر نهاوند و دیگر سرزمین های ایران غالب شدند، چه خصوصیاتی داشتند. آیا رفتار آنان، انسانی و مطابق با آموزه های پیامبر اسلام بود؟! بررسی نوشته های تاریخ نگاران نشان می دهد که پاسخ این سوال، منفی است. آن چه می توان از تحلیل روایت های تاریخ آموخت این است که دو کلیدواژه برای رفتار عربان با پارسیان می توان در نظر گرفت: ثروت اندوزی و خونریزی.
بنا بر نقل منابع گوناگون، یکی از مهم ترین اهداف تازیان برای تازش به ایران، بهره گیری از غنایم و انباشت ثروت بود؛ زمانی این امر، ضروری تلقی گردید که قلمرو خلافت اسلامی با فتوحات جدید در حال گسترش بود و برای اداره ی این قلمرو وسیع، نیاز به خزانه های فربه و منابع مالی مطمئن، احساس می شد. حتی دستیابی به غنایم، محرکی برای جنگ و جهاد بود. دکتر محمدعلی موحد به نقل از بلاذری می آورد:
«مورخان آورده اند که رزم آوران عرب، پس از ضرب شستی که در جنگ جسر[جنگ اول در سال 13 ق] دیدند، از رفتن به جبهه شانه خالی کردند و در برابر فراخوان عمر سرگرانی می نمودند. عمر که مرد عمل بود و مزاج عرب ها را نیک می شناخت، قصه ی گنج آل ساسان و ثروت بیکران ایران را پیش کشید. قوم بجیله با این شرط که یک چهارم غنیمت را تصاحب کند، آمادگی خود را اعلام کرد»(در کشاکش دین و دولت، ص91).
چنین شد که وقتی بر نهاوند چیره شدند، دست به غارت گسترده و غنیمت یابی آزمندانه زدند. ابن اثیر آورده:
«مسلمانان در روز نبرد، پس از شکست ایرانیان، به نهاوند رفتند و آن چه در آن، ساز و برگ و خوار و بار و جنگ افزار و بار و بنه و کالا یافتند، برگرفتند و به سرپرست کارپردازی(متصدی بیت المال)، سائب بن اقرع، سپردند»(تاریخ کامل، ج4، ص1515).
بلاذری نقل می کند که در روز نبرد نهاوند، مردی ایرانی از سپاهی تازی امان می خواهد و می گوید:
«مرا نزد امیر تازیان بر تا با وی صلح کنم و این زمین ها بدو سپارم و جزیه بپردازم... پس وی را خدمت حذیفه برد. حذیفه با او صلح کرد و حراج و جزیه مقرر فرمود و مردمان نهاوند را بر اموال و بناها و منزل هایشان زنهار داد»(فتوح البلدان، ص119).
باز از بلاذری نقل شده است که «چون مسلمانان کوفه کثرت یافتند به زمین های دیگر که خراج آن ها میان ایشان تقسیم شود، نیازمند گشتند. پس دینور را به ایشان سپردند و بصریان، در عوض، نهاوند را بگرفتند... و فزونی خراج دینور بر خراج نهاوند، از آن کوفیان شد»(همان، ص120).
آن چه مسلم است در جنگ نهاوند، غنیمتی چشمگیر نصیب قوم غالب شد. ابن خلدون نوشته که «در تقسیم غنایم نهاوند به هر سوار شش هزار درهم و به هر پیاده دو هزار درهم رسید»(العبر، ج1، ص529). عین همین مطلب با همین اعداد در تاریخ کامل، ج4، ص1517 و تاریخ طبری، ج5، ص1955 آمده است. باز هم در تاریخ طبری می خوانیم که «سائب گوید: وقتی خدا عز و جل نهاوند را بر مسلمانان گشود، غنایم بسیار گرفتند و هنگامی که من به کار تقسیم سرگرم بودم، کافری از مردم آن جا بیامد و گفت: مرا به جان و کسان و خاندانم امان می دهی تا گنج های نخیرجان را که گنج های خاندان کسری است به تو نشان دهم که از آن تو و یارت شود و کس در آن، شریک تو نباشد؟ گفتم: آری. گفت: پس یکی را با من بفرست تا گنج ها را به او نشان دهم. گوید: یکی را با وی فرستادم که دو جعبه ی بزرگ بیاورد که همه مروارید و زمرد و یاقوت بود. و چون از تقسیم بر کسان فراغت یافتم آن را با خویش برداشتم و پیش عمر بن خطاب رفتم...»(تاریخ طبری، ج5، ص1932).
چنان که اشاره شد، بجز ثروت اندوزی، باید به خونریزی مهاجمان نیز اشاره کرد. طبیعتا فتح امپراتوری ساسانی بدون خونریزی و کشتار محقق نمی شد. این خونریزی های مهیب حدود 8سال به طول انجامید؛ از 13 تا 21 ق. گفته های مورخان گواهی می دهد که پیکار نهاوند بسیار هولناک و خونبار بوده و تلفات فراوان بر جا گذاشته است. یکی از شاعران عرب که ظاهرا خود شاهد کارازر بوده، در این باره می سراید:
«ای کاش معشوق من تا شامگاه در ایوان آراسته شیرین که همراهانم خفته بودند، به دیدار من می آمد. اگر جنگ دو روزه ی ما را در جلولا و جنگ هول انگیز نهاوند را دیده بود، از بیم می گریست و فریاد برمی آورد»(اخبار الطوال، ص174).
