علیزاده طباطبایی: نجفی میگفت اشتباه کردم که خانم استاد را صیغه کردم/ من پرونده کرسنت را نخواندم و اطلاعی هم از آن ندارم
علیزاده طباطبایی: به خود آقای نجفی هم میگفتم که به این دلایل شما مرتکب قتل نشدید. میگفتند آقای طباطبائی این حرفها را رها کنید، بروید رضایت بگیرید و اگر رضایت ندادند من ۶۸ سال زندگی کردم و الان یک قلب در سینه من هست و میخواهم ۴-۳ سال دیگرزنده باشم یا نباشم. جای بدی هم قرار نیست برویم. به همین سادگی صحبت میکردند.
به گزارش دیده بان ایران؛ روزنامه رسالت نوشت: اخیراٌ علیزاده طباطبایی در پرونده قتل میترا استاد، همسر دوم محمدعلی نجفی شهردار سابق تهران وکالت قاتل (محمدعلی نجفی) را به همراه یکی دیگر از همکاران خود به عهده گرفت. برخی اظهار نظرهای این وکیل سبب شد حساسیت ها بر این پرونده بیشتر از پیش شود، اما در دومین جلسه رسیدگی به این جرم اعلام شد که محمدعلی نجفی، وی را از وکالت خود عزل کرده است! در رابطه با این موضوع و همچنین حواشی دیگری که در مورد این وکیل دادگستری وجود دارد در مجله تصویری «رسالت» با او گفت و گو کردیم که در ادامه می توانید بخشی از این گفت وگو را بخوانید.
رسالت: آقای علیزاده طباطبائی شما مشهور به وکیل خانواده آقای هاشمی هستید ولی بارها این مطلب را تکذیب کرده اید.
من خیلی قبل از این که وکیل خانواده هاشمی باشم وکیل بودم ولی بعد از مدتی وکیل خانواده آقای هاشمی هم شدم.
رسالت: من دیدم در برخی از رسانهها تکذیب کردید که هیچ وقت وکیل شخص آقای هاشمی نبودید، چون او نه از کسی شکایت میکرد و نه کسی از وی شکایت داشت. شما از چه زمانی با خانواده آقای هاشمی آشنا شدید؟
من به خود آقای هاشمی از قدیم و از قبل انقلاب ارادت داشتم ولی او را ندیده بودم. اولین باری که او را ملاقات کردم روز ۱۹ بهمن ۵۷ بود که من همافر نیروی هوایی بودم و در مراسم روز ۱۹ بهمن شرکت داشتیم.البته در این مراسم با مشکل مواجه شدیم. بعد از این که از سراسر کشور همافرها را دعوت کردیم در مدرسه رفاه باشند، چون من قبل از این که حضرت امام بیایند در کمیته استقبال بودم و دوستی به نام مهندس نیکخواه داشتیم که داماد حاج مانیان، از جبهه ملی بود، او به من گفت آمادگی دارید با لباس نیرویی هوایی به اینجا بیایید. گفتم بله چون دو الی سه ماه است که فراری هستم. وقتی تصمیم گرفته شد بچهها خدمت حضرت امام برسند، با هیچ کسی هماهنگ نکردیم. اول گفتیم ببینیم چه تعداد میآیند، با همه پایگاهها به صورت رمزی تماس گرفتیم. اطلاع دادیم و آن روز آمدند. وقتی به خانههای اطراف آمدند لباس پوشیدند و وارد مدرسه علوی شدند، چون مدرسه رفاه و علوی کمیته استقبال بود، آن زمان گفتیم میخواهیم با امام ملاقات کنیم. گفتند امروز امام ملاقات ندارند. یکی از دوستان ما، همافر طاهری که گرداننده این قضیه بود و همافر نورشاهی که فرماندهی میدان را بر عهده داشت، خیلی حرص میخوردند.
رسالت: که آقای هاشمی مسئله را حل کرد؟
البته آقای هاشمی، مقام معظم رهبری، آقای منتظری و غیره تلاش کردند تا آن ملاقات انجام شد. اولین برخوردم با آقای هاشمی آنجا بود ولی بعد در نیروی هوایی
بودم.
