بازنشر گفت و گویی جالب با جمشید بسم الله/ به نظرم دنبال جزئیات کار سیف نباشید
به مناسبت افزایش چشمگیر نرخ ارز طی چند ساعت گذشته گفت و گوی جالب روزنامه اقتصادی تعادل با جمشید میرابی مشهور به جمشید بسم الله که در سال 91 به جرم اخلالگر بازار ارز بازداشت شد را بازنشر کرده ایم که مشروح آن در زیر می آید:
دیده بان ایران- روزنامه اقتصادی تعادل گفتوگویی با جمشید میرابی معروف به «جمشید بسمالله» منتشر کردهاست (تیر 93) کسی که در سال ۹۱ محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدی نژاد او را به عنوان اخلاگر اقتصادی و تعیین کننده قیمت ارز در ایران معرفی کرد و به سرعت بازداشت و بیش از سه ماه زندانی شد.
این روزنامه نوشتهاست: «۲۹ مهر سال ۹۱ محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس دولت دهم نام فردی را به ادبیات اقتصادی ایران معرفی کرد. وی در روزهای ویژه از جمشید بسم الله نام برد و او را عامل تعیین کننده نرخ ارز و اخلالگر در بازار اعلام کرد» اما «بسیاری از کارشناسان اقتصادی و مسئولان کشوری این سخنان رحیمی را غیرمنطقی دانسته و اعتقاد داشتند یک شخص نمیتواند تعیین کننده نرخ ارز در کشور باشد.»
اکنون با گذشت بیش از دوسال، محمدرضا میرابی ملقب به جمشید بسم الله در گفت و گو با روزنامه اقتصادی تعادل، به دفاع از خود پرداخته و ضمن رد اتهام «ایجاد اختلال در نظام ارزی»، گفتهاست: «زمانی که از زندان آزاد شدم در موتور جست وجوی گوگل با جست وجوی اسم جمشید، اسم من بالاتر از اسم جمشید مشایخی بود. این در حالی بود که ایشان سالها فعالیت هنری داشتند و این به لطف آقای رحیمی بود که من بالاتر از ایشان قرار گرفتم. آقای رحیمی باعث بینالمللی شدن من شد.»
جمشید میرابی در توصیف بازار ارز در شهریور و مهر سال ۹۱ گفتهاست: «شهریور ۹۱ دلار بین ۲۰۵۰ تا ۲۱۰۰ رسیده بود. بازار ارز ایران پر از سر و صدا بود. به نظر من مردمی بودند که کارشان این نبود، حتی خانمهای خانهدار میآمدند دلار خرید و فروش میکردند. آن زمان اینجا انبوهی از جمعیت بود که در بازار تردد میکرد و تردد در «بازار افشار» به سختی صورت میگرفت به نحوی که خود کاسبهای بازار هم کنار نشسته بودند و فعالیت نمیکردند.»
او همچنین درباره ماجرای بازداشت خود و شماری از صرافها و دلالان ارز به روزنامه تعادل گفتهاست: «قبل از دستگیری فکر نمیکردم بازار امنیتی شود و ماموران نیروی انتظامی وارد بازار شوند. خود ما به مردم میگفتیم دلار نخرید، فردا امثال ما را دستگیر میکنند. آنها رفتند و ما بازداشت شدیم، چون فکر کردند ما قیمتها را بالا میبریم. من ۱۳ مهر بود که بازداشت شدم. آن روز حدود ۹۰ نفر بازداشت شدند. همان روز دلار ۳۶۶۰ تومان بود.»
این دلال و فروشنده ارز با اشاره به اینکه «همان روزها بود که معاون اول رییس جمهور اسم من را یعنی همان جمشید بسمالله را آورد و عامل تعیین نرخ بازار معرفی کرد»، به روزنامه تعادل گفتهاست: «عنوان اتهامی من اخلال در نظام ارزی کشور بود. حدود سه ماه و نیم بازداشت بودم. اصلا مسخره است شخصی بخواهد نرخ ارز را در یک کشور تعیین کند. در هر کشوری بالاترین قدرت نظام ارزی آن کشور را بانک مرکزی دارد، اصلا شخص توان نرخگذاری روی ارز را نمیتواند داشته باشد» اما «آن روزها حتی شایعات اینقدر زیاد بود که میگفتند جمشید بسمالله با چند نفر از برادرهایش شبکه مافیایی ارز تشکیل دادهاند.»
روزنامه تعادل از قول جمشید میرابی نوشتهاست: «برای من که این همه سال در بازار ارز فعالیت میکنم هیچ دورانی، دوران طلایی نبوده. یک صراف همیشه در خطر است. شبیه یک مرغ که هم سرش توی عزا بریده میشود و هم توی عروسی. زمانهایی که وضع درآمدی دولت خوب است، کسب و کار رونق دارد، اجازه فعالیت به ما داده میشود، مشتریها میآیند و معامله میکنند و عدهای در این میان پیدا میشوند که با جلب اعتماد پول شما را میبرند یا چک تقلبی [میدهند] و در زمانی هم که وضع مالی دولت بد میشود نخستین کسانی که ضرر میکنند صرافان هستند.»
به نوشته روزنامه تعادل، جمشید میرابی اظهارات مقامهای حکومتی درباره تاثیرگذاری صرافها و دلالان بر بازار ارز را رد کرده و گفتهاست: «یک صراف نهایتا بتواند ۱۰ میلیون دلار بخرد و اصل این صحبتها در رابطه با صرافها صحیح نیست. برای یک صراف گردش پولی خوب مهمترین نکته به شمار میرود. این نیست که دلار بخرند که از نقطه آ به نقطه ب برسند. صراف میتواند مثل یک طلافروش موجودیکار باشد.»
جمشید میرابی با اشاره به اینکه «دیپلم علوم تجربی» دارد، گفتهاست که پس از اخذ دیپلم کارش را با کارگری آغاز کرده و سپس در نیمه دهه شصت به واسطه یکی از همکاران برادرش در بازار طلای تهران به نام خسرو خالصی با بازار بورس و ارز آشنا شده و کارش را با ۲۵ هزار تومان پولی قرضی و خرید و فروش ۲۰۰ تا ۲۵۰ دلار آغاز کردهاست اما «در زمینه بورس طی این سالها سعی کردم تمام آمارهای بورسی را مطالعه کنم، و به راحتی میتوانم بگویم به اندازه یک فوق لیسانس اطلاعات از بازار بورس دارم و میتوانم تحلیل کنم.»
او درباره دلیل شهرتش به نام «جمشید بسمالله» نیز گفتهاست: وقتی «من این کار را شروع کردم طبق عادت همیشگی کارم را با بسمالله الرحمن الرحیم شروع میکردم. تا اینکه کمکم این قضیه جا افتاد و من شدم جمشید بسمالله.»
جمشید میرابی که با اظهار نظر معاون محمود احمدینژاد به شهرت رسید و بازداشت شد در گفتوگو با روزنامه تعادل گفتهاست: «با شروع دولت احمدینژاد طلاییترین دوران ایران، خاکستریترین دوران ایران شد. به این خاطر که موقعی که ایشان در مسند بود، ما نفت را به بالاترین قیمت ممکن میفروختیم و ثروت زیادی داشتیم ولی الان دقت کنید که چه چیزی داریم و چه به جا ماندهاست.»
جمشید میرابی ملقب به جمشید بسمالله همچنین گفتهاست که «احمدینژاد و تیم اقتصادی وی با عملکرد ضعیف و اشتباه به این قضایا دامن زدند» و «تیم اقتصادی آقای احمدینژاد واقعا ضعف مدیریتی داشت» درحالی که «اگر فردی توان مدیریتی ندارد باید جای خود را به فردی صالح بدهد، مگر این میز چقدر ارزش دارد ۷۰ میلیون ایرانی به این صورت دچار مشکلات اقتصادی شوند.»
گفتگوی دوم
* جمشید بسمالله از کجا آمد؟ چه طور شروع کرد؟از خیلی زمانهای قدیم که من این کار را شروع کردم طبق عادت همیشگی کارم را با بسمالله الرحمن الرحیم شروع میکردم تا اینکه کمکم این قضیه جا افتاد و من شدم جمشید بسمالله.پایه اصلی کارم از سال ۶۶ تا ۷۲ در بازار بورس بود، نه در بازار ارز. آن زمان به صورت کامل در بازار ارز نبودم. در مقاطعی که احساس میکردم نرخ ارز به سمت بالا میرود، خرید میکردم و در مقاطع دیگر میفروختم. همیشه بچهها وقتی وارد مدرسه میشوند شغلهایی برای خودشان انتخاب میکنند مثل خلبانی، پزشکی و … من هم از بچگی دوست داشتم خلبان هواپیمای جنگی بشوم و هیچ وقت فکر نمیکردم وارد بازار ارز بشوم.
دیپلم علوم تجربی دارم ولی در زمینه بورس طی این سالها سعی کردم تمام آمارهای بورسی را مطالعه کنم. به راحتی میتوانم بگویم که به اندازه یک فوق لیسانس، اطلاعات از بازار بورس دارم و میتوانم تحلیل کنم.
تازه دیپلم گرفته بودم که آن زمان با یکی از دوستانم که الان پزشک است، رفتیم کارگری در شهرک اکباتان. ساعت حدود 2 بعدازظهر بود که متوجه شدم در کنار کار بیل مکانیکی از ما میخواهند بیل بزنیم. خیلی عصبانی شدم و اعتراض کردم. بدون اینکه حقوقمان را پرداخت کنند ما را بیرون انداختند.
برادر بزرگم در آن زمان در بازار طلا بود. رفتم پیش برادرم در بازار و بعد از چند روز اسم فردی را شنیدم که در بازار زبانزد خاص و عام بود. اسمش آقای خسرو خالصی بود؛ از بزرگان سکه و طلای آن زمان و خیلی آدم شریف و با خدایی بودند. یادم نمیرود با ماشین مزدا ۱۰۰۰ قدیمی که داشت مرا به چهارراه استانبول برد و با بازار ارز آشنا کرد.
کارم را با ۲۵ هزار تومان پولی که از دوستم قرض گرفته بودم شروع کردم. در آن زمان با آن پول ۲۰۰ تا ۲۵۰ دلار میتوانستم خرید کنم. بعد از یک ماه کار کردن ۵ هزار تومان سود داشتم. سود بازار برای من خوب بود آن روزها ولی خالی از ضرر هم نبود.
یادم میآید یک گروه مشتری داشتیم به اسم «فیوج». آنها نه ایرانی بودند و نه پاکستانی، چیزی مابین بودند و کار اصلی آنها جیبزنی بود. یک بار ۱۴۰۰ دلار از جیب من زدند. چند بار به این صورت زمین خوردم و بعد باز شروع کردم. شاید تنها چیزی که مرا در آن سالها نگه داشت، علاقه به شغلم بود.
* ضرر و زیان کار شما باعث نشد که از بازار عقب بکشید؟
سال ۷۲-۷۳ بود که طرح تعدیل اجرا شد. این همان شروع برنامه یارانههای سال ۹۰ بود که با بیبرنامگی شروع شد. قاچاق ارز به شدت افزایش پیدا کرده بود. تورم خیلی بالا رفته بود. یادم هست سکه از ۱۳ هزار تومان به ۶۵ هزار تومان رسید. کار کردن در آن شرایط خیلی سخت بود به دلیل اینکه سوءاستفادههای زیادی در بازار صورت میگرفت. در آن شرایط تصمیم گرفتم آن مقدار پولی را که دارم در شرکتهای خودروسازی سرمایهگذاری کنم و شروع به خرید و فروش ماشین کردم. یادم هست از بازار مشوش آن روزها یکی از دوستان من ۱۰ برابر سرمایه اولیهاش سود کرده بود ولی من نتوانستم. از قدیم در بازار ارز گفته میشد که لازمه کار، پول زیاد نیست، صداقت در رفتار و گفتار است که باعث جلو رفتن میشود و شاید همین باعث شد که من از آن دوران با کمترین بهره بیرون بیایم.
* دوران طلایی برای صرافان در این ۲۶، ۲۷ سالی که شما در بازار هستید چه دورانی بوده؟
برای من که این همه سال در بازار ارز فعالیت میکنم هیچ دورانی، دوران طلایی نبوده. یک صراف همیشه در خطر است؛ شبیه یک مرغ که هم سرش توی عزا بریده میشود و هم توی عروسی. زمانهایی که وضع درآمدی دولت خوب است، کسب و کار رونق دارد، اجازه فعالیت به ما داده میشود، مشتریها میآیند و معامله میکنند و عدهای در این میان پیدا میشوند که با جلب اعتماد یا پول شما را میبرند یا چک تقلبی و در زمانی هم که وضع مالی دولت بد میشود، نخستین کسانی که ضرر میکنند صرافان هستند. خلاصه اینکه صرافها در دو حالت در خطر هستند.
* این واقعیت داشت که ما چند سالی توانستیم نرخ ارز را ثابت نگه داریم؟
در زمان خاتمی بحث تکنرخی شدن ارز چند سالی مطرح شد. به نظرم این تکنرخی شدن بیشتر ظاهری بود ولی نوسانات خیلی کمتری داشت.
در آن زمان ما نفت ۲۵ دلاری میفروختیم و چرخ اقتصاد کشور در آن شرایط خوب میچرخید. دلیلش هم این بود که تورم تا حد زیادی کنترل شده بود.
آن روزها نرخ ارز تقریبا ثابت مانده بود و ارز زیادی وارد کشور میشد. اواخر فعالیت خاتمی بود که یکسری ادعا میکردند که صرافان از ثابت نماندن نرخ ارز در آینده اطلاع دارند و میگفتند که صرافها شروع به خرید ارز و جمع کردن ارز از داخل بازار کردهاند.
* همیشه این سوال برای من مطرح بود که یک صراف توان خرید چقدر دلار را دارد؟
یک صراف نهایتا بتواند ۱۰ میلیون دلار بخرد. اصل این صحبتها در رابطه با صرافها صحیح نیست. برای یک صراف گردش پولی خوب مهمترین نکته به شمار میرود. این نیست که دلار بخرند که از نقطه A به نقطه B برسند. صراف میتواند مثل یک طلافروش موجودیکار باشد. با شروع دولت احمدینژاد طلاییترین دوران ایران، خاکستریترین دوران ایران شد. به این خاطر که موقعی که ایشان در مسند بود، ما نفت را به بالاترین قیمت ممکن میفروختیم و ثروت زیادی داشتیم ولی الان دقت کنید که چه چیزی داریم و چه به جا مانده است.
* تصور دلار بالای ۳۰۰۰ تومان را میکردید؟
آن روزها وقتی دلار بین ۱۱۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان در بازار معامله میشد، من به جرات پیشبینی تا ۲۸۵۰ تومان را میکردم و برای این کار هم دلیل داشتم.
ببینید حدود ۱۰ سال بود که نرخ ارز تقریبا ثابت مانده بود. تورم حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد است و نرخ دستمزد هر ساله بیشتر میشود. نرخ تورم مصرفی هم در کنار آن در حال افزایش است و روی تورم تاثیر میگذارد. چاپ اسکناس هم داریم. همه اینها جمع شده بود و یک پتانسیل ایجاد کرده بود که آقای احمدینژاد و تیم اقتصادی وی با عملکرد ضعیف و اشتباه به این قضایا دامن زدند. مشکلات اقتصادی که الان هم میبینیم به جرات میتوان گفت که حاصل همان عملکرد است.