یکی از بهترین توصیفاتی که شدت جنگ و میزان خون های ریخته شده را به خوبی نشان می دهد، شیوه ی مرگ نعمان بن مقرن، امیر سپاه تازی، است. طبری آورده که «دو گروه با شمشیرها چنان سخت جنگیدند که کس جنگی از آن سخت تر نشنیده بود و از هنگام زوال تا شبانگاه چندان از پارسیان بکشتند که عرصه ی نبرد پر خون شد و مرد و چهارپا بر آن می لغزید و کسانی از سواران مسلمان از لغزیدن در خون آسیب دیدند. اسب نعمان در خون لغزید و او را بینداخت و نعمان به هنگام لغزیدن اسب، آسیب دید و جان داد»(تاریخ طبری، ج5، ص1953).
این را هم باید در نظر داشته باشیم که پیروزی سپاه عرب در نهاوند سبب شد که آنان در نقاط دیگر ایران نیز خونریزی های خود را ادامه دهند و غنیمت های بیشتری به چنگ آورند. دکتر عبدالحسین زرین کوب با نظر به فارسنامه ی ابن بلخی می نویسد که «ری پس از سقوط نهاوند به دست عربان افتاد. مردم چندین بار با فاتحان صلح کردند و پیمان بستند؛ اما هرچندگاه که امیر تغییر می یافت سر به شورش بر می آوردند... در سال های 28 و 30 هجری تازیان دو دفعه مجبور شدند استخر را فتح کنند. در دفعه دوم مقاومت مردم چندان با رشادت و گستاخی مقرون بود که فاتح عرب را از خشم و کینه دیوانه کرد... و سوگند خورد که چندان بکشد از مردم استخر که خون براند. به استخر آمد و به جنگ بستد و خون همگان مباح گردانید و چندان که می کشتند خون نمی رفت تا آب گرم بر خون می ریختند»(دو قرن سکوت، ص85).
هم چنین «درباره همدان آمده است که آن شهر، اول بار در سال 23 فتح شد و شرایط صلح آن جا مشابه نهاوند بود. بعد همدانی ها شوریدند و عرب ها در سال 24 دوباره آن جا را فتح کردند. مردم شهر به پرداخت جزیه ی سر و خراج زمین رضایت دادند. صدهزار درهم هم پرداختند تا به جان و مال و زن و بچه ی کسی تعرض
مقدسی مینویسد: «ایرانیان را پس از این جنگ تجمع و همگروه شدنی نبود».
مورخان عموماً سال وقوع این جنگ را ۲۱ه. ق (۶۴۱م.) ذکر کردهاند
بلادزی مینویسد: فتح نهاوند به سال ۱۹ و به قولی ۲۰ به روایتی نیز سال ۲۱ هجری رخ داد.
عمار بن یاسر اجتماع ایرانیان را به مرکز حکومت اسلامی خبر داد. ابن اعثم کوفی مینویسد:
«عمار بن یاسر، امیر کوفه باخبر شد که ایرانیان در نهاوند اجتماع کردهاند و ۱۵۰ هزار سواره و پیاده از نواحی مختلف جمع شدهاند و قصد سرکوبی اعراب را دارند. عمار و عدهای از اهل کوفه به عمر نامهای نوشته و درخواست کمک کردند».
فرمانده ایرانیان «مردان شاه» و به قولی «ذوالحاجب» بود و فرمانده سپاه اعراب مسلمان نیز فردی به نام «نعمان بن مقرن مزنی» بود. به نظر میرسد بیشتر نیروهای شرکت کنند. در این جنگ از دو شهر بصره و کوفه بودهاند. بلادزی مینویسد: «عمر عدهای از اهل بصره و کوفه را به فرماندهی نعمان بن مقرن به جنگ ایرانیان فرستاد».
۷ - سرانجام جنگ
در برخی منابع آمده است: در این جنگ مردم مدینه، بصره و کوفه شرکت داشتند. در مقابل لشکر ۱۵۰ هزار نفری ایرانیان که برخی از منابع تعداد آنها را تا رقم مبالغهآمیز ۴۰۰ هزار نفر نیز نوشتهاند، نیروهای اعراب بیش از ۳۰ هزار نفر نبودند. این جنگ پس از چند روز درگیری سرانجام به نفع اعراب مسلمان خاتمه یافت. ایرانیان مغلوب شده با تحمل کشتههای فراوانی مجبور به فرار شدند.
ابوعلی مسکویه مینویسد: «مسلمانان پس از شکست ایرانیان به نهاوند وارد شدند و آنچه در این شهر بود، به غنیمت بردند». در برخی دیگر از منابع آمده است: «خدیفه که پس از نعمان، فرماندهی مسلمانان را برعهده داشت پس از پیروزی مسلمانان، نهاوند را محاصره کرد؛ سپس با پیشنهاد فردی ایرانی به نام «دینار» (یکی از بزرگان شهر نهاوند.) با آنها صلح نمود، مشروط به این که خراج یا جزیه دهند و در مقابل اموالشان ایمن باشد.