گلدکوئیست ها هنوز فعال هستند/ این بار با پوشش مواد غذایی و صنایع دستی!
مصطفی آبروشن، جامعهشناس میگوید یکی از دلایل رونق این تجارت نابرابری فرصتهای شغلی است. به اعتقاد او این شبکههای هرمی باعث بحران اعتماد اجتماعی و افزایش نارضایتیها خواهند شد همیشه پای کالایی در میان است، روزگاری سکهها خودنمایی میکردند و از ارزش کلکسیونی شدن آنها حرف در میان بود و حالا لوازم آرایشی، صنایعدستی، چای، موادغذایی و... پای کار آمدهاند تا بهانهای باشند برای فعالیت شرکتهای بازاریابی شبکهای. شرکتهایی که ٤٠ مورد از آنها از وزارت صنعت و معدن مجوز فعالیت دارند، البته به روایت بازاریابانی که در این شرکتها فعالیت میکنند. «میلاد» هم به سبک و سیاق فعالان این عرصه هفتماه پیش که وارد این کار شده اعضایی را دعوت به همکاری کرده است: «در حال حاضر همسر، پدرومادر و مادر همسرم وارد این کار شدهاند. از این هفتماه تنها سهماه کار کردهام آن هم برای عضوگیری. شرایط درآمدها بهبودیافته چون پلانها با یورو است، اما در ماههای گذشته که اینطور نبود ٢میلیون پورسانت داشتم.» البته طی این ماهها این تنها دریافتی او بوده است.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ «بازاریابی شبکهای روش نوین فروش محصولات در عصر ٢١ است. الوینلویس تافلر، نویسنده و آیندهپژوه آمریکایی در زمینه انقلاب دیجیتال، سالها قبل پیشبینی کرده بود تغییرات و مهارت ارتباط گرفتن اهمیت بالایی دارد؛ اتفاقی که با نتورک مارکتینگها درحال حاضر میافتد.» باوری غالب، میان کسانی که در این شرکتها فعالاند، آن را از الزامات درآمدزایی جهان امروز میدانند و معتقدند قدمتی طولانی در جهان دارد و البته در ایران راه درازی دارد تا نتیجه دلخواه را به نمایش بگذارد. بازاریابی که قدمتش به دهه ٣٠میلادی در آمریکا میرسد و در جوامع مختلف نمودهای متفاوتی داشته است. خاطره تاریخی نهچندان دور ایرانیها، گلدکوئیستها را به یاد دارد. آزمونی که به بنبست رسید و بسیاری از کسانی که رویاهایشان را در این شرکتها جستوجو میکردند سرنوشتی جز کلاهبرداری و سرخوردگی نصیبشان نشد، اما هنوز هم بازارهای عنکبوتی در ایران مشتریان خودش را دارد. حالا این شرکتها به گفته منتقدان با لباسی نو در پوشش شرکتهای بازاریابی شبکهای خود را برای آدمهایی که درآمد بالا و بیدردسر وسوسهشان میکند، عرضه میکنند و از تحقق رویاها و آرزوهای دستنیافتنی سخن میگویند. اگرچه عدهای مدعیاند فعالیت در این شرکتها بهنفعشان بوده و توانستهاند به درآمد برسند، اما باید منتظر ماند و دید دوباره داستان کوئیستها چه زمانی تکرار میشود.
گلدکوئیستها هنوز هم فعالاند
«١٠سال پیش با پول یک پراید شروع کردم؛ حدود ٤میلیون تومان، البته هنوز هم از این سرمایهگذاری سود میبرم.» ٣٨سال دارد و سالهاست در گرافیک تجربه کسب کرده، اما همه این سالها از سود شرکت گلدکوئیستی که در آن فعال بوده، بهره میبرد. «تا به امروز دویستهزار و خردهای پول گرفتهام. کوئیستها مجوز نداشتند و میگفتند سرشاخهها بیرون از ایراناند، اما شرکتهای بازاریابی شبکهای مجوز دارند و سختگیریها نسبت به آنها کم شده است.» «حامد» همانطور که چشم به مانیتورش دوخته و سعی میکند به نتیجه دلخواهش برسد در پاسخ به این سوال که تفاوتی میان کوئیستها و شرکتهای چندسطحی وجود دارد، میگوید: «اقلام فروشی این شرکتها حقهای بیش نیست. میان کوئیستها و شبکهایها یا چندسطحیها تفاوتی وجود ندارد. پلن هر دو یکی است، تنها محصولات فرق دارد. درواقع مسیر هر دو، یکی است و در نهایت همگی به یکجا ختم میشوند. نه اینکه کالایی وجود نداشته باشد، بلکه محصولات صوریاند و کسی بهدنبال آنها نمیرود. هدف همه این شرکتها، عضوگیری است و برای همین دورهای اقامت یکساله هتلها فروخته میشد، بازار سکهها هم سکه بود و حالا از فروش صنایعدستی، چای، مواد غذایی و ... گفته میشود.» حامد هم به سفارش یکی از دوستانش با گلدکوئیست آشنا شده و در گام نخست، دونفر عضوگیری داشته است.«البته اعضای مستقیم عضوهای غیرمستقیم را وارد کار کردهاند و در تمام این سالها بدون اینکه فعالیتی داشته باشم پورسانت میگیرم. تمام فعالیت فشردهام در شرکت معطوف به ٦یا٧ ماه اول میشود آن هم برای عضوگیری. »
عضو شوید و رویاپردازی کنید!
همیشه پای کالایی در میان است، روزگاری سکهها خودنمایی میکردند و از ارزش کلکسیونی شدن آنها حرف در میان بود و حالا لوازم آرایشی، صنایعدستی، چای، موادغذایی و... پای کار آمدهاند تا بهانهای باشند برای فعالیت شرکتهای بازاریابی شبکهای. شرکتهایی که ٤٠ مورد از آنها از وزارت صنعت و معدن مجوز فعالیت دارند، البته به روایت بازاریابانی که در این شرکتها فعالیت میکنند. «میلاد» هم به سبک و سیاق فعالان این عرصه هفتماه پیش که وارد این کار شده اعضایی را دعوت به همکاری کرده است: «در حال حاضر همسر، پدرومادر و مادر همسرم وارد این کار شدهاند. از این هفتماه تنها سهماه کار کردهام آن هم برای عضوگیری. شرایط درآمدها بهبودیافته چون پلانها با یورو است، اما در ماههای گذشته که اینطور نبود ٢میلیون پورسانت داشتم.» البته طی این ماهها این تنها دریافتی او بوده است.
در سالهای اخیر نتورکیها قد کشیدهاند و شرکتهای زیادی توانستهاند در این زمینه مجوز فعالیت بگیرند و بعضی از آنها تا جایی پیش رفتهاند که تیمباشگاهی تأسیس کردهاند. تبلیغات گسترده این شرکتها و صحبتهای انگیزشی آنان سبب شده تا جوانان مشتریهای پروپاقرص آنها باشند و با عضو شدن، سایر دوستان و آشنایانشان را نیز علاقهمند به عضویت میکنند. «میلاد» هدف شرکتی را که در آن فعالیت میکند، حمایت از صنایعدستی و درآمدزایی میداند: «هر فردی که وارد میشود برای حمایت از طرح درآمدزایی یکی از صنایعدستی را میخرد و به تناسب قیمت کالا یک، دو یا سه امتیاز به خود اختصاص میدهد. امتیازهایی که هرکدام حدود یکمیلیون تومان هزینه دارد، البته بیشتر متقاضیان با پرداخت ٣میلیون و سیصدهزار تومان سهامتیازی میشوند. اگرچه د رادامه خرید و فروشی صورت نمیگیرد!»
