نارضایتی روسیه از مذاکرات آستانه و سفر بشار اسد به تهران / مسکو با اسرائیل متحد می شود؟!
یک پژوهشگر خاورمیانه معتقد است که سفر نتانیاهو به مسکو دقیقا دو روز بعد از سفر بشار اسد به تهران بود، به همین خاطر اگر فرض را بر این بگیریم که رئیس جمهور سوریه بدون هماهنگی یا حداقل اطلاع روسیه به تهران آمده، این احتمال وجود دارد که این طرح مسکو (تشکیل کارگروه بین المللی) یک نوع واکنش اعتراضی به این سفر بوده باشد.
آینده تحولات سوریه به کدام سمت می رود؟
گلعنبری: بحران سوریه جمعه آینده مصادف با پانزدهم مارس هشت ساله میشود. این بحران لایههای متعددی دارد، از نظامی، سیاسی و اقتصادی گرفته تا اجتماعی و فرهنگی. هر چند آثار اجتماعی این بحران درازمدت است و به این زودی از بین نمیرود، اما مهمترین لایههای این بحران نظامی و سیاسی است که تحولات آتی سوریه اساسا متاثر از تحولات این دو لایه است. از لحاظ نظامی که دولت و ارتش سوریه در سه سال اخیر با کمک ایران و روسیه پیشرفتهای میدانی گستردهای داشته و بیشتر مناطق تحت کنترل مخالفان به استثنای استان ادلب و مناطقی دیگر را باز پس گرفتهاند. این عامل میدانی در کنار عوامل دیگر منطقهای و بینالمللی برونداد سیاسی مشخصی داشته است و آن هم پایان درخواستها برای کنار رفتن بشار اسد و به تبع آن پذیرش ادامه حکومت اوست. سفر رهبران عرب به دمشق و بازگشایی سفارتخانههای عربی در آن از نشانههای عملی آن است. البته با وجود این، هنوز زود است که با قاطعیت گفته شود قدرتهای منطقهای و بینالمللی کاملا با ماندن او کنار آمدهاند، بلکه بعید نیست که در آینده در نتیجه پدیدار شدن شرایط جدیدی مجددا این خواسته حتی به شکل جدیتر از قبل هم مطرح شود. شکایت از رئیس جمهور سوریه به دیوان کیفری بینالمللی برای نخستین بار در طول هشت سال گذشته، میتواند نشانهای پیشینی از آن باشد.
پس از تضعیف شدید گروه های مسلح مخالف سوریه و پایان سلطه سرزمینی داعش در این کشور، نقش بازیگران محلی به استثنای نیروهای کردی، به شدت کم رنگ شده، اما در مقابل نقش بازیگران خارجی و رقابت میان آنها پررنگتر هم شده است. به همین خاطر، باید گفت که آینده تحولات سوریه را تعامل و تقابل میان این بازیگران مشخص خواهد کرد.
در کل باید گفت که آینده تحولات سوریه تابع دو فاکتور بسیار مهم است که هر دو ارتباط تنگاتنگی با هم دارند:
فاکتور نخست: آینده نزاع، رقابت و شکل روابط میان بازیگران منطقهای و بینالمللی در خاک سوریه است؛ نزاع ایران و رژیم صهیونیستی، شکل آتی مناسبات چند لایه و متناقض روسیه با ایران، ترکیه و اسرائیل در بحث سوریه، روابط کلی واشنگتن و مسکو، آینده تنش میان تهران و واشنگتن به ویژه در بعد منطقهای آن.
فاکتور دوم عبارت است از آینده مناسبات میان طرفهای سه گانه نظام سوریه، مخالفان و نیروهای مسلح کردی که البته تابعی از متغیرهای ذکر شده در فاکتور نخست است. هم اکنون 60 درصد خاک سوریه تحت کنترل دمشق است و 30 درصد آن تحت کنترل کردها و 10 درصد هم تحت سیطره مخالفان مسلح است. در این میان، هر چند بحث ادلب به مسالهای حیثیتی برای ترکیه تبدیل شده است و آینده آن تا حدود زیادی تحت تاثیر روابط آنکارا و مسکو است، اما تحولات شمال و شرق سوریه از جهات متعدد بسیار حائز اهمیت است.
