پایتخت؛ از زاویه ای دیگر
کسی نمیتواند منکر وجود ناهنجاریها در جامعه بحرانزده ما شود. ناهنجاریهایی که در جامعه ما وجود دارد چنان متنوع است که با یک سریال و یک فیلم و چند شوی زنده نمیتوان به همه آنها پرداخت بنابراین، هر هنرمندی یک نکته را میگیرد و در پی آن به ساخت اثری اقدام میکند. حاشیه نروم؛ در سریال پایتخت به نظر میرسد با دو نوع شهروند ایرانی طرفیم: یکی متوهم بیمار و بیاختیار، دیگری متوهم مختار؛
دیده بان ایران - فرامرز سید آقایی (روزنامه نگار ) : شاید همه انتقاداتی که به سریال پایتخت پنج میشود وارد باشد. شاید حق داشته باشیم به تبعیضی که بین تهیهکننده این سریال با تهیهکنندگان دیگر روا میدارند اعتراض کنیم و وقتی براساس اعتراض ما سانسورش کردند بازهم شاکی شویم که چرا سانسور میکنند اما من اجازه میخواهم از زاویهای دیگر به سریال پایتخت نگاه کنم. در طول شبهایی که پایتخت پخش میشود، تلاش کردم زیاد به فرم توجه نکنم و غرق در محتوا شوم. در محتوا نیز بدون اینکه اسیر حاشیههای مطرح شده از سوی منتقدان شوم، یک خط ثابت و ممتد توجهم را جلب کرد. از خود پرسیدم درد یک هنرمند چیست که میآید خود را به زحمت میاندازد، اثری را تولید میکند و موج انتقادها را به جان میخرد؟ یکی از دردهای هر هنرمندی، ناهنجاریهای موجود در جامعه است.
کسی نمیتواند منکر وجود ناهنجاریها در جامعه بحرانزده ما شود. ناهنجاریهایی که در جامعه ما وجود دارد چنان متنوع است که با یک سریال و یک فیلم و چند شوی زنده نمیتوان به همه آنها پرداخت بنابراین، هر هنرمندی یک نکته را میگیرد و در پی آن به ساخت اثری اقدام میکند. حاشیه نروم؛ در سریال پایتخت به نظر میرسد با دو نوع شهروند ایرانی طرفیم: یکی متوهم بیمار و بیاختیار، دیگری متوهم مختار؛ بابا پنجعلی از نخستین دوره این سریال دچار بیماری توهم بود و هر زن مسنی را زن خودش میدید.
توهم او هربار شکلی پیدا میکند و ادامهدار است. در دوره پنجم، هماخانم(تنها شخصیت عاقل، موجه و بهنوعی وجدان بیدار خانواده) براثر تصادف همچون باباپنجعلی دچار بیماری توهم ناخواسته شده است اما بقیه چی؟ نقی نه براثر بیماری بلکه به تبعیت از نهاد و ذاتش و طرز فکر و تلقی خودش از جهان پیرامون دچار توهم خودخواستهای است که رفتارهای او را شکل میدهد. او توهم عقلکل بودن، رهبری، مدیریت و بزرگی خاندان را دارد اما در عمل غالبا اشتباهکار، خرابکار و برباددهنده است تا رهبر و مدیر و بزرگ. او براثر توهمی که گریبانگیرش شده، ادعای رهبری خانواده را دارد اما قد و اندازه و هوش و متانت و بقیه ویژگیهای یک رهبر عاقل و نجاتبخش را ندارد و برعکس، نقیمعمولی رهبری است که پیروان خود را به انحراف و خسارت و پرتگاههای بد میکشاند. آقا رحمت دچار توهم شخصیت برتر است. او میپندارد شخصیت مقبول و قابل باوری دارد که میتواند با اتکا بر آن، همه را جادو کند، به هر نوع کیمیاگری دست بزند و از آن موفق بیرون بیاید اما در عمل حرافِ بیمهارت و ناموفقی بیش نیست. ارسطو درگیر توهم ایدهپردازی بخصوص در زمینه تجارت و بیزینس است. او خود را مستعد و دارای همه ویژگیهای یک زندگی اشرافی و دارای شخصیت لاکچری اصیل میپندارد اما از سوی اطرافیانش درک نمیشود چون از اشرافیت جز پوستهای تهی با کمی تزئینات نتوانسته برای خود اندوختهای فراهم آورد. بهتاشِ جوان شدیدا درگیر توهمات خود از آینده است. او اگرچه هیچ هنری ندارد اما چون جوان و رشید و محروم و یتیم است، توهم این را دارد که مستحق آیندهای درخشان است و به همین دلیل همه به نوعی بدهکار اویند اما او بدهکار و وظیفهمند هیچکس نیست. در این میان دو کودک دوقلوی نقی هنوز درگیر توهمات ناشی از زندگی در جامعه پیرامون خود در سریال نشدهاند. آندو فعلا حیران، سرگردان و پر از سوال وقایع پیرامون خود را تماشا میکنند.
نمیخواهم ادعا کنم نویسنده و کارگردان تعمدا چنین خطی را در سریال ترسیم کردهاند اما این خط توهم در سریال دیده میشود و امکان ندارد بتوان از کنارش بیتفکر گذشت چنانکه در جامعه پیرامون ما همین خط توهم دیده میشود؛ خطی که تقریبا همه اقشار و طبقات جامعه به نوعی درگیرش هستند و مانع بسیاری از تغییرات سطحی و عمقی در محیط زندگی ما است. امروز به جرات میتوانیم توهم را بیماری قطعی جامعهمان بدانیم که بر بسیاری از ماجراها و رخدادها تاثیر گذاشته است.
حال بیایید در این یادداشت، واژه "توهم" را با عبارت "رویاپردازی" یا "آرزومندی" جابجا کنید. رویاها و آرزوهای برآورده نشده تکتک افراد یک جامعه در نسلهای پیدرپی چه اثری میتواند بر ذات و نفس جامعه بگذارد و چگونه میتواند اعضای جامعه را از منافع و آرمانهای جمعی خود دور یا نسبت به آن بیتفاوت کند؟
با ردگیری خط توهم و آرزومندی در سریال پایتخت، ردپای جورِ سالیان طولانیِ حِرمان و شکست اجتماعی را میتوان دید و به حال جامعهای که نمونهاش چنین است (فارغ از حوادث نمادینش) زار گریست.