ماجرای هدیه ناصرالدین شاه به دخترش چه بود؟
باغ فردوس تجریش از جمله اراضی بود که حاج میرزا آقاسی، آخرین صدر اعظم محمدشاه قاجار، در اواخر عمر خودش به محمد شاه بخشید. حاجی میرزا آقاسی اصالتا ایروانی بود و در زمان صدرات خود ۱۲۰۰ پارچه آبادی را رونق و بدون هیچ چشمداشتی به محمد شاه تحویل داد و بعد از فوت محمدشاه به ناصرالدین شاه رسید. پس از اینکه ناصرالدین شاه دختر خود را به عقد دوست محمدخان معیرالممالک درآورد، این باغ را به عنوان هدیه ازدواج به او بخشید. معیرالممالک مراسم عروسی را در همین باغ برگزار کرد. خاندان معیرالممالک عمارت را خانه ییلاقی خود کردند.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ باغ فردوس تجریش از جمله اراضی بود که حاج میرزا آقاسی، آخرین صدر اعظم محمدشاه قاجار، در اواخر عمر خودش به محمد شاه بخشید. حاجی میرزا آقاسی اصالتا ایروانی بود و در زمان صدرات خود ۱۲۰۰ پارچه آبادی را رونق و بدون هیچ چشمداشتی به محمد شاه تحویل داد و بعد از فوت محمدشاه به ناصرالدین شاه رسید. پس از اینکه ناصرالدین شاه دختر خود را به عقد دوست محمدخان معیرالممالک درآورد، این باغ را به عنوان هدیه ازدواج به او بخشید. معیرالممالک مراسم عروسی را در همین باغ برگزار کرد. خاندان معیرالممالک عمارت را خانه ییلاقی خود کردند.
اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات آورده : «شاه سوار شدند. باغ فردوس خانه معیر، یعنی [خانه] عصمتالدوله دخترشان رفته بودند.» مستر بنیامین، اولین وزیر مختار آمریکا، در کتاب خود به نام «ایران و ایرانیان» درباره معیرالممالک مینویسد: «در اطراف تهران عمارت باشکوهی ساخت به نام باغ فردوس که یکی از عمارات پرشکوه دنیا میتوان شمرد.»
این عمارت زیبا که بیش از یک قرن قدمت دارد و به خاطر درختان زیبایش به باغ فردوس مشهور شد، در زیرزمین خود یک حوض خانه منحصر به فرد دارد که حالا به عنوان سالن سینما استفاده میشود. حوض خانهای که گرچه به دلیل وجود بخش شاه نشین در نزدیکی سقف کمی برگرفته از معماری فرنگی است اما سقفی پوشیده از مقرنسهای گچی دارد.
نخستین جایی که گوجه فرنگی خورده شد
از همه ظرافت و زیبایی این عمارت که بگذریم، داستان یک اتفاق منحصر به فرد شنیدنی است. در همین عمارت بود که جعبهای حاوی تخم یک گیاه از فرنگ به دست صاحبان خانه رسید و آن را کاشتند و بوته گوجه فرنگی به عمل آمد. اما اهل خانه نمیدانستند این گیاه و میوه قرمزش چیست و به گمان نجس بودن به آن دست نمیزنند. تا اینکه یک روز یک روز عبدالصمد میرزا عزالدوله، برادر ناتنی ناصرالدین شاه، به عمارت میآید و میبیند چه گوجهفرنگیهای خوب و فرداعلایی آنجا عمل آمده است. می پرسد پس چراگوجهها را نچیدید و نخوردید؟ میگویند که خوردنی نیست و نجس است. او گوجهها را میچیند، آبش را میگیرد و رب و چاشنی درست میکند و همراه با کباب میخورند و لذت میبرند. شاید این عمارت اولین جایی نبوده که گوجه فرنگی در آن به عمل آمده اما اولین جایی بوده که گوجه فرنگی در آن خورده شده است.