کد خبر: 168631
A

آنچه غرب درباره خاورمیانه جنبشی نمیداند

رضا بهارلویی، تحلیلگر بین الملل در یادداشتی نوشت: زمانی وندی شرمن در یکی از دورهمی های انجمن یهودیان آمریکا در دفاع از توافق هسته‌ای با ایران موسوم به برجام گفته بود که میتوان تاسیسات هسته ای ایران را بمباران کرد اما دانش هسته ای ایرانیان را نه، دانش را نمی‌شود بمباران کرد و ایرانی ها در طی این سال ها دانش زنجیره فرآوری اورانیوم را به شکل کامل بومی کردند.

آنچه غرب درباره خاورمیانه جنبشی نمیداند

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ رضا بهارلویی، تحلیلگر بین الملل در یادداشتی نوشت: زمانی وندی شرمن  در یکی از دورهمی های انجمن یهودیان آمریکا در دفاع از توافق هسته‌ای با ایران موسوم به برجام گفته بود که میتوان تاسیسات هسته ای ایران را بمباران کرد اما دانش هسته ای ایرانیان را نه، دانش را نمی‌شود بمباران کرد و ایرانی ها در طی این سال ها دانش زنجیره فرآوری اورانیوم را به شکل کامل بومی کردند.

نکته کلیدی شرمن در گفته هایش چیست ؟

آمریکایی ها از دهه ابتدایی هزاره جدید میلادی با ورود به غرب آسیا در پوشش جنگ با ترور اما در اصل در راستای تغییر آرایش سیاسی و اجتماعی منطقه با عنوان خاورمیانه جدید، تلاش داشتند تا با ملت سازی و ایجاد الگوهای جدید اجتماعی دمینوی تغییرات را در منطقه غرب آسیا رقم بزنند.

نزدیک به بیست سال تلاش ممتد در یک پروژه چند وجهی امنیتی،‌ سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی که از اشغال نظامی افغانستان و عراق آغاز شد و با محاصره اقتصادی ایران در راستای آنچه غربی ها برنامه نظامی هسته ای ایران نامیدند، ادامه یافت و در نهایت با شروع انقلاب های عربی دریچه تازه ای از طرح احتمالی تغییرات را در این منطقه برای آنان باز کرد.

اما اندوخته آمریکایی ها و شرکای غربی شان در بیست سال حضور سنگین نظامی، امنیتی و سیاسی در خاورمیانه چه بود ؟

به دو مقطع ساده تاریخی برمیگردیم.

نخست خروج ارتش آمریکا از عراق که کمتر از دوسال بعد عراق را در گرداب داعش انداخت.

گروهی تندرو تر از القاعده که مولود شاخه بین النهرین القاعده موسوم به توحید و جهاد به رهبری زرقاوی بود.

این گروه با داعیه احیای خلافت عباسی در کمتر از چندماه با همراهی بخشی از جمعیت محلی در شمال و غرب عراق و شرق سوریه حتی موفق به تصرف کلان شهر موصل شد و بعداز آن موصل تبدیل به مقر اصلی این گروه شد.

در تصویر دوم در حالی که یک گروه شبه‌نظامی پشتون بدون هیچ گونه برابری نظامی از نظر حجم و نوع تسلیحات در برابر چشمان خیره جهانیان در حال نزدیک شدن به کابل بود، بزرگترین ارتش جهان به شکلی کاملا آشفته در حال عقب نشینی از فرودگاه بین‌المللی این شهر بود.

سرعت اشغال پایتخت و فروپاشی اردوی ملی افغانستان و دولت مستقر در بیست سال گذشته به حدی بالا بود که گویی اصلا چنین واقعیت های در زمین سیاست افغانستان وجود نداشتند.

به گفته برخی از کارشناسان همراهی بخش های مختلف دولت و ارتش با طالبان زمینه اصلی چنین فروپاشی را ایجاد کرد.

دولت های غرب آسیا  چه در آسیای میانه و مرکزی و قفقاز و چه در شامات از حیث مفهومی دولت نیستند.

دولت یک تنواره سیاسی تاریخی است.

این تاریخی بودن یعنی ممزوج شدن ساکنین آن سرزمین در یک تنواره واحد که هدف اصلی آن مصالح ملی یک کشور متحد باشد.

نه کشورهای متولد شده از فروپاشی امپراتوری هند بریتانیا مانند پاکستان نه جمهوری های استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی سابق و نه حتی دولت های عربی زاده معاهده سایکس پیکو قابلیت نامیده شدن به عنوان یک دولت را ندارند.