در دیدار پوتین و نتانیاهو در مسکو چه گذشته؟ ایا این صحت دارد که روسیه قول داده که دست اسرائیل در سوریه باز باشد و به گفته نتانیاهو پوتین خواهان خروج ایران از سوریه است؟
گلعنبری: ببینید بر اساس گفته خود نتانیاهو این سفر او به مسکو یک سفر کاملا ضد ایرانی بود. البته با توجه به انجام آن در فضای انتخاباتی بیست و یکمین دوره انتخابات کنست، بعد تبلیغاتی هم داشت. بعد از این سفر نتانیاهو چند بار از توافق با ولادیمیر پوتین برای اخراج ایران از سوریه سخن گفته است. البته روسها با وجود این که اسمی از ایران نیاوردند، خواهان خروج همه نیروهای خارجی از سوریه شدند. پوتین در جریان سفر نتانیاهو خواستار تشکیل یک کارگروه بین المللی با مشارکت همه کشورها و بازیگران فعال در عرصه سوریه برای برقراری ثبات در سوریه پس از نابودی تروریسم شده است. سخنگوی کرملین هم گفته است که این کارگروه برای بررسی مساله خروج نیروها از سوریه، نابودی تروریسم و برقراری استقرار تشکیل میشود.
هر چند ماهیت و چند و چون این کارگروه مشخص نیست و اصلا روشن نیست آیا شکل خواهد گرفت یا نه، اما از سخن روسها پیداست که اسرائیل هم قرار است در این کارگروه حضور داشته باشد که تا اینجای کار حضور تلآویو به معنای منتفی شدن حضور تهران است. چون طبیعتا ایران در گروهی شرکت نخواهد کرد که طرف اسرائیلی در آن حضور داشته باشد. این را هم روسها به خوبی میدانند.
آنها با علم به این مساله چرا و با چه هدفی آن را مطرح کردند؟مساله دیگری که اینجا مطرح است، این که اگر این کارگروه تشکیل شود، پس سرنوشت روند آستانه (میان ایران، روسیه و ترکیه) چه میشود؟ در این صورت، آیا کارگروه جدید اقدامی علیه روند آستانه است؟ و اگر پاسخ مثبت است باید دید انگیزه روسیه از این کار چیست.
گلعنبری: نزدیکترین چیزی که به ذهن میرسد این است که مسکو از نتایج این روند راضی نیست و به دنبال جایگزینی برای آن است. البته این احتمال وقتی به صورت جدی مطرح خواهد بود که روسیه هم در تشکیل این کارگروه جدی باشد. اما اگر در آن جدی نباشد، دو احتمال دیگر مطرح خواهد شد:
یک این که هدف از طرح آن در واقع هشداری به ترکیه و ایران بوده است که اگر مذاکرات آستانه بر اساس خواست روسیه پیش نرود، این کشور به دنبال راهی جایگزین با مشارکت طرفهای دیگر است.
دوم این که روسیه روند آستانه را برای حل نهایی مساله سوریه ناکافی میداند و به این خاطر به دنبال کارگروه بینالمللی است.
البته همچنان که گفته شد، تنها بحث ایران مطرح نیست، روسیه با ترکیه بر سر ادلب و حتی منطقه امن در شمال سوریه اختلافات جدی دارد.
همچنان که مستحضر هستید، سفر نتانیاهو به مسکو دقیقا دو روز بعد از سفر بشار اسد به تهران بود، به همین خاطر اگر فرض را بر این بگیریم که رئیس جمهور سوریه بدون هماهنگی یا حداقل اطلاع روسیه به تهران آمده، این احتمال وجود دارد که این طرح مسکو (تشکیل کارگروه بین المللی) یک نوع واکنش اعتراضی به این سفر بوده باشد.
با این حساب سرنوشت اتحاد مثلث در سوریه را با محوریت ایران سوریه روسیه چطور می بینید؟
گلعنبری: ببینید شاید دقیقتر باشد از واژه همکاری استفاده کنیم. بله برای روابط میان ایران و دولت سوریه میتوان از واژه اتحاد استفاده کرد، اما وقتی از روسیه هم صحبت میکنیم، بهتر است از اصطلاح "همکاری" استفاده کنیم. دلیل آن هم به انگیزههای متفاوت ایران و روسیه از حضور در سوریه بر میگردد.
