پشت پرده بریدن سر پسر جوان در شهر ری با اعتراف قاتل فاش شد
به دنبال کشته شدن پسر جوانی به نام محسن در خانه اش در شهر ری آغاز شد. شواهد نشان میداد محسن که افغان بود و به تنهایی در خانه اش زندگی میکرد قربانی جنایتی فجیع شده و سرش بریده شده است.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ رسیدگی به این پرونده از ۳ سال قبل به دنبال کشته شدن پسر جوانی به نام محسن در خانه اش در شهر ری آغاز شد.
شواهد نشان میداد محسن که افغان بود و به تنهایی در خانه اش زندگی میکرد قربانی جنایتی فجیع شده و سرش بریده شده است.
جسد پسر جوان با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران پلیس برای رازگشایی جنایت به تکاپو افتادند.
بررسی فهرست تماس های تلفنی پسر جوان پرده از رابطه پنهانی وی با دختری به نام الناز برداشت و این دختر 20ساله بازداشت شد.
وی مدعی بود هیچ رابطه ای با محسن نداشته است. اما در بازجویی های بعدی لب به اعتراف گشود.
وی گفت : من و خانواده ام سالها قبل وقتی که من خردسال بودم به ایران آمدیم و زندگی مان را شروع کردیم. از دو سال قبل با پسر جوانی به نام عزیز آشنا شدم. ما به هم علاقمند بودیم اما پس از مدتی رفتارهای عزیز تغیر کرد. به همین خاطر رابطه ام را با او تمام کردم .در این مدت با محسن آشنا شدم .او به من ابراز علاقه کرد و میگفت قصد دارد به خواستگاری ام بیاید. اما در این میان عزیز که متوجه ماجرا شده بود چند بار با محسن تماس گرفت و او را تهدید به مرگ کرد.کم گمان می کنم عزیز در قتل محسن دست داشته باشد.
به دنبال اعترافهای این دختر عزیز ردیابی و بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد.
وی به دنبال بازسازی صحنه جرم پرداخت و عزیز و الناز در حالی پای میز محاکمه ایستادند که اولیای دم برای آنها حکم قصاص خواستند.
در آن جلسه عزیز قتل را گردن گرفت و گفت الناز از نقشه او برای قتل رقیب عشقی اش اطلاعی نداشته است .دختر جوان نیز حرفهای وی را تایید کرد.
به این ترتیب با حکم قضایی ، عزیز به قصاص محکوم شد و قضات دادگاه دختر جوان را از دست داشتن در این ماجرا تبرئه کردند.
حکم قصاص عزیز در دیوان عالی کشور تایید شده بود که وی رضایت اولیای دم را ا جلب کرد. اولیای دم اعلام کردند با دریافت دیه از قصاص گذشت میکنند .
به این ترتیب عزیز از یک قدمی چوبه دار به زندگی برگشت اما وی که توان پرداخت دیه را نداشت درخواست اعسار را مطرح کرد .
وی که حالا ۲۹ سال دارد در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
وی گفت: من به دختر جوان علاقمند بودم و می خواستم با او ازدواج کنم اما محسن که متاهل بود و زن و بچه اش در افغانستان زندگی می کردند وارد زندگی الناز شد و زندگی ما را تباه کرد. او این ماجرا را از الناز پنهان کرده بود و الناز فکر می کرد او مجرد است.
وی ادامه داد: من آخرین بار با محسن تماس گرفتم و با او قرار ملاقات گذاشتم. من به خانه محسن در شهرری رفته بودم تا با او ه صحبت کنم اما دعوا میان ما بالا گرفت .او به رویم چاقو کشید و من با چاقو یک ضربه به گردنش زدم.من برای اینکه مطمئن شوم مرده است سرش را بریدم.
این متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت :قبول دارم اشتباه بزرگی مرتکب شدم. اما در آن لحظه حال خودم را نمیفهمیدم .ولی دم اعلام کردند با دریافت دیه گذشت میکند .اما من هیچ اموالی ندارم تا به عنوان دیه به آنها بپردازم. من حاضرم همه پس اندازم را به آنها بدهم و بعد از آزادی از زندان کار کنم و به صورت قسطی باقی دیه را به اولیای دم بپردازم. من از قضات دادگاه کمک می خواهم تا با تقسیط دیه موافقت کنند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره درخواست متهم اظهار نظر کنند