ابهام در پرونده خودکشی قاضی و نویسنده برجسته / جزییات پرونده مرگ مرتضی کلانتریان
ساعت ٩:٤٥ بود که به کلانتری ١٠٥ سنایی خبر سقوط مردی ٨٧ساله را از برجی ١٢طبقه میدهند. تحقیقات آغاز میشود تا مشخص شود این مرد بر اثر یک حادثه سقوط کرده یا ماجرای خودکشی در میان است. خیلی زود معلوم میشود که مرد مرتضی کلانتریان بوده؛ مترجم و قاضی بازنشستهای که در برج بهجتآباد با پسر و همسرش زندگی میکرده است
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران خبر مرگ مرتضی کلانتریان (مترجم و قاضی مشهور بازنشسته ) خیلی زود بال و پر گرفت. با اینکه در همان ساعات اولیه پسر این مترجم گفت که برای صحبت درباره علت درگذشت آقای مترجم حال مساعدی ندارد؛ اما خیلی زود همهجا پر شد از زمزمههای درگوشی و پستها و توییتهای کنایهآمیزی که برای اولینبار نام آقای مترجم را ترند کردند. مثل خیلیهای دیگر. مثل کوروش اسدی یا شاید مثل کورن ونهگات؛ که جایی دیگر همین کاری را کرد که مرتضی کلانتریان. فرقش ولی این بود که اینبار دیگر آقایان حساس نبودند که دلیل مرگ پنهان بماند. پس ایرنا نوشت که «مرتضی کلانتریان، حقوقدان و مترجم برجسته به زندگی خود پایان داد». این انگار مجوزی غیررسمی بود که سیل مجازی شگفتانگیزی را شکل داد: «مرگ خودخواسته اهل قلمی دیگر آن هم در هشتاد و هفت هشت سالگی»، «برای کلانتریان ناراحت نیستم. برای دنیای خودمون ناراحتم که برای زنده نگهداشتنش کافی نبود»...
بعدتر؛ پسر مرتضی کلانتریان شایعه خودکشی را تکذیب کرد. اما دیر شده بود، خبر پیچیده بود و رسانههای رسمی هم درباره این موضوع نوشته بودند. چنین شد که در هیاهوی تاییدها و تکذیبها، مثل همیشه اصل مطلب به زبان طنز زده شد: «طبقه دوازدهم خیلی بلنده واسه هشتادوهفت سالگی»، یا: «به قول رومنگاری: واقعا به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ»!
این سطر پایانی زندگی مردی بود که همین چندوقت پیش گفته بود اگر ترجمه نکنم، میمیرم؛ و به گفته مدیر انتشارات آگاه «در روزهای اخیر به قدری ضعیف شده بود که نمیتوانست حتی پشت میز کار بنشیند و ترجمه کند»...
از آسمان به آسمان
مترجم نامدار آثاری چون «وجدان زنو» از ایتالو اسووو، «سیمای زنی در میان جمع» نوشته هاینریش بل، «نقطه ضعف» آنتونیس ساماراکیس، «ظرافت جوجهتیغی» نوشته موریل باربری، «دیدار به قیامت» اثر پییر لومتر، «ادبیات و حقوق» و «اندیشههای حقوقی» از فلیپ مالوری، «افسانه پدران ما» نوشته سورژ شالاندن، «بازگشت به کیلیبگز» نوشته سورژ شالاندن، «بررسی یک پرونده قتل» اثر میشل فوکو، «بشریت و حاکمیتها» اثر مونیکشمیلیه ژاندرو، «رسالهای کوچک در باب فضیلتهای بزرگ» نوشته آندره کنت اسپونویل، «رویا و تاریخ آمریکا در ۲ قرن» کلود ژولین و «قرارداد اجتماعی» ژانژاک روسو؛ هشتادوهفتسال داشت، زمانیکه درست به شیوه قهرمان داستان «دیدار به قیامت» (که همیشه میگفت بیشترین تأثیر را رویش گذاشته) از آسمان به آسمان رفت و از طبقه دوازدهم برجی قدیمی در آسمان غوطهور شد.
سقوط یک مرد
ساعت ٩:٤٥ بود که به کلانتری ١٠٥ سنایی خبر سقوط مردی ٨٧ساله را از برجی ١٢طبقه میدهند. تحقیقات آغاز میشود تا مشخص شود این مرد بر اثر یک حادثه سقوط کرده یا ماجرای خودکشی در میان است. خیلی زود معلوم میشود که مرد مرتضی کلانتریان بوده؛ مترجم و قاضی بازنشستهای که در برج بهجتآباد با پسر و همسرش زندگی میکرده. ظاهرا در زمان سقوط مرتضی کلانتریان همسرش در باشگاه ورزشی بوده و پسرش مازیار نیز خارج از خانه بوده. مازیار کاظمیان در روند تحقیقات گفته که «پدر قرص اعصاب و روان مصرف میکرده» و «چون نمیتوانست به راحتی راه برود، به دلیل عدم تعادل از پنجره سقوط کرده است». فرزند زندهیاد کاظمیان عنوان کرده که «از هیچکس شکایت نداریم».
دیدار به قیامت
سایر محمدی| جواب هیچ روزنامهنگاری را نمیداد و من چون همولایتی او بودم، رابطه نزدیکی بینمان ایجاد شده بود، حتی بعد از دیدار به قیامت عدهای از روزنامهنگاران به خانهاش رفته بودند اما با هیچکدام از آنها صحبت نکرده بود. این اتفاق برای من قابل باور نیست و بسیار جای تأسف است که کسی با این سطح سواد و آگاهی به چنین سرنوشتی دچار شود. او جزو معدود مترجمانی بود که درست انتخاب میکرد، هر کتابی را ترجمه نمیکرد. تا کتابی را نمیپسندید، آن را ترجمه نمیکرد. آثاری را انتخاب میکرد که به نظراتش نزدیک باشد. غمگین است که قهرمان داستان دیدار به قیامت -که در واقع آخرین ترجمهاش بود- خودش را از پنجره به بیرون پرتاب میکند و او نیز به همان سرنوشت دچار شد.
فعالتر از مترجمان حرفهای
کاوه میرعباسی| با اینکه ترجمه کار جنبی کلانتریان بود، ولی اگر خدماتی را که در عرصه فرهنگ انجام داده از نظر بگذرانیم، از خیلی مترجمان حرفهای فعالتر بوده او دقیقا چون شغل اصلیاش مترجمی نبود این امکان برایش فراهم شد که در چنین مسیری برود. مترجم حرفهای توجهش به بازار است و میخواهد آثار نویسندگان مشهور را برای ترجمه انتخاب کند، یعنی کتابهایی که فروششان تضمین شده است؛ یا اینکه دلیل مادی در کار نیست و یک اثر را به خاطر اعتبار خود اثر برمیگزیند؛ چه نویسندهاش معروف باشد و چه نباشد. پس در واقع یا به دنبال آخرت هستند یا دنیا؛ و مرتضی کلانتریان در ترجمه نه به فکر آخرت بود و نه دنیا...
یک کلاس درس
اسدالله امرایی| یکی از مترجمان خوشذوق و باقریحهای بود که همیشه کارهایش مورد استقبال مردم قرار میگرفت. مترجم خوبی بود و در همه کارهای ترجمهاش دقت زیادی داشت. معتقدم برای کسانی که اهل درسگرفتن بودند، هرکدام از ترجمههایش یک درس بود و من واقعا همه کتابهایش را با لذت میخواندم