پشتپرده سوءاستفاده از کودکان در آتلیه!
انسانشناس حوزه بدن و عضو شورای مرکزی موسسه انسانشناسی و فرهنگ- معتقد است درباره این خبر معتقد است که "عکاسی که به خود چنین اجازهای میدهد که از کودکان با چنین سوژهای عکس بگیرد، اولاً باید حتما به متخصصان علوم روانی مراجعه کند، دوم هم این پدیده به هیچ وجه خلاقیت در عکاسی محسوب نمیشود. اگر شما به نزد عکاسان حرفهای صاحب نام یا حتی عکاسان گمنام دنیا و ایران هم بروید و بپرسید حتماً این امر را قبیح میدانند و از آن میپرهیزند".
به گزارش دیده بان ایران؛ چند وقتِ پیش بود که عکس برداری اروتیک از چند کودک در یک آتلیه عکاسی، سروصدای زیادی در فضای مجازی به پا کرد. خیلی از صفحات روانشناختی و جامعهشناختی اینستاگرام و افراد فعال در این حوزهها شروع به انتقاد نسبت به این شیوه عکاسی از کودکان کردند؛ همگی به اتفاق، این کار را سوءاستفادهای فاحش از کودکان دانستند. سئوالی که ذهن همه را درگیر خود کرده، آن است که چرا باید چنین فضایی ایجاد شود؟ چرا نباید والدین نسبت به چنین پوزیشنهای عکاسی واکنش نشان دهند و سئوال ریشهایتر آنکه چه شده که جامعه ایران به سمت شکلگیری چنین نگاهی به عکاسی از کودکان رفته است؟
خبر عکاسی اروتیک از کودکان در یک آتلیه دستبهدست چرخید و چرخید و رسید به آنجا که یک موسسه خیریه بخواهد در واقعیت وارد عمل شود. موسسه خیریه مهرآفرین ابتدا اعلام کرد که وکلایش از عکاس و آتلیهای که این عکسها را ثبت کرده به صورت رسمی شکایت خواهد کرد. این موسسه، اما این اتفاق را بهانهای برای پیگیریهای دیگر کرد؛ به گفته مسئولان خیریه هر عکاس یا آتلیه دیگری که از کودکان استفاده ابزاری کند نیز مورد شکایت واقع خواهد شد.
ناگفته نماند که در اکثر کشورهای جهان استانداردهایی برای عدم سوءاستفاده از کودکان وجود دارد؛ مجازاتهای سنگین در انتظار کسانی خواهد بود که هر نوع شائبه استفاده جنسی از کودکان را ایجاد کنند.
هرچند که قانون نقش مهمی در شکلگیری و یا حرکت به سمت آتلیههایی با مضمون عکاسی اروتیک از کودکان دارد، اما مهمتر از آن دلایل و ریشههای اجتماعی است؛ چرا باید شاهد حضور این دست از آتلیه کودکان باشیم؟ آیا جامعه ایران به سمتِ آن میرود که اروتیسم را به صحنه رسانه و یا صفحات مجازی بکشاند؟
فاطمه سیارپور – انسانشناس حوزه بدن و عضو شورای مرکزی موسسه انسانشناسی و فرهنگ- معتقد است که "عکاسی که به خود چنین اجازهای میدهد که از کودکان با چنین سوژهای عکس بگیرد، اولاً باید حتما به متخصصان علوم روانی مراجعه کند، دوم هم این پدیده به هیچ وجه خلاقیت در عکاسی محسوب نمیشود. اگر شما به نزد عکاسان حرفهای صاحب نام یا حتی عکاسان گمنام دنیا و ایران هم بروید و بپرسید حتماً این امر را قبیح میدانند و از آن میپرهیزند".
سیارپور در گفتگو با فرارو میگوید: در این واقعیت اجتماعی ما با یک پدیده چندوجهی مواجهیم که من تلاش میکنم وجوه مختلف آن را تحلیل کنم.
به گفته او مواجهه ما با دنیای رسانههای اجتماعی یک مواجهه ناگهانی بوده و به همین دلیل الزامات ورود به آن و نحوه رفتار و عملکرد در آن را نشناختهایم، هرچند در یک رابطه متناقض ساعتهای زیادی از شبانهروز را در آنها میگذرانیم.
او درباره تاثیر اینستاگرام میگوید: رسانهای مانند اینستاگرام یک رسانه تصویرمحور است که میتوان از آن استفادههای شخصی یا تجاری کرد. در استفادههای شخصی به نظر میرسد تمایل به عمومیشدن امر خصوصی در خانوادهها و افراد باعث میشود این شبکه اجتماعی رونق پیدا کند و ماندگارتر شود. به عبارتی هرچه ما بتوانیم از حریم خصوصی خودمان عکسها و فیلمهای بیشتری در آن منتشر کنیم، این شبکه پویاتر و فعالتر خواهد ماند. زیرا از یک طرف باعث میشود مخاطبان بیشتری پیدا کنیم، چرا که میزان فعالیت در این شبکه رابطه مستقیمی با جذب تعداد کاربران دارد. از طرف دیگر میتوانیم به راحتی اطلاعات زیادی از سفرها، غذاها، اوقات فراغت و ... را در اختیار دیگران قرار دهیم.
