مصرف سوخت باید کاهش پیدا کند و برای کاهش مصرف یک اصلاح قیمت حتماً نیاز است/ بنزین از لیتری 1000 تومان بشود 1500 تومان
دو سال وقت زیادی است. رهبر معظم انقلاب یک وقتی فرمودند امیرکبیر که آوازهاش تاریخ ایران را فرا گرفته تمام مدتی که نخستوزیر این کشور بود سه سال بود.
به گزارش دیده بان ایران؛ از عمر دولت دوازدهم و حضور حسن روحانی پشت سکان قوه اجرایی کشور دو سال باقی مانده است؛ دو سالی که اگرچه برخی ممکن است آن را به حسب تعبیر رایج از پایان دولتها دورهای برای حرکت افتان و خیزان تلقی کنند اما به باور بسیاری میتواند فرصتی برای تحول در حوزههای مختلف باشد و البته به سرانجام رساندن پروژههای در نیمه راه مانده دولت. حل موضوعات سیاست خارجی که گمان میرفت با تصویب برجام نیمه بیشتر راه آن طی شده حالا در گردونه تحولات خارجی خود به یکی از پروژههای در راه مانده تبدیل شده است و فرصت اوج گرفتن صدای مخالفانش را فراهم کرده تا از دولت بخواهند که از نیمه راه بازگردد و پای در راه دیگری بگذارد. غلامرضا مصباحی مقدم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و سخنگوی جامعه روحانیت مبارز اما در این باره عقیده میانهای دارد که در گفتوگو با «ایران» درباره دو سال پایانی دولت به آن پرداخته است.
برخی معتقدند در دو سال پایانی عمر دولتها بهدلیل فقدان انگیزه کار چندانی صورت نمیگیرد و اصولاً دولتها در این دو سال فرصتی برای ایجاد تغییرات مناسب ندارند. بر اساس تجربه این نظر را تا چه حد صحیح میدانید؟
دو سال وقت زیادی است. رهبر معظم انقلاب یک وقتی فرمودند امیرکبیر که آوازهاش تاریخ ایران را فرا گرفته تمام مدتی که نخستوزیر این کشور بود سه سال بود. طی سه سال یک تحول ماندگار و آثار ماندگار و ذهنیت بسیار مثبت از خودش به جا گذاشت. همینطور میشود طی دو سال بسیار اثرگذار بود. مهم این است که دولت بداند چه باید بکند و چه نباید بکند. طی شش سال گذشته گاهی کارهایی کرده که نباید بکند و گاهی کارهایی نکرده که باید بکند. از جمله کارهایی که نباید میکرد این بود که نباید اوضاع اقتصادی ایران را به مناسبات بینالمللی گره میزد و شرطی میکرد. در حالی که 80 درصد اقتصاد ایران وابسته به ظرفیت داخلی است و 20 درصد منوط به روابط خارجی و بینالمللی. چنان وانمود شد که دقیقاً اوضاع برعکس است. وابسته کردن رشد و پیشرفت اقتصادی ایران به مناسبات خارجی خصوصاً روابط ایران با امریکا و اروپا موجب شد که کارها چه در دولت و چه در بخش خصوصی در نوعی رکود ناشی از حالت صبر و انتظار باقی بماند. تصور این بود که اگر توافق به نتیجه برسد همه مشکلات را حل میکند. حال آنکه نه فقط مشکلات حل نشد بلکه مشکلی بر مشکلات افزون شد.نمی خواهم بگویم که در مورد پرونده هستهای نباید گامی برداشته میشد. زیرا اصل برجام چنان که حضرت آقا تعبیر نرمش قهرمانانه را بهکار بردند و این را ضرورتی تلقی کردند بیراه و بیجا نبود. آنچه بیراه و بیجا بود گره زدن همه مسائل اقتصادی و سیاسی ایران به برجام بود. امروز هم که بیش از یک سال و نیم است امریکا از این موافقتنامه بیرون رفته دولت همچنان همین مسیر را رفته و ادامه داده است. حال آنکه در آغاز به کار این دولت در بهمن ماه سال 1392 رهبر معظم انقلاب سیاستهای اقتصاد مقاومتی را اعلام کردند. اگر آن سیاستها عملی میشد یقیناً ما در شرایط بسیار بهتری به سر میبردیم.