رسالت: از چه زمانی با آقای هاشمی و خانواده او رفتوآمد پیدا کردید؟
من از سال ۶۴ که به سازمان برنامه رفتم، با شخص آقای هاشمی ارتباط مستقیم پیدا کردم. او فرمانده جنگ بود و من هم مسئول بودجه دفاعی بودم. فشار روی سازمان برنامه بود که بیشتر پول بدهد و ما هم نداشتیم که بدهیم. تا قبل از این که من به سازمان برنامه بروم مدیریت دفاعی خیلی منفعل بود چون از جنگ و نیروهای مسلح هیچ درکی نداشتند. قبل از انقلاب روال این بود که رئیس سازمان برنامه اول هر برنامه ۵ ساله نزد شاه میرفت و میگفت در پنج سال آینده این منابع را داریم. شاه
یک درصدی را برای ارتش تعیین میکرد که سازمان برنامه دیگر هیچ دخالتی نداشت. این دست ستاد ارتش میرفت و آنجا تقسیم میکردند. بعد از انقلاب این سازماندهی به هم خورده بود. با چانهزنی پول میگرفتند. سال ۶۴ که سازمان برنامه رفتم جلوی این چانه زنی را گرفتم. اول خیلی مقاومت بود. همان کارشناسان میگفتند عملیات است. من میگفتم اگر امروز عملیات است باید ۶ ماه پیش بودجه آن را گرفته باشند. پولی که امروز میدهم به درد عملیات هفته آینده نمیخورد و مقاومت کردم. شکایتهای ما پیش آقای هاشمی میرفت. همیشه سر بودجه دعوا و درگیری را داشتیم. دو الی سه بار به شورای عالی دفاع کشیده شد. آقای هاشمی برای حرف کارشناسی اعتبار قائل بودند. هر بار هم خدمت او میرفتیم حرف کارشناسی میزدیم. من مستدل و مستند حرف میزدم. از سال ۶۴ تا سال ۷۲ عضو هیئت بررسی خریدهای تسلیحاتی بودم. در خریدها به شدت دخالت میکردم. به یاد دارم اولین درگیری ما با آقای روحانی سال ۶۴ پیش آمد. من در نیروی هوایی بودم و یک راداری را بچههای نیروی هوایی، همافرها دنبال بازسازی و ساخت آن بودند. آقای روحانی هم رئیس ستاد پدافند بود و دنبال خرید راداری به نام رادار مارتلو از انگلیس بود. خیلی تلاش کردیم و موفق نشدیم. روز اولی که سازمان برنامه رفتم و آقای زنجانی به من به عنوان نماینده دولت در هیئت بررسی خریدهای تسلیحاتی ابلاغ داد، در جلسه رفتم و گفتم این قرارداد را بیاورید. نماینده وزارت دفاع گفت این تمام شده است و برای گشایش اعتبار رفته است. گفتم من میخواهم ببینم. باید میدادند. من قرارداد را دیدم. ایرادهای عمدهای به قرارداد وارد بود. فوری ایرادات را یادداشت کردم و پیش آقای زنجانی آمدم و گفتم این خرید این ایرادات را دارد. آقای زنجانی گفت فوری بنویسید و من نوشتم. یک نامه روی این گذاشت و پیش مهندس موسوی بردم. مهندس موسوی فوری با مرحوم نوربخش تماس گرفت و گفت جلوی این را بگیرید که این منجر به درگیری شدید بین من و آقای روحانی شد. این درگیری پیش آقای هاشمی کشیده شد.
