کد خبر: 99560
A

۳ مامور قلابی اورژانس اجتماعی اموال طلافروش تهرانی سرقت کرده و او را کشتند!

سه سارق در پوشش مامور اورژانس اجتماعی مرد طلافروش را ربوده و با تزریق داروی بیهوشی او را کشته و دفن کردند

۳ مامور قلابی اورژانس اجتماعی اموال طلافروش تهرانی سرقت کرده و او را کشتند!

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ رسیدگی به این پرونده از بیست و یکم اسفند ماه سال 98 به دنبال ناپدید شدن مرد طلا فروشی به نام جلیل آغاز شد. همسر وی که با پلیس تماس گرفته بود گفت :همسرم صبح به مغازه طلا فروشی اش در خیابان خاوران رفت .قرار بود همسرم هر به خانه برگردد اما به خانه برنگشت و هر چه با موبایلش تماس گرفتم پاسخ نداد. در طلا فروشی همسرم بسته است و من نگران او هستم .

با اطلاعاتی که این زن به پلیس داده بود مأموران به طلافروشی جلیل رفتند و دریافتند به این طلافروشی دستبرد زده شده است.

در حالیکه فرضیه ارتباط بین ناپدیدشدن جلیل و سرقت طلاها قوت گرفته بود مأموران به بررسی دوربین مداربسته مقابل طلا فروشی پرداختند و دریافتند جلیل پس از بستن در طلا فروشی قصد خروج داشت که دو مرد ناشناس سراغ او رفتند و سپس او را سوار ون اورژانس اجتماعی کردند .فیلم ضبط شده نشان می داد دقایقی بعد یکی از مردان ناشناس که ماسلک به صورت داشت به طلافروشی برگشت و با یک ساک آنجا را ترک کرد .

تلاش برای افشای راز ناپدید شدن مرد طلافروش ادامه داشت تا اینکه دو روز بعد به پلیس خبر رسید جسد یک مرد در کهریزک پیدا شده است .یکی از ماموران شهرداری در منطقه کهریزک پای جسد را که از زیر خاک بیرون زده بود مشاهده کرد و با پلیس تماس گرفت.

جسد در حالی به پزشکی قانونی منتقل شد که نشانی های وی با نشانی های مرد طلافروش مطابقت داشت.

به این ترتیب همسر جلیل پزشکی قانونی رفت و جسد همسرش را تحویل گرفت .وقتی پزشکی قانونی علت فوت را تزریق موادی بیهوشی اعلام کرد تحقیقات وارد مرحله تازه ای شد .ماموران پلیس به بررسی پلاک ون اورژانس اجتماعی پرداختند و دریافتند پلاک متعلق به پرایدی بود که مدتی قبل در شرق تهران سرقت شده بود. مأموران پلیس به تحقیق پرداختند و سرانجام با نقطه زنی خط موبایل در محدوده ای که جسد پیدا شده بود یکی از بستگان دور جلیل به نام حسن را شناسایی و دستگیر کردند. حسن سعی داشت با دروغگویی هایش خودش را بی اطلاع از مرگ جلیل نشان دهد اما وقتی در بن بست اطلاعاتی قرار گرفت به ربودن جلیل با همدستی دو نفر از دوستانش به نام های ماهان و ایرج اعتراف کرد .

اعتراف به قتل

ماموران به ردیابی دو متهم دیگر پرداختند و آنها را که داماد و برادر زن بودند در سبزوار ردیابی و بازداشت کرد .

ماهان اعتراف کرد آمپول بیهوشی را به جلیل تزریق و 7کیلو طلاها از طلافروشی وی سرقت کرده است.حسن و ایرج نیز به وی کمک کرده اند.

به این ترتیب برای ماهان به اتهام مباشرت در قتل و مشارکت در سرقت و برای حسن و ایرج به اتهام معاونت در قتل و مشارکت در سرقت طلاها و همچنین مشارکت در دفن غیرقانونی کیفرخواست صادر شد و آنها در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند .

در دادگاه

ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. سپس ماهان در جایگاه ویژه ایستاد و گفت :حسن و جلیل با هم نسبت فامیلی داشتند .حسن می گفت جلیل وضع مالی خوبی دارد و می توانیم با سرقت پول و طلاهایش اوضاع زندگی مان را سر و سامان بدهیم. به همین خاطر با هم نقشه کشیدیم در پوشش مامور اورژانس اجتماعی از او سرقت کنیم .

سارقان قتل مرد طلافروش تهرانی را با آمپول رقم زدند

وی ادامه داد: ما به فرودگاه رفتیم و یک ون اجاره کردیم .سپس برچسب اورژانس اجتماعی را روی ون نصب کردیم. حسن پشت فرمان بود و من و برادر همسرم ایرج ، وقتی که جلیل از مغازه خارج شد مقابل او رفتیم و چون چهره و لباس های موجهی داشتیم خودمان را مامور اورژانس اجتماعی معرفی کردیم .ما از او خواستیم تا سوار ون شود تا درباره زندگی با همسر سابقش از او سوال کنیم .وقتی جلیل سوار ون شد دست و پایش را بستیم و خواستیم تا کلید طلافروشی را به ما بدهد اما مقاومت کرد .او سر و و صدا کرد و می خواست از ماشین پیاده شود و من برای اینکه او را آرام کنند آمپول آرام بخشی را که از قبل تهیه کرده بودم به او تزریق کردم .ما می‌خواستیم او چند ساعت بخوابد و سپس بیدار شود .من کلید طلافروشی را از او گرفتم و به داخل طلا فروشی رفتم و ۷ کیلو طلایی را که آنجا بود برداشتم و خارج شدم. چند ساعت از این ماجرا گذشت و ما به سمت کهریزک رفتیم. آنجا بود که فهمیدیم جلیل جان سپرده است .ما که ترسیده بودیم جسد او را دفن کردیم.وی ادامه داد: باور کنید ما قصد قتل نداشتیم. من اصلا فکر نمی کردم تزریق داروی بیهوشی موجب مرگ او شود.

سپس حسن به دفاع پرداخت. وی گفت: ما اصلا قصد کشتن جلیل را نداشتیم و مرگ او اتفاقی رخ داد. ماهان برای اینکه جلیل به خواب عمیق برود به او آمپول تزریق کرد. اما وقتی فهمید او مرده همگی شوکه شدیم و از ترسمان جسد را دفن کردیم.من اتهام مشارکت در سرقت را قبول ندارم. من پشت فرمان ماشین بودم و اصلا از ماشین پیاده نشدم. طلاها را ماهان سرقت کرد و بعد از دستگیری همه آنها را به خانواده جلیل برگرداند.

ایرج نیز حرف های دو همدستش را تایید کرد و گفت: قرار نبود به جلیل آسیبی وارد شود. فقط قرار بود چند ساعت بخوابد ولی او ناخواسته کشته شد و ما از ترسمان جسد او را دفن کردیم.ما به طمع یک شبه پولدار شدن دست به چنین اشتباهی زدیم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند

 

منبع: کنا

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر