پسر ۱۵ ساله،یک هفته بعد از قتل همکلاسی اش، خود را به پلیس معرفی کرد
روز یکم دی سالجاری کشف جسد خون آلود نوجوانی بهنام بابک در پارک بهاران تهران موجب شد تا بازپرس کشیک قتل و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شوند. در ادامه تحقیقات از والدین و دوستان مقتول مشخص شد یکی از همکلاسیهای بابک عامل این قتل است. دوستان مقتول به پلیس گفتند بابک و نادر در اینستاگرام با هم کری خوانی داشتند و این مسأله باعث شد تا آنها برای دعوا در پارک بهاران قرار بگذارند اما پس از مواجهه این دو نفر نادر با چاقو ضربهای به بابک زد و بعد از آن هم بسرعت آنجا را ترک کرد.
به گزارش سایت خبری و تحلیلی دیده بان ایران ؛ روز یکم دی سالجاری کشف جسد خون آلود نوجوانی بهنام بابک در پارک بهاران تهران موجب شد تا بازپرس کشیک قتل و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شوند.
در ادامه تحقیقات از والدین و دوستان مقتول مشخص شد یکی از همکلاسیهای بابک عامل این قتل است. دوستان مقتول به پلیس گفتند بابک و نادر در اینستاگرام با هم کری خوانی داشتند و این مسأله باعث شد تا آنها برای دعوا در پارک بهاران قرار بگذارند اما پس از مواجهه این دو نفر نادر با چاقو ضربهای به بابک زد و بعد از آن هم بسرعت آنجا را ترک کرد.
بدین ترتیب بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران دستور بازداشت نادر را به اتهام قتل صادر کرد و مأموران اداره آگاهی کار شناسایی و دستگیری پسر نوجوان را در دستور کارشان قرار دادند تا اینکه یک هفته پس از وقوع این جنایت نادر خودش را به اداره آگاهی معرفی کرد.
او در همان ابتدا اتهام قتل را پذیرفت و درباره جزئیات حادثه به مأموران گفت: من و نادر همکلاسی و دوستان صمیمی بودیم. اما دوستان من تمایل داشتند به جاهایی بروند و کارهایی انجام بدهند که از نظر خانواده من قابل قبول نبود. بنابراین من آنها را همراهی نمیکردم تا اینکه بابک با الفاظی چون ترسو و بیمعرفت و... من را مورد تمسخر قرار داد و این توهینها به فضای مجازی کشیده شد و در نهایت هم در پارک بهاران باهم قرار گذاشتیم که دعوا کنیم. از آنجایی که میدانستم او با 3-4 نفر به محل قرار میآید چاقویی را با خودم برداشتم تا اگر لازم شد از خودم دفاع کنم.
وی افزود: پساز رسیدن به محل قرار درگیری ما بالا گرفت و من از ترسم چاقو را از فاصله چند متری به سمتش پرتاب کردم که به سینهاش خورد و او به زمین افتاد و من هم از ترس فرار کردم.یک هفته در پارکها و سرویسهای بهداشتی میخوابیدم. نه پولی داشتم که غذا بخورم نه جایی برای ماندن تا اینکه یک شب در پارک مردی با دیدن وضعیت آشفته و ظاهر پریشانم به من نزدیک شد و از روی دلسوزی برایم غذا گرفت. به او اعتماد کردم ماجرا را گفتم و آن مرد هم من را متقاعد کرد که دوست وکیلی دارد و بهتر است که با معرفی خودم به پلیس پروندهام را بهصورت قانونی پیش ببرم و قول داد که کمکم خواهد کرد. بعد از آن هم با خانوادهام تماس گرفتم و با آنها به اداره آگاهی رفتم و خودم را معرفی کردم.
با ثبت اظهارات بابک 15 ساله پروندهاش به سبب سن متهم به دادسرای ویژه اطفال ارجاع شد تا در آنجا به پروندهاش رسیدگی شود.