واقعیت این است که منافع مشترک موقتی چون حفظ دولت سوریه و شخص رئیس جمهور آن در مقابل دیگر بازیگران محلی، منطقهای و بینالمللی این دو کشور را در سرزمین شام در کنار هم قرار داد.
ایران حضور خود را در این کشور در چارچوب اهداف محور مقاومت و در تقابل با اسرائیل تعریف کرده است، اما برای روسیه چنین اهدافی اساسا مطرح نیست. از این منظر، به دنبال تحقق مصلحت مشترک موقتی یعنی ماندگاری نظام سوریه و حذف یا تضعیف شدید مخالفان، دیگر فلسفه وجودی آن چیزی که شما از آن به عنوان اتحاد یاد کردید، تا حدود زیادی شانیت خود را از دست میدهد و حتی امکان دارد این همکاری جای خود را به نوعی به رقابتی پنهان و آشکار بدهد. به این علت که هر طرفی سراغ منافع خاص خود خواهد رفت و در جهت تحقق آنها تلاش خواهد کرد.
این که روسها مدتی است ساز خروج همه نیروهای خارجی از سوریه میزنند، در واقع در راستای پیگیری همین منافع خاص روسی است. آنها میخواهند به قدرت تاثیرگذار بلا منازع در سوریه تبدیل شوند.
واقعیت این است که جدا از بحث منافع خاص هر طرفی، نقش متغیری به نام اسرائیل در شکل دهی به آینده همکاری ایران و روسیه در بحث سوریه مهم است. از یک طرف، این رژیم دشمن ایران است و از طرف دیگر، همین رژیم روابط راهبردی با روسیه دارد و اخیرا هم سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه این کشور اعلام کرد که امنیت اسرائیل اولویت ماست.
خوب اگر بخواهیم این اظهارنظرها و عملکرد مسکو در قبال حملات مکرر تلآویو به سوریه را ملاک قرار دهیم، میبینیم که روسها توازن را در روابط همزمان با ایران و رژیم صهیونیستی رعایت نکردند. در کنار متغیر اسرائیلی هم نباید از دیگر متغیرها که روابط خوبی هم با روسیه دارند، مثل عربستان غفلت کرد. در واقع در تغییراتی که در سیاست کشورهای عربی نزدیک به محور ریاض در قبال نظام سوریه در چند ماه اخیر رخ داد، مسکو نقش داشت.
البته با وجود آنچه گفته شد، مسکو وارد فاز تقابل با ایران در سوریه نخواهد شد.
اشاره کردید به سفر بشار اسد، در شرایط فعلی منطقه و حملات مکرر اسرائیل به مواضع ایران چه پیام هایی داشت؟
گلعنبری: سفر ایشان در شرایط سوری و منطقهای بسیار حساسی انجام شد و اگر بخواهیم در فضای منطقهای کنونی این سفر را تجزیه و تحلیل کنیم، میتوان به پیامهای آن در چهار سطح بپردازیم.
یکی در چارچوب تقابل آمریکا با نقش و نفوذ منطقهای ایران است. یکی از مناطقی که آمریکا خواهان پایان نفوذ ایران در آن است، سوریه است که آن هم به علت همان متغیر اسرائیلی است. در واقع یکی از انگیزههای اساسی ترامپ در خروج از برجام این بود که دست آمریکا برای فشار بر ایران جهت کاهش نقش منطقهایش باز شود. حال در این شرایط که فشارهای آمریکا علیه کشور هر روز افزایش مییابد، سفر بشار اسد این پیام را به آمریکا داشت که تلاشهایش برای کاهش نفوذ ایران در سوریه تا به حال نتیجهای نداشته است و راس نظام سوریه هم قرار نیست به ایران پشت کند و به آن وفادار است.
اما سطح دیگر، به پیام این سفر در چارچوب مواجهه ایران و اسرائیل بر میگردد. استحضار دارید که مدتی است بنیامین نتانیاهو و دیگر مقامات اسرائیلی دولت سوریه را در صورت فاصله نگرفتن از ایران تهدید کردند، حال وقتی در سایه این تهدیدات این سفر انجام میشود، خود تاکیدی از جانب سوریه بر ادامه روابط با ایران و تقویت آن به جای فاصله گرفتن است.