برخی نزدیکان دولت گفتهاند که دولت در دو سال پایانی بر اساس سیاستهای اقتصاد مقاومتی پیش خواهد رفت. مخالفان دولت اما عمل به اقتصاد مقاومتی را مشروط به کنار گذاشتن پیگیری برجام میدانند. میان این دو یعنی اقتصاد مقاومتی و در عین حال پیگیری مسائلی که در حوزه دیپلماسی وجود دارد از جمله برجام، اینستکس و رسیدن به راه حل با کشور تحریمکننده چگونه باید تعادل برقرار کرد؟
بنده معتقد نیستم که برای اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی باید مناسبات بینالمللی خودمان را کنار بگذاریم. بر عکس لازمه اقتصاد مقاومتی این است که هم ظرفیتهای درون کشور فعال شود و هم روابط خارجی و بینالمللی ما تقویت شود.
در مورد مسأله برجام مسیری که دارد طی میشود، مسیری است که در خود برجام طراحی شده و دولتهای طرف برجام هیچ حجتی برای جلوگیری از آن ندارند. حال اگر این مسیر طی بشود و به نتیجه برسد که چه بهتر. اگر نه ما کم کم از برجام خارج میشویم. اما حرف ما این است که دولت بنا را بر این نگذارد که همه چیز مانند گذشته به داستان برجام گره بخورد. به عبارتی فتیله تبلیغات درباره آن را آرام پایین بکشد؛ اما کار خودش را انجام دهد.
گفتید که معتقدید کارهایی باید انجام میشد و نشده است...
ما باید مناسبات خودمان را با همسایگان بهبود میبخشیدیم و تقویت میکردیم. باید کاری میکردیم که روابط ما با آنها رشد و پیشرفت کند و داد و ستد ما به طور عمده با آنها باشد. کاری که طی ماههای اخیر دولت به فکر افتاده و قدمهای خوبی را در مسیر آن برداشته است.
نکته مهم دیگر این است که بدانیم ایران در درون خودش ظرفیت بسیار بالایی دارد برای جهش. من تعبیر به جهش میکنم و نه تعبیر به رشد. چون ما به تغییرات 2 تا 8 درصدی میگوییم رشد؛ بالاتر از آن جهش محسوب میشود و کشور ما این امکان را داشت که شاهد جهش باشد. به شرط آنکه از ظرفیتهای داخلی و از مزیتهای نسبی درست استفاده میشد. آن ظرفیت داخلی و مزیت نسبی به طور عمده انرژی است. ما روزانه 9 میلیون و 500 هزار بشکه نفت و گاز تولید میکنیم. حدود 70 درصد این مقدار را در داخل مصرف میکنیم. رشد مصرف ما سالانه 9 درصد است، این رشد بالایی است برای مصرف. یک وقت است که مصرف ما رشد میکند چون تولیداتمان رشد میکند اما الان این طور نیست. مقدار مصرف بنزین ، گازوییل و گاز در کشور ما سه برابر مصرف ترکیه است. حال آنکه جمعیت ترکیه تقریباً برابر ما است و درآمد سرانهاش حداقل دو برابر درآمد سرانه ما. تغییر این وضعیت به مدیریت و نوسازی نیاز دارد. اگر سیستم حمل و نقل و قیمت حاملهای انرژی اصلاح شود صرفهجویی میلیارد دلاری انجام میشود. رقم این صرفهجویی در آغاز از 4 یا 5 میلیارد شروع میشود و بعد از 5 سال به 100 میلیارد دلار درآمد جدید میرسیم. این از آن کارهایی است که باید بکنیم و نمیکنیم و این طور است که در 5 سال گذشته قیمت حاملهای انرژی هیچ تغییری نکرده است.
