شورش واگنر و تزلزل پایه های دولت مدرن
«هرگاه کسی دفاع از کشور-اش را به دستِ قوایِ مزدور بسپارد هرگز پایدار و مطمئن نخواهد بود. ماکیاولی، رساله شهریار، فصل دوازدهم» تشکیل دولت های مدرن یا آنچه به عنوان نظام وستفالیایی شناخته می شود، ماحصل شکاف قدرت، رقابت و جنگ های متمادی در اروپا بود. مشکلات ناشی از رقابت و جنگ های درونی در اروپا بر سر تسلط بر قاره سبز منجر به ظهور دولت-ملت هایی شد که رعایت اصل مصلحت ملی در حکمرانی، ایجاد دولت مطلق و خلق یک ماشین نظامی با انحصار تام بر خشونت نشانه های شناختی آن بود.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ «هرگاه کسی دفاع از کشور-اش را به دستِ قوایِ مزدور بسپارد هرگز پایدار و مطمئن نخواهد بود. ماکیاولی، رساله شهریار، فصل دوازدهم»
تشکیل دولت های مدرن یا آنچه به عنوان نظام وستفالیایی شناخته می شود، ماحصل شکاف قدرت، رقابت و جنگ های متمادی در اروپا بود.
مشکلات ناشی از رقابت و جنگ های درونی در اروپا بر سر تسلط بر قاره سبز منجر به ظهور دولت-ملت هایی شد که رعایت اصل مصلحت ملی در حکمرانی، ایجاد دولت مطلق و خلق یک ماشین نظامی با انحصار تام بر خشونت نشانه های شناختی آن بود.
یک قرن قبل تر از انعقاد پیمان وستفالی، ماکیاولی در رساله شهریار در فصل دوازدهم در خصوص لزوم استفاده شهریار( یا حاکم) از ارتشی که بر اساس تعلق به شهر یا کشور و یا سلطنت تشکیل شده است، سخن گفته است.
ماکیاولی در بخش های مختلف فصل 12 و 13 در مورد خطرات اتکای حاکم به ارتش مزدوران و نیروهای نظامی خصوصی به تکرار جملاتی را بیان می کند .
ماکیاولی در فصل 13 کتاب خود در مورد فرمانده ارتش مزدوران بیان می کند : «… ارتشها یا در خدمتِ شهریاران اند یا جمهوریها، بنابراین شهریار بایستی شخصاً پستِ فرماندهی را بر عهده گیرد و جمهوری باید از میانِ شهروندانِ خود یکی را به اینکار مأمور کند. چنانچه شخصِ مأمور بیکفایت بود باید او را تعویض کرد؛ و اگر لایق بود باید بهوسیلهیِ قانون او را محدود کرد تا نتواند پا از گلیماش بیرون گذارد.
این جملات با بحث قبلی ماکیاولی در فصل دوازده نشانی است از تشخیص احتمال شورش نیروهای مزدور علیه حاکم و دولت ملی به هوای کسب قدرت.
بعد از انحلال فرم سیاسی قرون وسطی و ظهور دولت های جدید با اعمال سیاست خلع سلاح گروه های مزدور و ارتش های خصوصی، تا قرن ها نیروی نظامی ملی قالب اصلی فرم اعمال قدرت و خشونت توسط یک دولت مطلق و مرکزگرا بود، ژیل دلوز در هزار فلات در بخش تعریف مفهوم کوچ روی و ماشین جنگ به تشریح این مساله میپردازد که چگونه دولت مدرن با اقتباس فرم ماشین جنگ از قبایل قدیمی و باز تعریف آن در قالب ارتش مدرن، زمینه انحصار خشونت و حذف جنگ به معنای قدیمی آن را از بدنه اجتماعی فراهم می سازد.
تمام تاریخ جنگ مدرن از دوره بعد از وستفالی تا پایان جنگ جهانی دوم تاریخ بسط قدرت ارتش های مدرن ملی است، هرچند ظهور مارکسیسم به عنوان یک اندیشه انقلابی در زمینه بسیج اقشار اجتماعی توانست تا گروه های مبارز مسلح را در قالب جریانات چریکی شکل دهد، اما این جریان چریکی در دهه 50، 60، 70 و 80 میلادی قرن قبل خود را موتور محرک انقلاب اجتماعی و سیاسی بویژه در جهان سوم می دانست، از آفریقا تا آمریکای جنوبی و کشورهای جنوب شرق آسیا و برخی از کشورهای خاورمیانه ، جنبش های چریکی حول محور رهایی مردم از استعمار و استبداد و برای پیروزی یک ایده ( مارکسیسم با تم ملی گرایانه) در سده بیستم شکل گرفتند.
کارل اشمیت در کتاب مهم خود با عنوان پارتیزان که به عنوان تکمله ای بر رساله در باب امر سیاسی نگارش شده است، به ابعاد مختلف مفهوم چریک و تاثیر آن بر امر سیاسی در جهان معاصر پرداخته است.
با پایان جنگ سرد و ظهور جهان تک قطبی و افوب رویای رهایی از طریق گروه های چریکی به دلیل شکست اندیشه چپ به عنوان یکی از موتورهای محرک اندیشه انقلابی، ما شاهد بروز عصر جدیدی از رقابت بین قدرت های بزرگ بوده ایم که این امر در ترکیب با سرمایه داری متاخر و کارکردهای زیست-قدرت فرم حکمرانی در جهانی که به زعم فوکویاما می توان از آن با عنوان پایان تاریخ یاد نمود، زمینه ساز ظهور گروه های شبه نظامی جدیدی را فراهم کرد که بیش از جنبش های چریکی در سده بیستم یادآور نیروهای مزدور در قرون میانه بودند.
گروه هایی مانند واگنر، بلک واتر،ارینیس، دین کرپ و اگیس به عنوان نیروهای امنیتی و نظامی که درخدمت کشورهای مختلف و شرکت های چندملیتی خدمت می نمایند، نمایانگر ظهور فرم جدیدی از ساختار قدرت در جهان معاصر است.
رقابت در منطقه خاکستری، گسترش درگیری غیر مستقیم بین قدرت های بین المللی در مناطق حاشیه ای، تغییر میدان جنگ از عرصه سخت افزاری و بین لشگرهای رزمی به درگیری در بدن اجتماعی پ تلاش برای تغییر ادراک جامعه نسبت به واقعیت، نشانه های ظهور عصری جدید از درگیری است که به شکل بیسابقه ای به درون بدن اجتماعی بسط یافته است.
تشکیل گروه های شبه نظامی مانند واگنر یا بلک واتر برآمده از نیاز سنجی درگیری در زمینی خاکستری است که بی نشان بودن یکی از الزامات آن است. گروه های شبه نظامی بجای ارتش های رسمی در ازای دریافت پول به متزلزل نمودن دولت ها، از بین بردن زیرساخت ها، دستکاری در بدنه اجتماعی جوامع هدف و در نهایت جنگ ادراکی اقدام میکنند.
خطر اصلی در استفاده از این گروه ها علاوه بر سست نمودن عنصر حاکمیت ملی، احتمال دخالت در سیاست داخلی قدرت های بزرگ در جهت تغییر سیاست گذاری ها به سوی اهداف مدنظرشان است.
در اصل ظهور شبه نظامیان میتواند به تغییر آرایش اقتصاد سیاسی در جهان منجر شود و علاوه بر این با تبدیل شدن این عناصر به یکی از گروه های فشار پرقدرت در عرصه سیاست داخلی، زمینه ساز سست نمودن یکی از عناصر اصلی قدرت دولت مدرن، یعنی انحصار استفاده از زور را فراهم نماید که در نهایت منجر به براندازی دولت های ملی خواهد شد.
از این چشم انداز اقدام گروه واگنر در ایجاد نوعی شورش بر علیه دولت روسیه که منجر به توافق بین این گروه و مسکو شد، نشانه ای از خطری است که به شکل محسوسی حیات سیاسی دولت های مدرن ملی را تهدید میکند.
بحران های یک دهه اخیر از بیماری های فراگیر، تا ظهور گسترده دولت های ورشکسته و گسترش گروه های شبه نظامی، نشانه ای است از نیاز به احیا و بازسازی دولت ملی بجای تلاش برای سست نمودن و خلاصی از دست آن.
منبع: رضا بهارلویی-سایت دیده بان ایران