نتورکها در کنار طرفداران و علاقهمندانشان، منتقدانی را هم به خود میبینند؛ منتقدانی که دلایلی را هم برای گفتههایشان میآورند و بر این باورند که این فعالیتها باعث اشتغالزایی نمیشوند و اشتغال را تنها در درگیر شدن نیروی انسانی در مسیر تولید کشور میدانند. منتقدان معتقدند این شرکتها دلالهای خوبی برای محصولات مصرفی کشورهای خارجیاند و نهتنها نتوانستهاند واسطهها را حذف کنند، بلکه واسطهها را از شکلی به شکل دیگر تغییر دادهاند و تنها کاری که توانستهاند انجام بدهند این است که حس اشتغال را برای بیکاران و جوانان بهوجود بیاورند. البته «میلاد» مزیتهای مهمی را برای فعالیت این شرکتها برمیشمارد و مهمترین آنها را ارزآوری میداند: «از طریق همین فعالیتها صادرات صنایعدستی را داریم که به کشورهای هلند، فنلاند، انگلستان و کشورهای همسایه صورت میگیرد و نوعی ارزآوری است. اغلب شرکتهای چندسطحی مجوز دارند و حتی کپیای از مجوز در کاتالوگهایی که به ورودیهای جدید ارایه میشود وجود دارد. شرکت ما از اتحادیه صنایعدستی و اشیای قیمتی مجوز دارد و درحال حاضر نزدیک به ٩٠میلیون گیوه از شهرمان خریداری کرده است.» البته اینها مواردی است که بیشتر شنیدهها به آن تاکید دارند و در اینکه در دنیای واقعی چه میزان صحت دارند جای بحث است. این فعال یکی از شرکتهای چندسطحی، شایعاتی را که بر سود بالای سرشاخهها تأکید دارند کاملا رد میکند: «اصلا این درست نیست که سود اصلی را سرشاخهها میبرند، یکی از زیرمجموعههای من دریافتی بالاتری دارد. نتورکها نیاز به دفتر و شعبه ندارند. بهعنوان مثال دفتر اصلی شرکت ما تهران است و کارگاهها در اصفهان.»
شعارها و جملات وسوسهانگیز
«این شرکتها استارتاپی برای فروش هستند.» این را مرتضی ٣٥سالهای میگوید که از ٣١سالگی وارد شرکتهای شبکهای شده چهارسال از عمرش را صرف این کار کرده . «پلن و کالای شرکت و اینکه کالایی تخصصی بود و در عین حال عامالمنفعه جذب این شرکت شدم. فعالیت شرکت به رونق تولید کمک میکند. درواقع ما کارآفرین هستیم.»
«اگر هیچ امیدی برای دستیابی به رویاهایتان باقی نمانده، اگر انگیزهای برای تلاش بیشتر ندارید، اگر با وجود تمام تقلاهایی که در زندگی میکنید، باز درجا میزنید و اگر حتی انتظار شغلی مطمئن و یک زندگی موفق بیشتر به سرابی از دور میماند، ما آمادهایم در قبال خریدن ناامیدیهایتان به بهایی ناچیز خوشبختی را به خوردتان دهیم.» شعاری پر از انگیزه که بیشتر اعضای شرکتهای چندسطحی با آن آشنا هستند و برای رسیدن به آن خوشبختی که وعده داده میشود، پا در میدان گذاشتهاند. چندسالی است که تب بازاریابی شبکهای در کشور بالا گرفته و همچنان در حال گسترش در جامعه، بهویژه در میان جوانان است. «مرتضی» قدمت این فعالیتها را به گذشتههای دور نسبت میدهد، «بیش از ٨٠سال از عمر نتورکها در جهان میگذرد و تمام برندهای مشهوری که اکثر ما آنها را میشناسیم از همین نتورکها شروع کردهاند؛ ژیلت، اوریفلم، کوکاکولا و .... اگر نتورکها نبودند، ما امروز در دنیا فروش چندمیلیون دلاری نداشتیم. آدمهای مشهوری همچون دونالد ترامپ روزگاری کار من را انجام میدادند. نمیشود نتورکها را رد کرد، چون بیش از ٥ ثلث کتاب دارند. درست است هنوز در ایران به نتیجه تعریفشده جهانی نرسیدهایم و قطعا مشکلاتی وجود دارد، اما نتیجه همان خواهد شد که در جهان شاهد آن هستیم. نتورک در ایران کودکی است که زمان میبرد راه بیفتد.» طرفداران شرکتهای چندسطحی در میان دلایلی که دارند از تفاوتی بارز میان شرکتهای هرمی و شبکهای میگویند، با این مضمون که در شرکتهای هرمی چیزی خریده یا فروخته نمیشود و تنها اعضا بهدنبال جذب عضوهای جدید هستند. حال آنکه در شرکتهای بازاریابی شبکهای هر بازاریاب در اولویت اول باید محصول خود را بفروشد و در اولویت بعدی به جذب بازاریابهای جدید اقدام کند، البته «مرتضی» هم به این دلیل باور دارد و در پاسخ به این سوال که در این سالها کسی از اعضا از فعالیت متضرر و منصرف شده است رسا جواب میدهد: «نمیدانم ضرر در اینجا به چه معناست. از ١٠٠نفر که وارد دانشگاه میشوند چند نفر موفق میشوند؟ دوره دوره تحصیل نیست، دوران تغییر است. باید دیدگاهها را تغییر داد. من از یک مهندس بیشتر درمیآورم؛ در حال حاضر شرکت ٤هزار و پانصد نفر بازاریاب دارد که از میان آنها حداقل یکهزار بازاریاب راضیاند و درآمد بالا دارند.»
بیشک انسجام اجتماعی متزلزل خواهد شد
«همه اینها سرابی بیش نیست، من هم تجربه کوئیستها را دارم هم چندسطحیها را. همگی سراب زیبایی را نشانت میدهند و بس.» «مینا» سر تکان میدهد و آهی میکشد: «واقعا چه کسانی به این شرکتها مجوز میدهند؟ من یکسال تمام در یک شرکت کوئیست کار کردم. دانشجو بودم و باید بخشی از هزینههایم را خودم متقبل میشدم، اما هیچ بر هیچ.» «مینا» رویاهای محققشده را تنها در قالب کلام و برای عضوگیری میداند: «همین حرفهای شیرین باعث شد یکسال عمرم را هدر دهم، البته در شرکتهای چندسطحی هم ٦ماهی فعالیت داشتم اما متوجه شدم آنهایی که درآمدهای بالایی دارند، تعدادشان خیلی کم است.» «مینا» حالا در شرکتی بازرگانی فعالیت میکند و از کار و درآمدش رضایت دارد: «شرکتهایی از این دست توهمی بیش نیستند و تنها کاری که میکنند تلفکردن عمر آدمهاست، البته عدهای پولهای خوبی میبرند، اما باید این واقعیت روشن شود که قرار نیست این اتفاق برای همه بیفتد؛ قانونی از پیش نوشتهشده. البته من تنها آدمی نبودم که دست خالی انصراف دادم، بلکه تعدادی از اعضایی که قبل و بعد از من وارد شرکت شده بودند، انصراف دادند تا رویاهایشان را جای دیگری دنبال کنند.» «محمد» هم سابقه فعالیت در کوئیستها را داشته، اگرچه حالا سالها از آن دوران گذشته است: «دورهای ٦٠٠ نفر زیرمجموعه داشتم و تقریبا میشود گفت یکی از افراد فعال مجموعه بودم آن هم با سرمایهگذاری اولیه ٢میلیون و ٥٠٠هزار تومانی.»
