دیده بان ایران - یوسف بابادی : یکی از فشار های پردامنه ای که همواره از سوی خرده نظام فرهنگی کشور بر حوزه علم و دانش سایه افکنده است، تلاش برای مهار و به خدمت گرفتن علم، در خدمت اهداف ایدئولوژیک بوده است؛گاه این ایدئولوژی، ایدئولوژی انقلابی بوده گاه ایدئولوژیِ تکنوکراتیکِ گفتمان پیشرفت.
هر چه بوده جنس تلاش یکی است در خدمت گرفتن علم، از هر نوعی. تکلیف علوم انسانی که از اساس مشخص است. به این ترتیب قریب به چهل سال با گفتمان هایی مانند «اسلامی سازی علوم»، «بومی سازی»، و این اواخر با گفتمان «دولت سازی علوم انسانی» تلاش شده است علوم و به طور اخص علوم انسانی و اجتماعی مهار شوند و اگر نه بنیادا بلکه به شکلی صوری تایید کننده و مرحمی بر دردهای حکمرانی پر ایراد سیاسی باشند.
نمی خواهد زیاد دور شویم، کافی است به همین چند سال قبل بازگردیم که دانشگاه تهران تحقیقات سفارشی ناگهانی منتشر می کرد که ضمن آن در یک دعوای سیاسی روز، نتایج عملکرد شهرداری را تایید می نمود.
انواع نهادهای مطالعاتی در سالیان اخیر به وجود آمدند که همه یک وظیفه داشتند؛ #لعاب_علمی_طرح را فراهم آورند. در این میان چه بسیار انجمن های علمی که آلوده نشدند، چه بسیار محققانی که شان خود را به قراردادها پیوند نزدند و چه نهادهایی مانند مراکز افکار سنجی و پزوهشکده های راهبردی و غیر راهبردی که تدارک دیده نشدند تا حجم انبوه بودجه فرهنگی و اجتماعی کشور به دهان آنها ریخته شود.
ثمره چه بود؟ تاسیس #علوم_انسانی_دولتی، با تعدادی اعضای هیئت علمی که در «ندیدن پدیده های انسانی و اجتماعی» و یا تلاش برای ندیده شدن آنها شناخته می شوند؛ همان #نخبگان_اُرگانوئیدی که با یک پسوند «عضو هیئت علمی .... » بار یک دنیا مسئولیت علمی طرح ها را به دوش می کشند.
اینها انبوهی مقاله چاپ شده در مجلات علمی پژوهشی دارند که مثل قارچ از زمین روئیدند و انبوهی کتاب که توسط انتشارات های جیره دار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده اند. البته از ترجمه ها هم نباید گذشت؛ اُرگانوئیدها اولین قدمهایشان را برای ورود و به رسمیت شناخته شدن در فضای آکادمیک به کمک ترجمه انجام داده اند؛ انبوهی ترجمه که وظیفه اصلی آن را هم دانشجویان بی نوایی کشیدند که به امیدهایی متفاوت این رنج را بر خود هموار کردند؛ پول موسسات آماده، قرار دادها بسته، رنج ترجمه بر عهده کس دیگر، و در انتها نام پر آوزاه استاد بر روی جلد. این بوده رسم اُرگانوئیدها.
اما چرا اُرگانوئیدها مهم هستند؟ ارگانوئیدها در ساختار دولتی کشور جذب شدند و به عنوان #شاگرد_شوفر، در کنار هندلرهای شبکه های تصمیم سازی شروع به کار کردند، اگر و تنها اگر هر وزارت خانه ای به انتشار طرح های تحقیقاتی؛ میزان هزینه و دست آوردهای آنها در افکار عمومی اقدام کند متوجه می شویم چه مبلغ هنگفتی صرف این داستان می شود. البته منظور از مبلغ هنگفت، درآمد ارگانوئیدها نیست؛ که آنهم در جای خودش محل بحث است، بلکه منظور عایدات تصمیم سازی برای ذی نفعان پنهان طرح های تحقیقاتی است.
علوم انسانی دولتی شاید مرزهای آشکار با علوم انسانی اسلامی داشته باشد، اما این مرزها در ذی نفعان بوده است. اُرگانوئیدها به کمک مدیران هندلدر، نظام تصمیم سازی فاسدی را به وجود آورده اند که محیط زیست این کشور را نابود کرده است و اگر به هر کدام اعتراض کنی بی واسطه و بسیار سریع به همدیگر ارجاع می دهند؛ مدیر به نظام دانشی که او را پشتیبانی می کند و محقق به نظامی که در آن کار کرده است و این رابطه انگل وار باعث می شود، اسم های و نام های بزرگ اما توخالی به وجود بیایند که به قول بارت مترسک، یا مانکن هستند، موجوداتی تو خالی که به واسطه کسانی دیگر برای مقاصدی پنهان تدارک دیده شده اند.
ارگانوئید عزیز! برخورداری از رانت انتشار علمی، برخورداری از رانت نفوذ، برخورداری از فرصت های سیاسی اجرایی یک نظام بروکراتیک فاسد شائنیتی برای انسان به وجود نمی آورد؛ دیر یا زود متفکران واقعی، بی محتوایی انبوه #تالیفات_پلاستیکی شما را آشکار خواهند کرد، هرچند زباله ای که شما تولید می کنید سالها به شکلی تجزیه ناپذیر باقی خواهد ماند.
ارگانوئید عزیز؛ شبکه ذی نفعانی که از شما استفاده می کنند تا تصمیماتشان را به خورد نظام سیاسی – اقتصادی کشور بدهند حتی به مدیران هندلر خود که سطوح بالای ارادت را نشان داده اند وفا دار نبودند؛ بیائید تغییر را از خود آغاز کنیم. در یادداشت بعدی به سنت سفارشی نویسی ارگانوئیدها خواهم پرداخت و رنجی که ما مردم می کشیم.
عضو کمپین مردمی حمایت از زاگرس مهربان
کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام