غلبه سواره بر پیاده و خطر زیرزمینی کردن تعاملات مردم تهران
.حکیمی پور: هرچند عدم وجود کاربری های تجاری و تاکید بر عناصر فرهنگی در این پروژه از جمله موارد مثبت آن به شمار میرود ، اما آنچه پر واضح است، تفاوت شعار تا عمل شهرداری تهران میباشد و در این میان صدای اعضای منتقد شورا نیز به دلیل در اقلیت محض بودن، گوش شنوایی ندارد و این خود حکایت غریبی دارد.
دیده بان ایران - احمد حکیمی پور (عضو شورای شهر تهران): پلازای میدان ولیعصر تحت عنوان «ایوان انتظار میدان ولیعصر» به مرحله افتتاح رسید. پروژه ای که در محل تقاطع خط 3 و 6 مترو تهران و در قالب 7 طبقه منفی و به مساحت قریب به 42 هزار متر مربع به بهره برداری رسید. اما فلسفه شکل گیری پلازاها چیست و شهرهای امروزی به چه منظور در جهت افزایش کمی و کیفی این چنین پروژههایی دست به اقدام عملی میزنند؟
پلازا که کلمه ای اسپانیایی است و دلالت بر مکانی دارد که فضای باز محسوب میشود و از جمله مهمترین ویژگی های آن می توان اولاً به غلبه حرکت پیاده بر سواره و یا به عبارت بهتر اولویت دهی به انسان در قیاس با خودرو و ثانیاً به چندکارکردی بودن آن اشاره داشت. عمده نظریه پردازان و تئوریسین های مدیریت و برنامه ریزی شهری امروزه بر اهمیت و نقش کلیدی فضاهای عمومی و باز به عنوان پارامتری اثرگذار در شکل گیری ارتباط و تعامل شهر و شهروندان و به صورت توامان شهروندان با یکدیگر و حل مشکل اختلال ارتباطی شهرهای مدرن، تاکید دارند و بر توسعه فضاهای عمومی و چند کارکردی که در قالب آن انسان ها از زیست سالم ، شاد و همراه با آسایش برخوردار شوند ، متمرکز شده اند. یکی از محصولات این قبیل نظریه پردازی ها در عرصه عمل ، پروژه هایی تحت عنوان « پلازا» است که از جمیع ویژگی های ذکر شده در تئوری های مدرن برخوردار است. به بیان ساده، پلازاها شکل میگیرند تا پس از انقلاب صنعتی بار دیگر در شهرها ، شاهد غلبه انسان بر ماشین باشیم و جایگاه و ارزش والای شهروندان را به وی اعطا نماییم.
حال با توجه به مجموعه مواردی که اشاره ای مختصر بر فلسفه ایجاد چنین مکان هایی در دنیای مدرنِ مملو از المان ها و مولفه های مدرنیته دارد، باید میزان پایبندی مدیران شهری کلانشهر تهران بر کارکرد اساسی پلازا را در پروژه ایوان انتظار میدان ولیعصر (عج) مورد سنجش قرار داد. ایوان انتظار در 7 طبقه منفی و زیر زمین ساخته شده و در این قالب شهروندان به سطوح زیرین شهر سوق داده میشوند، در حالی که عرصه همسطح جولانگاه خودروها خواهد بود تا بدون هرگونه مزاحمت شهروندان به مسیر خود ادامه دهند. همین اتفاق(تحمیل حرکت پیاده مردم به سطح زیرین و ارائه خدمات مناسب تر و با دردسر حداقلی به خودروها در سطح همکف) به تنهایی می تواند پاسخ گوی این سوال اساسی باشد که؛ فارغ از شعارها و مواردی که مدیران اجرایی شهر تهران در زمینه توسعه انسان محور ، لزوم غلبه انسان بر خودرو و قص علی هذا، لساناً بیان میکنند، آیا عملاً نیز بدان پایبندند و یا خیر ، از نظر ایشان این موارد صرفاً برای ارائه در همایش ها و هنگام سخنرانی ها قابلیت کاربست دارد؟
البته این برای نخستین بار نیست که مدیریت شهری تهران ظرف سال های اخیر دست به زیر زمینی کردن ارتباطات و تعاملات شهروندان زده است بلکه پیش از این، پروژه چهار راه ولیعصر(عج) نیز عیناً موید همین رویکرد بوده و اکنون نیز همان موضوع منتها در موضعی دیگر به تکرار رسیده است. هرچند عدم وجود کاربری های تجاری و تاکید بر عناصر فرهنگی در این پروژه از جمله موارد مثبت آن به شمار میرود ، اما آنچه پر واضح است، تفاوت شعار تا عمل شهرداری تهران میباشد و در این میان صدای اعضای منتقد شورا نیز به دلیل در اقلیت محض بودن، گوش شنوایی ندارد و این خود حکایت غریبی دارد.