«محمد» از شرکتهای چندسطحی هم مطلع است: «خیلی از لیدرهای کوئیستها جزو سرشاخههای همین شرکتهای چندسطحیاند و تنها تفاوتشان داشتن مجوز است.» وقتی صحبت به سود مالی بدون دردسر این شرکتها میرسد، خنده بلندی سر میدهد: «سود؟! سودی که تنها نصیب تعداد محدودی میشود؛ همانهایی که بهعنوان شو و ترغیب دیگران از آنها استفاده میشود. بگذارید با مثال کوچکی این مسأله را روشن کنم. اگر اعضا را یکهزار نفر در نظر بگیریم، تنها پنج نفر سودی را که از آن صحبت میشود، میبرند و مابقی یا زیان را تجربه میکنند یا بیهیچ دستاوردی مجبورند به این بخش از زندگیشان بهعنوان تجربه نگاه کنند.» مصطفی آبروشن، جامعهشناس، مسائل اقتصادی را در بُعد اجتماعی تاثیرگذار میداند و به «شهروند» میگوید: «بیکاری در جامعه ما بهعنوان امالفساد و ریشه همه نابسامانیهای اجتماعی بهشمار میآید. به واقع از منظر اجتماعی، زمانی که ابزار مقبول و مشروع اجتماعی برای رسیدن به هدف در دسترس نباشد و از سوی دیگر، جامعه از شکاف طبقاتی عمیق رنج ببرد، انحراف از هنجارهای اجتماعی و نوآوریهای کجروانه برای رسیدن به اهدافی که جامعه بر آن تأکید دارد، بیشتر خواهد شد.» آبروشن وجود شرکتهایی از این دست چه در قالب هرمی و چه چندسطحی را زنگ خطری برای اجتماع میداند که تأثیر منفی آن را میتوان در ابعاد دیگر و در طولانیمدت شاهد بود: «درواقع جوامعی که فرصتهای برابر اجتماعی، اقتصادی و شغلی در آنها وجود نداشته باشد، بهترین بستر برای رشد و شیوع گروههایی است که با وعدههای دروغین و وسوسهانگیز زندگی سرابگونه را برای افراد سادهلوح و ناآگاه ترسیم میکنند تا بتوانند از این وضع استیصال بیشترین بهره را بهدست بیاورند. این شرکتها طراحیشان بهگونهای است که پس از اشباع فروش کالا در یک منطقه، بازاریابهای تازهکار نمیتوانند فروش خوبی داشته باشند و آنچه اتفاق میافتد این است که سرشاخهها که تعداد آنها زیاد نیست، سودهای کلانی میبرند.» این جامعهشناس شفافیتنداشتن را یکی از ویژگیهای شرکتهایی از این دست میداند: «در شرکتهای نتورکی افراد از کیفیت منطقیبودن قیمت کالا و هویت سرشاخهها خبر ندارند و هر کسی بهدنبال این است که دیگری را به خرید بیشتر متقاعد کند؛ درواقع این عدم شفافیت و نبود کنترل بر امور، زمینه هرگونه مشکل بعدی را فراهم میکند.» آبروشن بعضی مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی را زمینهساز فعالیتهایی از این دست میداند: «تا زمانیکه سطح آگاهیهای اجتماعی رشد نکند و از سوی دیگر زمینه رشد و توسعه اقتصادی فراهم نشود، این شرکتها با اشکال متنوع و با ترفندهای اغواگرانه به موجودیت ویروسگونه خود ادامه خواهند داد. یکی از آسیبهایی که این شبکههای هرمی به جامعه تحمیل میکند، این واقعیت است که سرمایه اجتماعی را دچار تزلزل میکند و یکی از مولفههای اصلی این سرمایه که همان اعتماد اجتماعی است، دچار بحران خواهد شد. درواقع با گسترش این شبکههای غیر شفاف، نارضایتیهای اجتماعی افزایش پیدا میکند و انسجام اجتماعی متزلزل میشود.»