سطح سوم پیامهای سفر هم به محور عربستان مربوط میشود. در چند ماه اخیر کشورهای نزدیک به این محور از سودان و امارات گرفته تا موریتانی و غیره در سطوح عالی سفرهایی به دمشق داشته و یا روابط دیپلماتیک خود را با نظام سوریه از سر گرفته اند. همچنان که برخی مقامات این کشورها اذعان کردند، از جمله این که انور قرقاش وزیر مشاور در امور خارجه امارات بازگشایی سفارت کشورش در دمشق را این گونه توجیه کرد که با هدف دور کردن بشار اسد از ایران بوده است. اما وقتی وی به تهران آمد، همین قرقاش آماج حملات فعالان شبکههای اجتماعی در جهان عرب قرار گرفت و این سفر را نشانی دیگر از شکست سیاستهای امارات دانستند.
قبل از این سفر، بحث لغو تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و حتی مشارکت رئیس جمهور سوریه در نشست سران این اتحادیه در تونس در همین ماه مارس داغ بود، اما به دنبال انجام سفر دیگر این بحث کم رنگ شده و منابع دیپلماتیک عربی خبر از منتفی شدن آن میدهند.
اما سطح چهارم پیام این سفر میتواند به شکلی غیر مستقیم متوجه روسیه و حامل این پیام به آن باشد که بشار اسد به ایران پشت نخواهد کرد و همچنان خواستار ادامه حضور آن در سوریه است. جدا از آن خود رئیس جمهور سوریه احتمالا با این سفر خواسته است نوعی موازنه میان روابط با روسیه و ایران ایجاد کند و به نوعی با تقویت روابط با تهران از یکه تازی مسکو جلوگیری کند.
به نظرم اینها پیامهایی است که این سفر در این شرایط میتواند داشته باشد، حال باید منتظر واکنش طرفهای یادشده به این سفر در آینده بود.
بریم بر سر بحث کردها، ترکیه و آمریکا؛ آیا خروج نیروهای امریکایی از سوریه جدی است و این موضوع با ترکیه هماهنگ شده است؟
گلعنبری: از وقتی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا مساله خروج فوری و کامل نیروهای آمریکایی از سوریه را در نوزدهم دسامبر گذشته مطرح کرده است، این مساله کش و قوسهای زیادی یافته و تغییراتی در آن حادث شده است که اصل خروج را زیر سوال میبرد.
در آخرین تحولات پیرامون خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، دونالد ترامپ اخیرا اعلام کرد که 400 نفر از مجموع 2 هزار نظامی آمریکایی در سوریه باقی خواهند ماند. هر چند ماندن 400 نظامی اصل خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را منتفی و کان لم یکن میکند، اما ثقل نظامی و سیاسی آمریکا در بحث سوریه تنها متکی به حضور دو هزار یا چهارصد نظامی نیست و اگر هم کل این نیروهای خارج شوند، آسیبی به این ثقل وارد نمیشود. با این وجود، راهبرد خاورمیانهای کلان آمریکا به ویژه در بخش سوری آن نیاز به حضوری نظامی و لو حداقلی و سمبلیک در داخل خاک سوریه دارد.
جان بولتون با احساس این نیاز توانست ترامپ را به باقی ماندن 400 نظامی قانع کند.
جدا از این که منتفی شدن خروج کامل نیروهای آمریکایی اطمینان خاطری به همپیمانان آمریکا در منطقه میدهد، توزیع 400 نیروی باقیمانده در دو منطقه شمال سوریه و تنف، فارغ از اهداف فرعی و فنی، دو هدف اصلی را دنبال میکند.
آمریکا با استقرار نیمی از این تعداد یعنی 200 نظامی در منطقه امنی که قرار است در مرز ترکیه و سوریه احداث شود، میخواهد اروپاییها را تشویق کند که حدود هزار نیروی نظامی در این منطقه مستقر کنند. هدف آمریکا از این کار هم در درجه اول این است که از سیطره ترکیه بر منطقه امن که قرار است در مرزهای سوریه با این کشور احداث شود، جلوگیری کند. با استقرار این 200 نظامی آمریکایی به احتمال زیاد اروپا هم با اعزام نیرو به این منطقه موافقت کند. اما بدون آن چنین موافقتی منتفی بود.
اما 200 نظامی دیگر که قرار است در پایگاه آمریکایی تنف در مثلث مرزی عراق، سوریه و اردن باقی بمانند در چارچوب تقابل با نقش منطقهای ایران قابل تحلیل است و هدف از آن جلوگیری از شکلگیری کریدور زمینی تهران - بیروت است.
اما درباره هماهنگی خروج نیروهای آمریکایی با ترکیه هم باید عرض کنم که خیر، این مساله ابتدا با ترکیه هماهنگ نشده بود و وقتی ترامپ در آن تماس تلفنی با اردوغان در دسامبر گذشته از این تصمیم خود خبر داد، خود رئیس جمهور ترکیه هم شوکه شده بود. اما در حال حاضر آنکارا تمام تلاش خود را میکند که این خروج با هماهنگی آن صورت گیرد تا بتواند بعد از خروج 1600 نظامی آمریکایی هم بر منطقه امن سیطره پیدا کند، هم تحولات شمال و شرق سوریه را زیر نظر داشته باشد.
آیا ترکیه نهایتا به بخش کردنشین سوریه حمله خواهد کرد؟ موضع ایران چه خواهد بود؟
گلعنبری: خیر، بعید میدانم ترکیه دست به چنین کاری بزند. حمله به شرق فرات مانند حمله به غرب آن نیست. موانع حمله زیاد است. هم از بعد نظامی، نیروهای کُردی مستقر در شرق فرات از سلاحهای سنگین و نیمه سنگین آمریکایی برخوردار هستند و تعداد آنها هم زیاد است و با توجه به وسعت این منطقه، هر گونه حمله به آن طولانی مدت خواهد بود و احتمال تبدیل شدن آن به یک جنگ فرسایشی وجود دارد.
برخی کارشناسان پیش بینی کرده اند که جنگی میان ایران و اسرائیل شکل خواهد گرفت و در اینده ای نزدیک شاهد دور جدیدی از خونبارترین تحولات منطقه خواهیم شد. ارزیابی شما چیست ایا جنگی تمام عیار در انتظار ایران است؟
گلعنبری: ببینید فعلا آمریکا و همپیمانانش منتظر نتیجهبخشی تحریمها به ویژه در سال 1398 در چارچوب فشار حداکثری بر ایران هستند. البته آنها صرفا به تحریمها بسنده نکرده و در سطح منطقه و بین الملل هم دست به اقداماتی زدهاند؛ از جمله برپایی کنفرانسها برای اجماع سازی علیه ایران و انجام تحرکاتی علیه نیروهای طرفدار ایران از جمله قرار دادن نام آنها در لیست گروه های تروریستی و غیره.
همچنان که عرض شد، آمریکایی ها منتظر هستند ببینید نتایج تحریم ها به کجا کشیده میشود، اگر آنچه را میخواهند از این طریق به دست نیاورند، این احتمال مطرح است که بخواهند سطح تنش را حتی با دست زدن به اقداماتی نظامی کمتر از یک جنگ بالا ببرند تا به نوعی به تحریمها چاشنی نظامی داده و بر موثر واقع شدن آنها کمک کنند. هر چند فعلا احتمال وقوع یک جنگ بعید است، اما اوضاع منطقه بسیار پیچیده است و نباید هیچ احتمالی را کاملا منتفی دانست و اتفاقا باید از بدترین احتمالات شروع کرد تا به خوشبینانهترین آنها رسید و نه بر عکس.