نقطه اصلی چرایی فروپاشی های ممتد و ورشکستگی سیاسی دولت های غیر تاریخی در برابر تغییرات اجتماعی عمیق و سیالیت بالای جوامع منطقه در این مورد هم به همین اصل برمیگردد.

این نکته دقیقا همان موضوعی است که جمهوری اسلامی ایران برخلاف آمریکایی ها بدان پی برده است.

در حالی که آمریکا در دو دهه اخیر تمرکز اصلی خود را بر اصلاح ساختارهای دولتی و تغییر شکل در این حوزه متمرکز کرده است، ایران در یک سیاست کاملا متمایز با غرب جامعه‌ های محلی را به عنوان مخاطب و طرف مذاکره خود انتخاب نموده است.

گروه حزب‌الله در لبنان، حوثی های یمن و حشدالشعبی در عراق که هم کارکرد نظامی و امنیتی دارند و هم قابلیت حمایت و بسیج اجتماعی به شکلی جوامع مخاطب خود را دچار دگردیسی کرده اند.

برخلاف غرب، ایرانی ها با تمرکز بر جامعه، از همان استراتژی استفاده کردند که با بهره‌گیری از زرادخانه مفاهیم دلوز‌ میتوان آن را جنگ در بدن اجتماعی نامید.

مقاومت در برابر قدرت های بین المللی که  برآمده از ناخودآگاه جمعی ساکنین غرب آسیا است، با باز آوری پیوسته تاریخ دردآور استعمار در این منطقه پیوسته نظم موجود و حافظان آن را به انحای گوناگون به چالش می‌کشد.

استراتژی ایران ایجاد هسته های اولیه تغییر در حالت جنینی و سپس رهایی برای رشد طبق شرایط محیطی است و این تماما برخلاف تلاش غرب برای برساخت یک الگوی واحد و تکرار آن است.

به همین جهت است که حماس بدون هماهنگی با تهران و در تلاش برای ایجاد موازنه با رژیم اشغالگر قدس و تاثیر بر ذهنیت سیاسی در منطقه اقدام به اجرای عملیات طوفان الاقصی نمود.

حتی برخی از این گروه ها که نه تنها هیچ تعلق سیاسی به ایران ندارند بلکه در صف دشمنی با آن هستند مانند داعش و القاعده و طالبان بیش از هرچیزی در حال بازتولید همین الگوی اجتماعی برای کسب برتری در بین جوامع محلی هستند.

آنتونی کورزمن تحلیل گر نظامی ارشد آمریکایی در کتاب تحلیلی خود پیرامون درس های جنگ ۳۳روزه اسرائیل و حزب‌الله لبنان به این نکته اشاره نمود که اعلام نابودی و خلع سلاح تام و تمام حزب‌الله توسط هییت حاکمه اسراییل به عنوان هدف اصلی جنگ از اول اشتباه بود و نتیجه آن ایجاد یک شکاف بزرگ بین واقعیت های زمین با خواست های مدنظر مقامات دولت صهیونیستی شد.

شکافی که البته قابل پرکردن نبود.

به همین شکل اعلام تلاش برای نابودی جنبش حماس به عنوان هدف اصلی از سوی اسراییلی ها در جنگ اخیر نمی‌تواند محقق شود.

ارتش اسراییل در یک‌ماهه گذشته نشان داده که به تبعیت از ارتش های غربی در یک جنگ کلاسیک در پی وارد آوردن بیشترین ضربه به زیرساخت ها و توان نظامی حماس و از طرفی ترور رهبران اصلی این گروه است، آنهم به شکلی که بتوان بعد از پایان جنگ از پایان حماس نیز مطمئن بود.

تاریخ و تجربه اما نشان داده که این جنبش های ریزومی تا حد زیادی از ساختار فرماندهی واحد دوری کردند و با ایجاد شبکه های موازی و مستقل مبتنی بر نفوذ بر جوامع محلی و همبستگی با آنان خود را تبدیل به شبکه های بقا پذیر با قابلیت انطباق بالایی بسته به هر موقعیت بحرانی و حاد کردند.

به همین علت دست یابی اسراییل به هدف نابودی کامل حماس از نظر نظامی نه تنها دست یافتنی نیست بلکه می‌تواند منجر به بروز درگیری های بیشتری در منطقه شود.

درگیری هایی که نه تنها اسراییل بلکه برخی از رژیم های سیاسی در منطقه را به مرور آماج خود قرار دهد و این تمام آن چیزی است که غربی ها درباره خاورمیانه نمی‌دانند.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر