460 آتشسوزی در 5 ماه نخست سال در زاگرس رخ داد/ قوه قضاییه قول میدهد، اما دنبال برپاکنندگان آتش نمیرود
مدیران ردهبالای کشور اگرچه همواره نشان دادهاند که محیطزیست و دغدغههایش جزو اولویتهایشان نیست و بارها هم دربارهاش اظهارنظر کردهاند، اما هنوز هستند مردمی که خود را نسبت به خاک این کشور مسئول میدانند. مردمی که با موتور تا پای زاگرس میروند، مقابل آتش میایستند تا درختان کمتری بسوزند.
مختار خندانی یکی از همین افراد است. یکی از داوطلبان سازمان ژیوای در استان کرمانشاه، که در زمینه محیطزیست و اطفای حریق جنگلها فعالیت میکند.
آتشسوزی، زیستگاه گونههای نادر جانوری را نابود میکند
ماجرای آتشسوزی در فصل گرما برای جنگلها و مراتع ایران و حتی جهان موضوع تازهای نیست. فقط گاهی حساسیتها بیشتر میشود؛ مثلاً یک روز ماجرای آتشسوزی ارسباران به شدت رسانهای میشود، اما هیچ کس حواسش نیست که الان ماههاست زاگرس و جنگلهایش در حال سوختن است. در همین پنج ماه آغازین سال، 460 حادثه آتشسوزی در زاگرس رخ داده و تنها برخی رسانهها در حد یک خبر ساده به آن پرداختهاند. در صورتی که این آتشها نه تنها درختان را نابود میکند، بلکه زیستگاه حیوانات را نیز از بین میبرد. از بین رفتن زیستگاه حیوانات هم در شرایط حساس محیطزیستی فعلی به شدت خطرناک است، چون میتواند منجر به نابودی آن گونه جانوری شود. در همین ماهها زیستگاه جانورانی همچون پلنگ ایرانی، شوکا، گوزن سفید و چندین حیوان دیگر به شدت تخریب شده است.
بالای 50 درصد آتشسوزی در جنگلها عامدانه است
بخشی از این آتشسوزیها به خاطر وضعیت آبوهوایی است، همه دنیا هم آن را تجربه میکنند، اما بخشی دیگر مشخصاً عامدانه است. وقتی از روی نقشه گوگل اِرث به بررسی ابعاد سوختگی میپردازیم، به خوبی پیداست که امکان آتشسوزی از چند جهت مختلف نمیتواند به خاطر گرمای هوا باشد و مشخص است که دستی در کار است. شدت این آتشسوزیها به حدی رسیده که میتوان گفت بالای 50 درصد آنها عمدی است. چه از طرف زمینخواران و چه از طرف برخی مردم بومی که با این کار میخواهند مثلاً به ابعاد زمین کشاورزی خود اضافه کنند، اما نمیدانند که این کار چه عواقبی برایشان در پی خواهد داشت.
البته برخی آتشسوزیها هم سهواً رخ میدهد؛ مثل مسافرانی که آگاهی اندکی دارند و نمیدانند چگونه باید با محیطزیست برخورد کنند. در جنگل آتش به پا میکنند و یادشان میرود آن را خاموش کنند. به سبب همین اتفاق ساده، ناگهان هکتارها از یک مرتع نابود میشود.
اگر جای سوختن درختان مشکل امنیتی رخ دهد، همه نهادها دنبال گناهکار میروند
موضوع ناراحتکننده در این شرایط این است که هیچ نهادی با مسببان این ماجراها برخورد نمیکند. جنگلها بخشی از سرمایههای ارزشمند هر کشوری هستند، اما وقتی مشخص میشود یک آتشسوزی عمدی بوده، نهادی نیست که به دنبال برپاکنندگان آتش برود. حالا اگر یک ماجرای امنیتی رخ دهد، تمام ارگانها برای یافتن مسببان ماجرا بسیج میشوند. چرا، چون حساسیتش را درک کردهاند. اما متاسفانه در زمینه محیطزیست، کشور ما نابالغ است و با سرمایههایش همچون یک کودک ناآگاه برخورد میکند.
مردم باید یاد بگیرند که محافظت از محیطزیست فقط بر عهده دولت نیست
من از سال 88 در این زمینه فعالیت میکنم. روزهای نخست در حد یک گروه ساده بودیم، اما کمکم به دنبال مجوز رفتیم و NGO ژیوای را تشکیل دادیم. نکته مهمی که لازم است مردم بدانند این است که مسئولیت حفظ محیطزیست فقط با دولت نیست. خود من روزی فکر میکردم این کار فقط بر عهده دولت است، اما الان میدانم که به عنوان یک شهروند، خودم هم وظایفی دارم. چون محیطزیست برای همه ماست. اگر حاکمیت به دنبال آموزش و آگاهیبخشی بیشتر به مردم میرفت، حالا مسئولیت کمتری هم داشت چون مردم خودشان میدانستند که چگونه باید با محیطزیست خود تعامل برقرار کنند.
ولی چون در این زمینه فعالیتی نمیکند هم مردم ناآگاه میمانند و هم خودش وظیفه بیشتری دارد. در حالی که آموزش در مدارس و صداوسیما به راحتی میتوانست بار این وظیفه را کم کند.