ایشان رئیس مجلس بودند. آقای هاشمی گفت با هم آشتی کنید. آقای روحانی میگفت این توطئه است. از قبل گفته بود من صبح با طباطبائی بحث کردم، ساعت ۱۲ نامه نخست وزیر را آورده است. وقتی در بحث رادار توضیحات خود را به آقای هاشمی دادم، گفتم رادار را برای جنگ میخواهیم. وقتی در این قرارداد متعهد
می شویم این رادار را در جنگ استفاده نکنیم و تا پایان جنگ فقط در مرزهای شمالی استفاده شود، رادار برای چه میخواهیم؟
رسالت: این قراردادی بود که آقای روحانی دنبال آن بود؟
بله. آقای روحانی دنبال این بود که انجام شود.
رسالت: یعنی آقای روحانی تعهد کرده بود که رادار را در جنگ استفاده نکنیم؟
دولت تعهد کرده بود؛ یعنی وزارت دفاع تعهد کرده بود که در جنگ استفاده نکنیم.
رسالت: اگر استفاده میکردید چه میشد؟
مستشارهای انگلیسی در مدیریت رادار بودند. یعنی رادار باید در مرزهای شمالی مستقر میشد.
رسالت: با چه نیتی آقای روحانی پیگیر این کار بودند؟
به هر جهت میخواستند رادار بخریم.
رسالت: که رادار را چه کنیم؟
شاید توجیه او این بود که یک تکنولوژی پیشرفتهتر است و کارشناسان ما با این تکنولوژی آشنا میشوند. به هر جهت نیت او را چون جوان بودم و سر پرشوری داشتم نمیدانستم. درگیری خیلی شدیدی با آقای روحانی داشتیم.
رسالت: بعداً رابطه شما با آقای روحانی بهتر شد؟
خیر. همین جا بگویم دیگر با آقای روحانی کاری نداشتم. در بحث بودجه گاهی با هم ملاقات داشتیم. او کمیسیون دفاع بود و من بخش دفاعی سازمان برنامه بودم. بحثهایی با هم داشتیم ولی سال بعد از قضایای ۸۸ در داستان سید حسین موسویان هم وکالت او را برعهده داشتم. با اینکه مستقیم با آقای روحانی ارتباطی نداشتم ولی از طریق موسویان این ارتباط بود. موسویان میگفت آقای روحانی خیلی نظر مثبتی روی شما ندارد. گفتم من هم روی ایشان نظر مثبتی ندارم. به حالت شوخی میگفتم. تا اینکه مسئول سایت تحقیقات استراتژیک به اتهام جاسوسی بازداشت شد.
رسالت: بعد هیچ وقت بعداً رابطه شما با آقای روحانی خوب نشد.
خیر. هیچ وقت رابطه ما خوب نشد.
رسالت: شما در انتخابات به آقای روحانی رای دادید؟
بله. من به آقای روحانی رأی دادم. من به آقای هاشمی گفتم به هر جهت با یکسری از اساتید دانشگاهها، وکلا و قضات ارتباط دارم و شما از آقای روحانی حمایت نکنید چون به هیچ وجه زمینه رأی آوری ندارد. آقای هاشمی خندید و گفت از قدیم هم با آقای روحانی مشکل داشتید. بالاخره تصمیم ما تصمیم جمعی خواهد بود. لیکن تصور من این بود که آقای روحانی رأی نمیآورد چون روحانی با اصلاح طلبان روی خوشی نشان نداده بود و تا آن زمان نه ارتباطی داشت .
رسالت:از ابتدا هم با آقای روحانینمیساختید؟
بله.
رسالت: چرا؟ احساس میکردید روحیه ایشان چطور است؟
در مسجد ارگ در سخنرانی آقای روحانی در چهلم آقا سید مصطفی بودم. جالب بود آن روز هم به او«دکتر» روحانی میگفتند.
رسالت: دکترا نداشتند؟
خیر. لیسانس بودند. هنوز هم دکترا ندارند. البته بعداً گفتند گرفتهاند. جالب است اگر سوابق مجلس را ببینید در مجلس اول، دوم، سوم نوشته است دکتر حسن روحانی، مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد است. ایشان کارشناسی حقوق از دانشگاه تهران داشتند، از همان زمان که کارشناسی گرفتند به دکتر روحانی معروف بودند.
رسالت: خود ایشان این طور میخواستند؟
قاعدتاً تا خود آدم نخواهد که اتفاقی رخ نمیدهد. البته بعداً خاطرم هست این نقل شد که
نه بنی صدر دکتر بود، نه آقای بهشتی. قاعدتاً آقایان هیچ کدام دکترا نداشتند. البته من آقای بهشتی را اطلاع ندارم ولی این طور شنیدم.
رسالت:در انتخابات ۹۲ اگر حمایت آقای هاشمی نبود قطعاً به آقای روحانی رأی نمیدادید؟
قطعاً رأی نمیدادم.
رسالت: بین گزینههای آن روز به چه کسی رأی میدادید؟
من آقای رئیسی را خوب میشناختم و آقای رئیسی را قبول داشتم.
رسالت: آقای روحانی قرار بود نسخه کوچکتر آقای هاشمی باشد، نقاط ضعف آقای هاشمی را داشت و خوبیهای ایشان را نداشت.
به هر جهت مسئلهای که برای آقای روحانی مطرح بود ایشان برای نظر کارشناسی خیلی ارزش قائل نبود. همان زمان که آقای هاشمی حمایت کردند به ایشان گفتم از آقای روحانی چرا حمایت میکنید؟ آقای هاشمی گفتند آقای روحانی آدم عاقلی است، مملکت را به باد نمیدهد. آقای هاشمی اعتقاد داشتند اگر کسی غیر از روحانی یعنی از جریان مقابل انتخاب شود ممکن است مملکت به سمت جنگ برود. آقای هاشمی این باور را داشتند و من ایراداتی به آقای روحانی داشتم. گفتند شما همانند محمد آقا همیشه با روحانی مشکل داشتید.
رسالت: محمد آقا یعنی برادر آقای هاشمی؟
بله. محمد آقای هاشمی منظور است. آقای هاشمی گفتند آقای روحانی آدم عاقلی است و مملکت را به باد نمیدهد. دیدگاه ایشان این بود.
رسالت:تصور شما این بود که آقای هاشمی بعدها از روند کار دولت راضی بود؟
خیر. شاید ۶-۵ ماه اول بود که نزد آقای هاشمی رفتم و گفتم قرار شده سازمان برنامه دوباره احیا شود ولی آقای روحانی بنا ندارد. با انتخاب نوبخت بنا ندارد سازمان برنامه را احیا کند. آقای هاشمی خندید و گفت همه مثل من فکر نمیکنند، میخواهند خودشان ریاست کنند. وقتی سازمان برنامه باشد، این سازمان مدیریت میکند. کارشناس ریاست میکند، رئیسجمهور کارهای نیست. واقعاً زمان آقای هاشمی و مهندس موسوی این طور بود. از زمان دولت اصلاحات سازمان برنامه روبه تحلیل رفت و زمان احمدینژاد هم کلاً منحل شد و روحانی هم سازمان برنامه را احیا نکرد که دوباره قدرت دست کارشناس بیاید که تصمیم بگیرد.
رسالت: اجازه بدهید قدری از این فاز بیرون بیاییم و وارد بحث جدیدی بشویم. در مورد پرونده آقای نجفی در خرداد ماه وکالت ایشان را برعهده گرفتید. اواخر تیر ماه نه این که کنارهگیری کنید بلکه از شما خواستند کنارهگیری کنید و شما این کار را نکردید تا این که شما را از پرونده عزل کردند. چه شد؟ این گمانهزنی ایجاد کرد که چه اتفاقی افتاده است. آن چیزی که خانواده آقای نجفی اعلام کردند این بود که چون آقای دکتر طباطبائی با آقای نجفی دوست بودند خواستند رفاقت روی پرونده تأثیر نگذارد و به نظر میرسد کسی این حرف را در عالم سیاست جدی نمیگیرد. واقعیت ماجرا را شما بفرمائید که چه بود؟
در مورد پرونده آقای نجفی من هفته پیش صحبتهایی کردم و به شدت دلخور شدند و گفتند اجازه بدهید پرونده به نتیجه برسد و صحبتهای شما ممکن است روی نتیجه پرونده تأثیر داشته باشد. به این دلیل اجازه دهید من صحبتی نکنم.