تیم اقتصادی آقای احمدینژاد واقعا ضعف مدیریتی داشت، به دلیل اینکه اگر فردی توان مدیریتی ندارد باید جای خود را به فردی صالح بدهد. مگر این میز چقدر ارزش دارد که ۷۰ میلیون ایرانی به این صورت دچار مشکلات اقتصادی شوند؟
یک حاج آقا داشتیم که پشت میزش نوشته بود «خدا کند پُستمان پَستمان نکند». متاسفانه الان اینطور نیست. یعنی تو کشور ما اینطور نیست. یک نفر که پشت میز مینشیند، فقط میگوید من میتوانم.
* ماجرای دستگیری شما به چه صورت بود؟
شهریور ۹۱ دلار بین ۲۰۵۰ تا ۲۱۰۰ رسیده بود. بازار ارز ایران پر از سرو صدا بود. به نظر من مردمی بودند که کارشان این نبود. حتی خانمهای خانهدار میآمدند دلار خرید و فروش میکردند. آن زمان اینجا انبوهی از جمعیت بود که در بازار تردد میکرد و تردد در بازار افشار به سختی صورت میگرفت به نحوی که خود کاسبهای بازار هم کنار نشسته بودند و فعالیت نمیکردند.
قبل از دستگیری فکر نمیکردم بازار امنیتی شود و ماموران نیروی انتظامی وارد بازار شوند. خود ما به مردم میگفتیم دلار نخرید، فردا امثال ما را دستگیر میکنند. آنها رفتند و ما بازداشت شدیم چون فکر کردند ما قیمتها را بالا میبریم. من ۱۳ مهر بود که بازداشت شدم. آن روز حدود ۹۰ نفر بازداشت شدند. همان روز دلار ۳۶۶۰ تومان بود.
همان روزها بود که معاون اول رئیسجمهور اسم من را یعنی همان جمشید بسمالله را آورد و عامل تعیین نرخ بازار معرفی کرد. عنوان اتهامی من اخلال در نظام ارزی کشور بود. حدود سه ماه و نیم بازداشت بودم. اصلا مسخره است! شخصی بخواهد نرخ ارز را در یک کشور تعیین کند. در هر کشوری بالاترین قدرت نظام ارزی آن کشور را بانک مرکزی دارد. اصلا شخص توان نرخگذاری روی ارز را نمیتواند داشته باشد. آن روزها حتی شایعات اینقدر زیاد بود که میگفتند جمشید بسمالله با چند نفر از برادرهایش شبکه مافیایی ارز تشکیل دادهاند.
* شروع فعالیت دوباره شما بعد از آزادی از چه زمانی بود؟
من از ابتدای سال جدید کارم را شروع کردم. منع فعالیتی نداشتم. به انتخاب خودم برای مدتی کنار رفتم و بعد از مدتی احساس کردم که باید به بازار برگردم. از زندان هم استفاده کردم. با شروع دولت روحانی بازار ارز به سمت پایین حرکت کرد تا زمانی که آقای سیف اعلام کرد ۲۹۱۰ تومان کف قیمت بازار است. به نظرم آقای سیف کار درستی انجام دادند. دلار ارزان به اندازه دلار گران برای اقتصاد مضر است. دلار ارزان، واردات و قاچاق را افزایش میدهد. به نظرم دنبال جزئیات کار سیف نباشید. باید این کار انجام میشد که بازار به ثبات برسد و ما طی زمان به این ثبات میرسیم.
* آخرین حرفها.
زمانی که از زندان آزاد شدم در موتور جستوجوی گوگل با جستوجوی اسم جمشید، اسم من بالاتر از اسم جمشید مشایخی بود. این در حالی بود که ایشان سالها فعالیت هنری داشتند و این به لطف آقای رحیمی بود که من بالاتر از ایشان قرار گرفتم. آقای رحیمی باعث بینالمللی شدن من شدند. در نهایت امیدوارم بازار ارز ایران بازار سالمی باشد و طی سالهای آینده با ثبات بیشتری حرکت کند.