مدیران به دستور 15 مادهای رهبر در زمینه محیطزیست توجهی نمیکنند
رهبر انقلاب چندی پیش روی بند یک، اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی، دستور 15 مادهای برای تعیین سیاستهای کلی نظام در حوزه محیطزیست صادر کردند؛ حکم حکومتیای که باید در دستور کار مسئولان قرار بگیرد. این دستور 15 مادهای به طور مشخص نکات مهم در زمینه محیطزیست را به مدیران یادآوری میکند، اما متاسفانه در عمل، ما که فعالان این حوزه هستیم، هیچ حرکتی از سوی مدیران نمیبینیم. برخورد با زمینخواری یکی از همین اصلهاست که تا به امروز هیچ توجهی به آن نشده است. هر بار مسئولان قوه قضاییه حرفهایی درباره برخورد با این مجرمان میزنند، اما اقدام اجرایی صورت نمیگیرد.
ایران در زمینه آگاهی زیستمحیطی نابالغ است
وقتی از بلوغ در زمینه نگهداری از محیطزیست حرف میزنیم، مقایسههایی در حادثههای مختلف آتشسوزی قابل مشاهده است؛ مثلاً 13 مرداد یک حادثه آتشسوزی در زاگرس رخ داد که 26 ساعت زبانههای آتش ادامه داشتند. وزش باد میزان خسارت را بیشتر میکرد و واقعاً وضعیت دشواری بود. بعد از اطفای حریقی که ما انجام دادیم، میزان خسارت 600 هکتار اعلام شد، اما در کمال تعجب دیدیم که سازمان جنگلها میزان خسارت را 16 هکتار اعلام کرده است. وقتی اعتراض کردم گفتند استانداردهای ما با شما متفاوت است؛ مثلاً شما درختی را که فقط بدنهاش بسوزد جزو خسارت حساب میکنید اما ما درختی را که خاکستر شود به حساب میآوریم. یا مثلاً میگفتند آتشسوزی در شیب بیشتر از 70 درجه جزو منطقه خسارتدیده به شمار نمیآید. آن وقت شما بروید استانداردهای کشورهای توسعهیافته را ببینید. آنها از ما حساستر هستند، چون میخواهند کوچکترین آسیب را هم جبران کنند. به همین دلیل میگویم آنها به بلوغ رسیدهاند و ما هنوز در حد یک نوزاد هستیم.
مجبوریم با موتور به مناطق مرتفع برویم و آتش را خاموش کنیم
نبود تجهیزات سالهاست که کار ما را دشوار کرده است. علاوه بر اینکه هیچ دستگاه هوشمندی برای اطفای حریق وجود ندارد، حتی برای خرید تجهیزات سادهتر هم مشکل داریم. در چنین شرایطی میبینیم 6 خودرو مناسب حضور در ارتفاعات در پارکینگ اداره منابع طبیعی کرمانشاه خوابیده است، اما آنها را در اختیار ما قرار نمیدهند. حتی وقتی میگوییم این خودروها را به ما ندهید، بدهید به سازمان جنگلها تا ما بتوانیم در شرایط بحرانی از آن استفاده کنیم توجهی نمیکنند. ما هم مجبوریم یا با موتور به این مناطق برویم که خودش کلی خطر دارد، یا با خودروهای قرضی که گاهی حتی پول بنزینش را هم نمیتوانیم پس بدهیم.
کسی که خرگوشی را نجات میدهد هم یک ابرقهرمان است
وقتی میگوییم آموزش اهمیت دارد برای این است که مردم خودشان وارد کارزار شوند. در همین سالها من در شهر خودم میبینم که چقدر نگاه مردم تغییر کرده است. الان در انجمن ما، داوطلب نانوا و نجار و مکانیک حضور دارد. افرادی که برای مغازهشان شاگرد میگیرند تا بتوانند در زمان آتشسوزی به ما بپیوندند. یا کسی که به من زنگ میزند و میگوید شرایط همراهی شما را ندارم، اما شب همه تیمتان شام مهمان من هستید. به نظر من این افراد چیزی از ابرقهرمانهای هالیوودی و داستانها کم ندارند. قهرمان فقط کسی نیست که مدال میگیرد، کسی که جان یک خرگوش را نجات میدهد هم قهرمان است.
عشق به خاک ایران اجازه نمیدهد ساکت باشیم
محدودیتهای ما همیشه در حد امکانات نیست. یکی از مشکلاتی که همیشه در ماموریتها آزارمان میدهد، اشراف به مناطق مختلف است. همه تیم ما برای رفتوآمدشان مجوز دارند، اما با وجود داشتن کارت تردد هم خیلی اوقات از ورودمان به برخی مناطق جلوگیری میشود. نیروهای بالادستی که شرح وظیفهشان روشن نیست و گاهی فقط با ما مخالفت میکنند؛ در شرایطی که همه تضمین دادهایم حتی اگر روی مین هم رفتیم، چیزی از مسئولان نمیخواهیم. باز جای شکرش باقی است که در چند سال اخیر مثلاً نیروهای نظامی همکاری خوبی با ما برای مانورهایشان دارند و وقتی مانوری دارند که احتمال آتشسوزی برود، به ما و سازمان منابع طبیعی خبر میدهند تا هوشیار باشیم. همین دلگرمیها و همراهیهای ساده هم به ما انگیزه تلاش بیشتری میدهد، چون علاوه بر اینکه حمایت از محیطزیست رسالت شخصی ماست، عشق به خاک وطن نمیگذارد ساکت باشیم./ اعتماد آنلاین