رسالت: قاعدتاً صحبت منفی میکنید؟
خیر. من به این جمعبندی رسیدم و روز اول هم به خود آقای نجفی گفتم که شما مرتکب قتل نشدید چرا این قتل را به عهده گرفتید؟ ایشان محکم میگفت من مرتکب شدم. من دلایل آوردم.
رسالت: شما که این روزها به آقای نجفی از نزدیک دسترسی دارید و با ایشان نشست و برخاست کردید، چه شد که آقای نجفی به اینجا رسید؟ این برای خیلیها سؤال است.
آقای نجفی میگفتند قبول دارم که یک اشتباه شخصی مرتکب شدم که خانم استاد را صیغه کردم.
رسالت: آقای نجفی از دوره سال ۹۶، از زمانی که شهردار شدند یا کمی قبل از آن، مسیری را پیش گرفتند که برای فرد ۶۸ ساله عجیب است که در اوج باشد و خیلی از مناصب دولتی غیر از رئیسجمهور شدن، را تجربه کرده باشد، یکباره برای خانواده او اتفاقی افتد و همسر دوم با فضای نامتعارفی اختیار کند. زن دوم خود را بکشد. چه طور شد که این اتفاقات برای آقای نجفی رخ داد؟
همه اینها برای من هم ابهام است. به خود آقای نجفی هم میگفتم که به این دلایل شما مرتکب قتل نشدید. میگفتند آقای طباطبائی این حرفها را رها کنید، بروید رضایت بگیرید و اگر رضایت ندادند من ۶۸ سال زندگی کردم و الان یک قلب در سینه من هست و میخواهم ۴-۳ سال دیگرزنده باشم یا نباشم. جای بدی هم قرار نیست برویم. به همین سادگی صحبت میکردند.
رسالت: احساس میکنید اثراتی از افسردگی در ایشان هست؟
اصلاً.
رسالت: ایشان قتل را پذیرفت.
قتل را هم پذیرفت ولی وقتی کارشناس اسلحه میگوید ۹ گلوله شلیک شده است که این ۹ گلوله از دو اسلحه باید باشد و ۴ پوکه نیست. به آقای نجفی میگوییم این چیست؟ میگوید نمیدانم. میگوییم اسلحه شما ۷۶۵ بوده است. این اسلحه ۹ میلیمتری را قاچاقی خریدید؟میگویم مگر میشود اسلحه ۷۶۵ تبدیل به ۹ میلی متری شود؟ ابهامات خیلی زیادی وجود دارد.
رسالت: یعنی خانم استاد با سلاحی به قتل رسیده که سلاح آقای نجفی نیست؟
بله. دقیقاً. سلاح آقای نجفی سلاحی است که مجوز آن را دارد. از سازمان قضائی نیروهای مسلح از زمانی که سازمان برنامه بوده تحویل گرفته و کلت ۷۶۵ است.
رسالت: ارتباط آقای نجفی با خانم استاد را میدانستید؟
بله.
رسالت: از قبل این پروندهها بود؟
بله.
رسالت: از چه سالی این اتفاق افتاده بود؟
آقای نجفی میگفتند از انتخابات شورا با ایشان آشنا شدم.
رسالت: آقای دکتر پرونده کرسنت و نقش مهدی هاشمی در آن چیست؟
خیلی جالب است که پرونده کرسنت هنوز به دادگاه نرفته است که ببینیم متهمان این پرونده چه کسانی هستند.
رسالت: چه کسی اجازه نمیداد که به دادگاه برود؟
من یک بار مصاحبهای داشتم در دادگاه مهدی هاشمی که گفتند ما تحت فشار هستیم. گفتم قدرت دست شما است. چه کسی شما را تحت فشار گذاشته است؟
چه کسی اجازه نمیدهد؟ تکلیف دستگاه امنیتی و قضائی روشن است. آنها بگویند چه کسی اجازه نمیدهد کرسنت به دادگاه برود؟
رسالت: شما چه فکری میکنید؟
من پرونده کرسنت را نخواندم و اطلاعی هم از آن ندارم.