پس شما از مدافعان واقعی شدن قیمت حاملهای انرژی و افزایش قیمتها در این حوزه هستید؟
حتماً موافقم، منتها نباید در شرایط وجود تورم 42 درصدی شوک وارد کرد. دولت باید یک سهمیهبندی در نظر بگیرد برای بنزین و گازوییل و نفت گاز و بگوید معدل مصرف این است هرکس براساس این معدل مصرف کرد ما کف قیمت را برای او در نظر میگیریم. مصرف سوخت باید کاهش پیدا کند و برای کاهش مصرف یک اصلاح قیمت حتماً نیاز است. مثلاً بنزین از لیتری 1000 تومان بشود 1500 تومان اگر نه که 2000 تومان، گازوییل از 300 تومان بشود 500 تومان یک سهمیهبندی هم صورت بگیرد تا هرکس بیش از سهمیهاش مصرف داشت قیمت تمام شده آن را بپردازد.
اگر این طور شد یقیناً مقدار مصرف سوخت ما کاهش پیدا میکند، یقیناً درآمد دولت از محل اصلاح قیمت افزایش پیدا میکند، صادرات گاز و محصولات نفتی مثل گازوییل و مازوت و امثال اینها بشدت افزایش پیدا میکند. درآمد ریالی و ارزی دولت در شرایط تحریمی از این طریق افزایش پیدا میکند؛ پس ببینید دولت یک کارهایی میتوانسته بکند و نکرده است، الان هم میتواند این کارها را بکند برای دو سال باقی مانده از دولت اگر این اقدامات صورت بگیرد حتماً ما نتایج مثبتی میگیریم.نکته بعدی مالیاتهاست، من اصلاً موافق نیستم که نرخ مالیات بر ارزش افزوده را بالا ببریم و اگر اصلاحی هم در شیوه اخذ مالیات بر ارزش افزوده انجام شود برای تولیدکنندگان هم مطلوب باشد و ای بسا که مطالبه هم میکنند و آن این است که از مصرفکننده نهایی مالیات بر ارزش افزوده گرفته شود. در لحظه خرید و در لحظهای که میخواهد کالا را دریافت کند. علاوه بر مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بنگاهها را ما نباید افزایش بدهیم. شرایط رکودی است و خیلی از بنگاهها نمیتوانند بپردازند. اما مالیاتهایی در جهان تجربه شده که اگر در ایران قانون بشود میتواند کسر بودجه دولت را پوشش دهد. از جمله این مالیاتها مالیات بر عایدی سرمایه است و مالیات بر مابه التفاوت قیمت مسکنی که بهصورت تجاری خرید و فروش میشود. مالیات بر ما به التفاوت قیمت کالاهای سرمایهای مانند ارز، طلا و سکه در شرایطی که قیمتشان جهش پیدا میکند، اینها میتواند جلوی رشد اینگونه بازارهای کاذب را بگیرد. همچنین میتوان برای سود سرمایههای کلان سپردهگذاری شده در بانکها مالیات تعیین کرد. چطور تولیدکنندگانی که زحمت میکشند، حقوق کارگر میدهند و هزینه بیمه و آب و برق و گاز و مخابرات و... دارند مالیات میپردازند؛ چرا نباید صاحبان سپردههای کلان در نظام بانکی مالیات بدهند.
خیلی از این پیشنهادها که شما میفرمایید نیاز به قانونگذاری دارد و همکاری نهادهای دیگر از مجلس و شورای نگهبان تا مجمع تشخیص مصلحت را می خواهد.
دولت لایحه بدهد مجلس تصویب میکند.