در کنار آن هم اگر نگاهی به شرایط منطقه بیاندازیم، با یک وضعیت جنگی مواجه هستیم. از تلاشها برای تاسیس ناتوی عربی و ائتلاف میان اسرائیل و محور عربی مخالف ایران گرفته تا استقرار سامانه ضد موشکی تاد در فلسطین اشغالی برای اولین بار، و مانورهای نظامی در منطقه چه از جانب ایران چه سپر جزیره و غیره. اینها همه نشانههایی از قرار گرفتن منطقه در یک وضعیت جنگی است. خوب طبیعتا وقتی به دلایل مختلف دیپلماسی و مذاکره برای حل مشکلات و اختلافات منطقهای کنار گذاشته میشود، خود به خود شرایط به سمت احتمالات بد و بدتر سوق پیدا خواهد کرد.
چند وقت قبل نتانیاهو گفته بود که با دولت آمریکا در قبال ایران تقسیم کاری شده و قرار است اسرائیل دست به حملات نظامی بزند و آمریکا فشار اقتصادی و سیاسی وارد کند. منظور او حملات این رژیم به سوریه است. اما بعید نیست که در آینده دامنه این حملات به عراق هم کشیده شود. چند وقت پیش برخی منابع اسرائیلی از احتمال حمله به حشد الشعبی گفته بودند. این منابع گفتند که مایک پومپئو در جریان سفر خود به بغداد در ماه ژانویه به مقامات عراقی گفته است که اگر رژیم صهیونیستی به حشد الشعبی حمله کند، آمریکا مانع آن نمیشود.
به هر حال اگر هم قرار باشد، جنگی اتفاق بیافتد، این رژیم به تنهایی دست به این کار نمیزند، بلکه جنگی منطقهای خواهد بود.
با توجه به تحلیل شما آیا اقدام انگلیس علیه حزب الله لبنان و قراردادن این گروه در لیست تروریستی را هم می توان در راستای فشار به ایران تلقی کرد؟
گلعنبری: این اقدام انگلیس کاملا در هماهنگی با اقدامات آمریکا علیه ایران و همپیمانان منطقهای آن است. آمریکا هم چند روز پیش حرکت النجباء عراق را در این لیست قرار داد. هدف هم مشخص است و آن مقابله با نفوذ و نقش منطقهای ایران. فعلا که فرانسه و آلمان با انجام این کار مخالفت کردهاند. اما بعید نیست که کشورهای دیگری نیز به تبعیت از انگلیس و آمریکا دست به چنین کارهایی بزنند.
واقعیت این است که این اقدامات یک نوع مقدمه سازی برای اهداف بزرگتری است. آنها میخواهند از آن به عنوان یک اهرم فشار برای قدرتهای حاکمه در لبنان و عراق که این گروهها در آن مشارکت دارند، هزینهتراشی کرده و به نوعی در آینده با تهدید احتمالی حکومت لبنان به تحریم به خاطر مشارکت حزب الله در آن، شرکت این گروه در قدرت را پرریسک نموده و دولت را وادار به کنار گذاشتن حزب الله کنند.
هدف هم این است که با حذف نیروهای همپیمان کشور از بدنه قدرت در کشورهای منطقه نقش ایران را تقلیل داده یا بیتاثیر کنند. اما واقعیت این است که قدرت حزب الله به خاطر مشارکتش در دولت نیست.
آیا این حرکت به این معنی است که دست ایران در منطقه کاملا بسته شود و بازوهای ان قطع شود ؟ همان جمله معروف سر مار را قطع کنیم؟!
گلعنبری: یقینا آنها چنین هدفی را دنبال میکنند و به نوعی به دنبال خلع سلاح منطقهای ایران هستند.
با توجه به تحلیل خودتان در سوالات و پاسخ های بالا، صلح اعراب و اسرائیل را چه طور تحلیل می کنید؟
گلعنبری: واقعیت این است که صلحی در کار نیست. آنچه را ما شاهد هستیم، تشدید اقدامات صلحستیزانه اسرائیل در سرزمینهای اشغالی و عادی سازی روابط میان عربستان و امارات و چند کشور عربی دیگر با این رژیم است. همین کشورها با این عادیسازی حتی طرح صلح عربی را هم زیر پا گذاشتند.
حدود دو سالی است که دونالد ترامپ از تلاشش بر ای تهیه طرحی تحت عنوان معامله قرن برای حل نزاع فلسطین سخن میگوید. این طرح یک راه حل یکجانبه است. حتی طرف مذاکره کننده فلسطینی یعنی حکومت خودگردان و شخص محمود عباس با آن مخالفت کرده است، چه رسد به گروههای مقاومتی فلسطین.
