جایگاه هویتی نسل جوان
ظریفها، زنگنهها و نعمتزادههای نسل آینده چه کسانی میتوانند باشند؟ آیا در حال آموزش فن و فنون کارها هستند یا چنان درگیر روزمرگی شدهایم که بحث آموزش و هویت نسلی مغفول مانده است؟ سرعت تغییرات سالهای اخیر و مسائل مهم کشوری چنان متفاوت و متغیر بوده که این موضوع کمتر مورد توجه قرار گفته است.
دیده بان ایران: ثمانه محمود آبادی- اینروزها جوانان و توجه بیشتر به نسل جوان یکی از مواردی است که درباره آن بسیار حرف زده می شود. نگاه اجمالی به برنامههای کلان تدوینشده از آغاز تا به امروز نشان میدهد به جوانان به عنوان طیف خاص نگریسته شده، اما کمتر مدیری را میتوان یافت که در این حوزه کمتر سخن به میان آورده و در جهت حل مشکلات این حوزه به نسل آینده اعتماد کرده، و بهگونهای عملیاتی وارد میدان شود.
همواره از میانه دهه 70 تا به امروز تمامی برنامههای کلان کشوری نیمنگاهی به این مبحث داشتهاند. تاسیس سازمان ملی جوانان را میتوان محصول همین توجه دانست و البته اختصاص سازمانی به نام این نسل چنان مهری در دل جوانان آن نسل و البته نسلهای بعدی ایجاد کرد که همچنان به عنوان یکی از مطالبههای نسلی مطرح میشود. لازم به ذکر است اشخاصی که بعدها از این سازمان برآمدند بهرغم داشتن سن کم و رویهای مخالف موسسان اولیه و نداشتن تجربه، اینروزها به عنوان سرمایه کشور، برای زمامداری آینده یک ملت اعتمادبهنفس لازم را به دست آوردهاند. طی سالهای گذشته توجه به مدیران جوان تنها در حد یک شعار تبلیغاتی بود، اما اکنون با افزایش میانگین سنی مدیران و عدم تربیت مدیرانی تازهنفس و باتجربه، این مساله از حالت انتزاعی به واقعیت رسیده است و دیگر شعار تبلیغاتی و صرفا ژست سیاسی نیست، بلکه در کنار دیگر نیازهای کشور به یک مساله حیاتی تبدیل شده است.
ظریفها، زنگنهها و نعمتزادههای نسل آینده چه کسانی میتوانند باشند؟ آیا در حال آموزش فن و فنون کارها هستند یا چنان درگیر روزمرگی شدهایم که بحث آموزش و هویت نسلی مغفول مانده است؟ سرعت تغییرات سالهای اخیر و مسائل مهم کشوری چنان متفاوت و متغیر بوده که این موضوع کمتر مورد توجه قرار گفته است. در حالیکه تربیت و جایگذاری نسل جدید یکی از ضروریات بقای هر سازمانی تلقی میشود، جای تعجب دارد که چرا تا به حال این اندازه به این مهم بیتوجهی صورت گرفته است. حضور مدیران جوان و تقویت نگاههای نوین مدیریتی، موضوعی است که با وجود مطرح شدن چندینباره در سالهای اخیر، همچنان به قوت خود باقی است. حضور مدیران جوان یکی از راههای حلوفصل موضوعات به طریقی سادهتر محسوب میشود. بررسیهای بیشتر این نظریه را تقویت میکند که جامعه ما به صورت سنتی به این موضوع علاقهای نشان نداده است که در جای خود نیاز به تحقیق و بررسی دارد، اما علل این موضوع هرچه باشد، میتواند آینده و بالندگی کشور را با مخاطره جدی روبهرو کند. نداشتن مدیرانی که مشکلات تصمیمگیری را تجربه کرده باشند و در جوار بزرگان عرصههای مختلف فوتوفن کارها را یاد گرفته باشند بهشدت احساس میشود.
تلقی از تاسیس سازمانی با عنوان «سازمان ملی جوانان» اینچنین بود که قرار است راه را برای رشد نسل آینده هموار نماید، اما نگاهها در این حوزه بیشتر به پیشگیری «بزه»های اجتماعی معطوف شد و ضمن انجام کارهای قابلتقدیر از هدف اولیه آن فاصله گرفت، تا جاییکه در دورههای بعد با سازمانهای مشابه ادغام شد و عملا از صحنه روزگار حذف گردید. حذف یا تاسیس سازمانی به نام جوانان در صورت نداشتن نگاه ترمیمی به بدنه مدیریتی کشور عملا تاثیر چندانی در حل معضلات ندارد، ولی مسائل بهوجودآمده در سالهای اخیر و میزان تفاوت نگاههای مدیریتی و نبود جایگزین باتجربه برای مدیران و تصمیمگیرندگان، نیازمند راهحل جامع و بلندمدت است که شاید جواب آن سپردن عرصههای مدیریتی به جوانان و تحمل برای رشد و تجربه آنها باشد.
* فعال اصلاحطلب