تا دولت لایحه بدهد و مجلس تصمیم بگیرد که دربارهاش اقدام کند که عمر دولت تمام شده...
این را قبول ندارم، من تجربه سه سال مجلس را دارم. دولت لایحه دو فوریتی بدهد و درست توضیح بدهد. مجلس سریع دست به کار میشود و ظرف 48 ساعت تا 72 ساعت تصویبش میکند. مهم توضیح دولت است؛ بگوید ما کسری بودجه داریم راه مقابله با کسر بودجه اخذ مالیات است. این مالیات هیچ گونه فشاری بر اقشار ضعیف جامعه نمیآورد؛ حتی فشاری برای ثروتمندان هم ندارد چون 10 درصد سود آنها را دریافت میکند 90 درصد سود مال خودشان؛ این کجا فشار است. پس اگر دولت توضیح بدهد و نمایندگان با قدرت و قوتی و با قدرت بیانی در مجلس باشند جا میاندازند و تصویب میشود.
اگر دولت چنین ارادهای بکند آیا نیروهای صاحب نفوذ وقدرت مانع تراشی نخواهند کرد؟
مملکت را نمیشود با این حرفها اداره کرد. آیا مملکت را باید با نظر 15 هزار نفر صاحبان سرمایههای نقدی بزرگ اداره کرد؟ یا باید با نظر 80 میلیون جمعیت اداره کرد؟ 80 میلیون جمعیت انتظارشان برقراری عدالت است. آیا این عدالت است که یک خانواده درآمدش یکو نیم میلیون تومان باشد و یک خانواده فقط از پولی که در بانک گذاشته سالانه هزاران میلیارد کسب درآمد کند؟ این عددی که میگویم اصلاً اغراق نیست. آیا این عدل علی است که ما وعده میکردیم؟ بعد بگوییم ممکن است کسانی نفوذ کنند و فشار بیاورند و نگذارند که چنین لوایحی به نتیجه برسد این حرف در منطق اصحاب رسانه هم پذیرفته نیست.
طبیعتاً پذیرفته نیست اما واقعیات تلخ که قابل انکار نیست.
کشور را اگر میخواهیم اداره کنیم با این گونه رویکردها نمیتوان اداره کرد. بلکه باید به قول حضرت آقا جهادی عمل کرد، خردمندانه تصمیم گرفت و قاطعانه به اجرا گذاشت. اگر این سه پارامتر را در نظر بگیرید یقین بدانید و مطمئن باشید که کشور میتواند به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا کند. اگر هم غیر از این باشد مثل همه این سالها که مردم را ناراضی کردیم؛ همچنان نارضایتی مردم استمرار پیدا میکند.
بر حسب آنچه گفتید آیا به نظرتان دولت برای ایجاد تحولات مثبت در دو سال پایانی نیاز به حرکتهای انقلابی یا تغییر در سطح مدیران دارد؟
مجموعه مدیرانی که دولت دارد مدیران خوبی هستند. اما برنامه خوب ندارند. آنچه مهم است ارادهای است که باید در یک نظام و یک دستگاه کار کند. مهم مدیران ارشد نظام هستند. این رئیسجمهوری، هیأت وزیران، معاونان رئیسجمهوری، استانداران و نمایندگان مجلس هستند که دست اندرکار سیاستهای کشورند. همان سیاستهایی که رهبر معظم انقلاب ابلاغ کردند. الان کتاب سیاستهای کلی نظام مقابل چشمان من است که از سال 1380 به این طرف ابلاغ شده و روی زمین مانده است. اگر دولتمردان، دستگاه قضایی و قوه مقننه ما این سیاستها را عملیاتی کنند یقیناً ایران یکی از کشورهای بسیار پیشرفته جهان خواهد شد. ما باید قوی عمل کنیم. نباید بگذاریم کارها بر اثر نفوذ سرمایهدارانی که منافع خودشان را دنبال میکنند، بر زمین بماند./ روزنامه ایران