تا به حال چند بار اعلان این طرح به تعویق افتاده و قرار است بعد از انتخابات کنست اسرائیل در آوریل آینده از آن رونمایی شود.
البته واقعیت این است که دونالد ترامپ تمهیدات فراوانی اندیشیده و بخش مهمی از آنها را اجرایی کرده است؛ تا جایی که میتوان گفت مجهول بزرگی از معامله قرن نمانده است که ترامپ بخواهد با رونمایی از این طرح، آن را معلوم کند، به استثنای جزئیاتی از شق فلسطینی این طرح.
قبلا هم عرض کردم، معامله قرن سه رکن اساسی دارد: 1ـ حل یکجانبه مسائل مهم نزاع فلسطینی - اسرائیلی 2ـ عادی سازی کامل روابط میان تلآویو و دیگر پایتختهای عربی به ویژه در حوزه خلیج فارس 3ـ مقابله با نیروهای مخالف اسرائیل در منطقه و در راس آنها ایران.
ترامپ به صورت همزمان در حوزه سه رکن پیشگفته دست به اقدامات مهمی زده است.
در حوزه رکن فلسطینی اسرائیلی معامله قرن با واگذاری کامل شهر قدس به طرف اسرائیلی مهمترین مساله مورد مناقشه میان طرفین را به صورت یکجانبه در سایه ضعف فلسطینیها به نفع طرف اسرائیلی حل و فصل کرده است و با قطع کمکهای مالی آمریکا به آژانس جهانی آنروا که متولی کمک به آوارگان فلسطینی است، تلاش میکند دومین مساله مهم در این نزاع یعنی پرونده آوارگان را مختومه کند.
این اقدامات تصویری نزدیک به واقعیت نسبت به مجمل راهحلهای دولت آمریکا در طرح معامله قرن برای بقیه مسائل و مشکلات موجود در این حوزه و در راس آنها دامنه سرزمینی و ماهیت کشور فلسطینی "وعده داده شده" ارائه میکند. با وجود این، احتمالا معامله قرن در هنگام اعلان آن حاوی نکاتی باشد که به مذاق بخشی از دستراستیهای اسرائیلی خوش نیاید.
در حوزه رکن دوم طرح یعنی عادی سازی روابط نیز گامهای بسیار جدی برداشته شده است و در نشست ورشو نیز شاهد جهشی بزرگ خواهیم بود و برای نخستین بار وزرای خارجه چند کشور عربی مهم در کنار بنیامین نتانیاهو در یک جبهه قرار خواهند گرفت.
در حوزه رکن سوم طرح معامله قرن هم شاهد اقداماتی جدی علیه مخالفان اسرائیل هستیم. دونالد ترامپ با خروج از برجام و اعمال مجدد تحریمها علیه ایران به عنوان سرجبهه مقابل تلآویو در حال بسترسازی برای تضمین تداوم حیات طرح معامله قرن است. از آن جهت که معتقد است بدون تضعیف مطلوب این جبهه و پیشرفت عادی سازی روابط آینده این طرح در هالهای از ابهام خواهد بود.
از این رو، میتوان گفت که در واقع خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها بخشی از معامله قرن است که بدون آن طرح این معامله و ادامه آن با مشکل روبرو میشود.
دولت أمریکا فعلا بر روی تحقق این دو هدف بزرگ متمرکز شده است که بدون آن عملیاتی شدن شق فلسطینی این طرح و قبولاندن آن بر فلسطینیها را بسیار مشکل و بیفایده میداند. اما وقتی در دو هدف یاد شده به جای خاصی برسد، آن وقت شق فلسطینی معامله قرن را تحصیل حاصل خواهد دانست.
اساسا غایت هم ایجاد نظم منطقهای جدید با محوریت اسرائیل است و معامله قرن هم پیشدرآمد آن است و بدون شکل گیری این نظم امکان بقای این معامله و موفقیت آن بسیار پایین است.
از این که در این مصاحبه شرکت کردید و تحلیل جامعی در پاسخ سوال های ما ارائه دادید، سپاسگزارم.
منبع: خبرآنلاین