مرد متاهل به خواستگاری دختران می رفت و پول و طلاهای آنها را می گرفت/ زنم ثروتمند است،باید دزدی می کردم تا پیش او تحقیر نشوم
مدتی قبل زن جوانی به پلیس رفت و از سرقت طلاهایش توسط خواستگار قلابی شکایت کرد.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ مدتی قبل زن جوانی به پلیس رفت و از سرقت طلاهایش توسط خواستگار قلابی شکایت کرد.
او گفت: من در داروخانه کار میکنم مدتی قبل، بعد از پایان ساعت کاریام، کنار خیابان در انتظار تاکسی بودم که راننده یک خودروی جک برایم بوق زد تا سوار شوم. از آنجایی که خیلی دیرم شده بود و از طرفی خیابانها این روزها به خاطر کرونا خلوت است، به ناچار سوار خودروی جک شدم.
او ادامه داد: راننده پسر جوان و خوش تیپی بود که خودش را بهنام معرفی کرد. در بین راه سر صحبت را باز کرد. او آنقدر صمیمی صحبت میکرد که به او اعتماد کردم و شماره تلفن همراهم را دادم. چند باری بهنام با من تماس گرفت، خیلی زود رابطه ما صمیمی شد و درنهایت به من پیشنهاد ازدواج داد.
انگشتر گرانبها
دختر جوان ادامه داد: وضع مالی بهنام؛ برخوردش و تیپ و ظاهر او باعث شد که به او علاقهمند شوم و تصمیم به ازدواج با او بگیرم. در یکی از روزهایی که بهنام برای دیدنم آمده بود از من خواست تا انگشتر گرانبها و زنجیرطلایی را که به گردن داشتم به او بدهم. بهنام میگفت با این کار اعتماد مرا میسنجد. من هم واقعاً فکر میکردم او قصد ازدواج با من را دارد. قرار بود طلاها را دو یا سه روزه برگرداند اما از او خبری نشد، با بهنام تماس گرفتم گفت عمویش فوت کرده و برای شرکت در مراسم ختم به شهرستان رفته است. آن موقع هم شک نکردم حتی بهنام از من درخواست دو میلیون تومان کرد و گفت برای اینکه با عجله به شهرستان آمده، موفق نشده که پولهای داخل گاوصندوقش را بردارد و هر چه پول هم داخل کارتهایش بوده برای مراسم خرج کرده است. من هم دو میلیون تومان پول به او دادم. اما بعد از آن بهنام ناپدید شد و دیگر خبری از او ندارم.
4 شکایت مشابه از مرد جک سوار
با شکایت دختر جوان به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت، کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شده و تحقیقات برای دستگیری متهم آغاز شد.
در ادامه تحقیقات، مأموران با سه شکایت مشابه دیگر مواجه شدند. دو کارمند و یک معاون بانک، افرادی بودند که با وعده ازدواج فریب مرد جک سوار را خورده و مبالغ زیادی پول و طلایشان را از دست داده بودند.
در ادامه بررسیها، آخرین شاکی پرونده که معاون بانکی در پایتخت بود سرنخی را در اختیار تیم تحقیق قرار داد و گفت: من شماره پلاک خودروی بهنام را یادداشت کردم.
بلافاصله شماره خودروی جک استعلام و در بررسیهای اولیه مشخص شد که خودرو متعلق به زن جوانی به نام شقایق است. در تحقیقاتی که از شقایق صورت گرفت زن جوان مدعی شد که خودرواش در اختیار همسرش بهنام بوده است. بدین ترتیب بهنام بازداشت شد، او که ابتدا منکر کلاهبرداری و سرقت بود زمانی که با مالباختهها مواجه شد به ناچار به سرقتهای سریالیاش تحت عنوان خواستگار اعتراف کرد.
گفتوگو با متهم
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
من هیچ پولی ندارم، این خودرو هم متعلق به همسرم است.من با زنی ازدواج کردم که وضع مالی خوبی داشت اوایل فکر میکردم اگر همسر ثروتمند داشته باشم خودم هم ثروتمند میشوم اما خیلی زود متوجه شدم که این اتفاق فقط باعث تحقیر بیشتر من میشود. به همین خاطر تصمیم گرفتم برای خودم پول و ثروتی به دست بیاورم. بهترین شیوه هم فریب زنان به بهانه ازدواج بود. آنها وقتی خودروی شاسی بلند و سرو وضعم را میدیدند فکر میکردند پولدارم و به من اعتماد میکردند.
با طلاهای سرقتی چه کردی؟
از قدیم گفتهاند باد آورده را باد میبرد حالا حکایت من است دزد همه طلاها را برد. من یک جعبه داشتم که طلاهای همسر و دختر 4 سالهام را در آن میگذاشتم. طلاهایی که از زنها سرقت میکردم را هم داخل این جعبه میگذاشتم. دو هفته قبل از اینکه دستگیر شوم، دزد به خانهمان زد و نه تنها طلاهای زن و بچهام بلکه طلاهای سرقتی را هم برد. من شکایت کردم اما فقط سرقت طلاهای زن و بچهام را گزارش کردم.