رسالت: بعد از ۳۰ سال رابطه با خانواده هاشمی چطور از کرسنت بیاطلاع هستید؟
بیاطلاع یعنی در پرونده نیستم. یعنی پرونده ای هنوز تشکیل نشده است. تا حالا یک جلسه مهدی را احضار نکردند که در مورد کرسنت از او بپرسند.
رسالت: حرف موافقین و مخالفین را درباره کرسنت شنیده اید؟
بله. وزارت نفت هنوز میگوید کرسنت بهترین قرارداد بود و احمدینژاد آمد این را بهم ریخت.
رسالت:وزارت نفت فعلی این را میگوید؟
یعنی آقای زنگنه؟
بله.
رسالت: شاید پای آقای زنگنه هم گیر باشد.
به هر جهت آقای زنگنه از ابتدا از کرسنت دفاع کرده است. مهدی هم میگوید کسانی که در کرسنت پورسانت گرفتند مشخص هستند. بررسی کنند مشخص میشود.
رسالت: افرادی را اسم میبرد؟
بله. افرادی را اسم میبرد. در کرسنت هرگز مهدی نه احضار شده و نه حتی دستگاه امنیتی یک جلسه مهدی را خواسته است. مهدی میگویدیک بار حداقل دستگاه امنیتی درباره کرسنت من را بخواهد و سؤال کند.
رسالت: وکیل پروندههایی میشدید که با نظام و یا جمهوری اسلامی در تعارض قرار میگرفتند.
به دلیل این که من میخواستم از جمهوری اسلامی دفاع کنم.
رسالت: پرونده امنیتی بوده که وکیل باشید و در میانه احساس کنید موکل شما واقعاً مقصر است؟
بله. خیلی جاها بوده است. در ۸۸ خیلی بوده است.
رسالت: از پروندههای مشهور که مردم میشناسند بوده است؟
خیر. در پروندههای مشهور نبوده است ولی در سال ۸۸ خیلیها را دیدم که مقصر هستند و دفاع من در دادگاه این بود.
رسالت: کلاً خیلی از سیاسیون اصلاح طلب و دوستان شما این برداشت را دارند که هر جا آقای علیزاده طباطبائی وکیل است معروف شده این فرد خوشبینی است و جاسوس را جاسوس نمیبیند. طرف محکوم میشود و این از ما دفاع کند ما هم جاسوس میشویم و یک نفر دفاع دیگری کند و تمام شود.
من هیچ وقت به کسی نگفتم وکالت را به من بدهید.
رسالت: خودشان خواستند.
بله. حتی خاتمی، میرحسین موسوی، دکتر معین و کسانی که موکل من بودند.
رسالت: در پروندههای امنیتی معمولاً خود و خانواده شما زیاد مورد تهدید و تحت فشار قرار گرفته است؟ یعنی زندگی شما از فضای کار شما تأثیر گرفته است؟
از نظر مالی بله. خیلیها پروندههای مالی را پیش ما نمیآورند. با این که خودم، دخترم، پسرم، دامادم و همه وکیل هستیم. بالاخره میبینند من اهل زدو بند نیستم. من ۲۷ سال است که وکیل دادگستری هستم، یک هزار تومانی به آبدارچی در دادگستری ندادم. این که دستگاه امنیتی فشار بیاورد نبوده است چون من را میشناسند و دقیق هم میشناسند. ممکن است گاهی توصیهایهایی کنند مثلاً یکبار دو الی سه سال پیش بود که اطلاعات سپاه من را خواست و گفت در مورد فلانی یک بیانیه امضا کردید و این پرونده و این فیلمها است، بیایید ببینید. من دیدم و بدون اینکه آنها چیزی از من بخواهند پذیرفتم و مصاحبه کردم و گفتم این ماجرا این طور بوده است.