وی ادامه داد: این اطلاعات مبنای تصمیمگیری و حتی ایجاد رابطه با یکدیگر قرار میگیرد و سوژه مناسبی برای دورهمیها و گپهای مختلف میسازد. مکانیسم رفتار در این شبکههای تصویرمحور هم آنست که افراد را خودآگاه یا ناخودآگاه در یک مسابقه بیپایان برای نمایش بصری داشتن یک زندگی مناسب و حتی لوکس و تجملی، وارد میکند، این نمایش و بازی بدون انتها ادامه دارد و میتواند منابع مناسبی را در اختیار این شبکهها قرار دهد.
او در تحلیل روندی که اینستاگرام ایجاد میکند و "تفاوت واقعیت و مجاز در آن"، میگوید: این تصاویر یک کل منسجم و پیوسته در اختیار مخاطبان قرار میدهد در حالیکه واقعیت این چنین نیست. یعنی ممکن است شما با قراردادن عکسهای خود از مسافرتها این طور وانمود کنید که دائم در سفر هستید در حالیکه واقعیت این نیست و بالاخره زمانهایی هم در زندگی وجود دارد که سفری در کار نیست.
این انسانشناس در ادامه چنین تحلیل میکند که: این ناپیوستگی واقعیت در کنار پیوستگی تصویر شما در ذهن دیگران اگر مبنای شناخت آنها قرار گیرد مشکلزا و آسیبزننده است. به عبارتی یکی از کارکردهای شبکههای اجتماعی مخدوش شدن مرز واقعیت و تصور و خیال است. در استفادههای تجاری نیز با معرفی و گذاشتن فیلم و عکس از محصولات و خدمات مختلف، با ایجاد یک رابطه بازاریابانه مبتنی بر اجازه کاربر که اصطلاحاً به آن بازاریابی اجازهای میگویند، درصد موفقیت کسب و کار بالاتر میرود. زیرا سیستم فالوئر گرفتن و جذب مخاطب به گونهای است که تا خود مخاطب نخواهد فالوئر نخواهد شد و در نتیجه کسب و کار و محصولات را نخواهد دید که البته نفس این نوع جذب مخاطب به دلیل اخلاقی بودن و مبتنی بر نظر و خواست مخاطب بودن باعث جذب بیشتر میشود.
صنعت کودک و شبکههای مجازی
عضو شورای مرکزی موسسه انسانشناسی و فرهنگی درباره ارتباط بینِ صنعت کودک و شبکههای مجازی نیز میگوید: صنعت کودک خیلی زودتر از اینستاگرام شکل گرفته و فعالیت میکند. برای درک پیچیدگی سازوکار این صنعت سودآور کافی است سری به مغازههایی بزنید که لوازم نوزاد میفروشند.
سیاروپور در ادامه درباره نیاز پوچی که صنعت کوچک در والدین ایجاد میکند اظهار کرد: دراین مغازهها لیستی جلوی شما میگذارند و چنان آن را با آب و تاب جلوه میدهند که فکر میکنید مثلاً اگر نوزادتان تشک ضدنفخ نداشته باشد، حتماً دچار مشکلات حاد گوارشی میشود و مجبور میشوید همه یا بیشتر آن لیست را بخرید. در حالیکه نوزادان بسیاری در سراسر گیتی به دنیا آمده و روی تشکهای معمولی بزرگ شدهاند و دچار مشکلات حاد گوارشی به دلیل نداشتن تشکهای ضد نفخ نشدهاند!
مثال دیگری که این انسانشناس میزند درباره مغازههای اسباببازی فروشی است که فشار دیگری را به جیب والدین تحمیل میکنند. به گفته او در این مغازهها به نام اسباببازیهای خلاقیتزا یا محرک ماهیچههای دست و هماهنگکنندههای چشم و دست، هرچیزی ممکنست در این بازار به فروش برسد!
اما چرا صنعت کودک موفق میشود، سیارپور ماجرا را در آن میداند که پدر و مادر وقت کافی و تخصص لازم برای فهم و درک راستی و درستی این ادعاها ندارند، در نتیجه اعتماد میکنند و کالا را میخرند؛ بنابراین صنعت کودک پیشتاز است و خیلی زود اینستاگرام را در خدمت خود قرار میدهد. نمونههای زیادی از همین کالاهای غیرضروری و حتی مضر برای کودکان را میتوانید در همین شبکه به وفور پیدا کنید.
سوءاستفاده از کودکان در اینستاگرام
فاطمه سیارپور در ادامه بحث به استفاده از کودکان در دنیای مجازی که در دنباله صنعت کودک است پرداخته و به فرارو گفت: ما با دنیای کودکانه از یک سو و از سوی دیگر با استفاده تجاری از آن یعنی همان صنعت کودک مواجه شدهایم منتهی به این صورت که از طریق اینستاگرام عکسهایی به اشتراک گذاشته میشود که بیشتر به یک سوء استفاده شبیه است تا استفاده متداول تجاری یا حتی شخصی و خانوادگی.
وی ادامه داد: به عبارتی کودکان در این تصاویر به طور ناگهانی وارد فضای بزرگسالی میشوند، ژستها و اطوارهای بزرگسالی، آنهم از نوع بسیار خصوصی میگیرند، سپس عکس آنها به طور گسترده در شبکهها پخش میشوند.
"تأثیر مخرب روحی و روانی و حتی جسمانی بر کودکان مورد سوءاستفاده در این تصاویر به نظر من هیچ تفاوتی با کودکانی ندارد که زیر سن قانونی به زور ازدواج میکنند. "
سیارپور با تاکید بر این امر در ادامه تحلیل میکند که؛ هر دو زوایای مختلف پنهان و آشکار پدیده ناهنجار بلوغ اجباری و ازدواج زودهنگام در کودکان هستند، بدون آنکه الزامات عقلی و روانی و جسمانی بلوغ طی شده باشد.
سیارپور با تکیه بر این باور که از رهگذر همین عکسها افراد به سودهای کلان خود میرسند، به این سئوال که، اما این افراد شناسایی یا دستگیر میشوند یا وکلای خیریههای مختلف از آنها اقامه دعوی کردهاند، چنین پاسخ میدهد که "به این ترتیب سوژه جدید عکسگرفتن در اختیار عکاسان تجاری کودک دیگر میگذارند و یک عکاس بیش از همه مفهوم سوژه داشتن یا پیداکردن برای عکاسی را میفهمد! "
وی همچنین اظهار کرد: همین مسئله صنعت کودک را تحت تأثیر قرار میدهد. البته باید گفت: عکاسی که به خود چنین اجازهای میدهد که از کودکان با چنین سوژهای عکس بگیرد، اولاً باید حتما به متخصصان علوم روانی مراجعه کند، دوم هم این پدیده به هیچ وجه خلاقیت در عکاسی محسوب نمیشود. اگر شما به نزد عکاسان حرفهای صاحب نام یا حتی عکاسان گمنام دنیا و ایران هم بروید و بپرسید حتماً این امر را قبیح میدانند و از آن میپرهیزند.
دستکاری مفهومی به نامِ اخلاق در شبکههای مجازی
"شبکههای اجتماعی همان طور که گفتیم مرز بین واقعیت و خیال را در هم ریختهاند، مرز میان مفاهیم مختلف را هم از بین بردهاند". سیارپور با تکیه بر این امر دادمه داد: یکی از این مفاهیم اتفاقاً مسئله اخلاق و خلاقیت در عکاسی است. اما این کارها تنها در صورتی میتواند مورد نظارت واقع شود که در یک آتلیه اتفاق بیفتد. در حالیکه با گسترش مفهوم فریلنس (مستقل، آزاد و غیروابسته) در ادبیات بازاریابی هم این مسائل وجه دیگری به خود میگیرد. یعنی کسی که در ازای دریافت پول، کالا یا خدماتی را به دلیل نداشتن دفتر کار و پرسنل و بدون دادن بیمه و مالیات و حقوق قانونی دیگر میتواند در ازای بهایی کمتر و کیفیت بیشتر در اختیار دیگران قرار دهد. این نمونهها به مدد شبکههای اجتماعی زیاد شدهاند.
این متخصص انسانشناس بدن گفت: شما میتوانید از تهیه کیک تولد، کارهای گرافیکی، نرمافزاری، حسابداری، آشپزی روزمره منزل و ... را از همین طریق با کیفیتهای بالا دریافت کنید.
وی در تحلیل این روند اظهار کرد: به همین دلیل با گسترش فریلنسهایی مواجهیم که در ازای جابجا نشدن کودکان و از خانه بیرون نیامدنشان که پدیدهای سخت و وقتگیر برای والدین خصوصاً در شهرهای بزرگ و برای مادران شاغل است، عکسهای آتلیهای میگیرند، یعنی با تجهیزات کامل و پیشرفته به منزل مراجعه میکنند، به کودکان ژست میدهند، عکسهای خاص میگیرند و با فنون نرمافزاری مانند فتوشاپ، آنها را دستکاری و باب میل والدین میکنند و به آنها این خدمات را میفروشند. این موضوع اصلاً نمیتواند مورد نظارت واقع شود.
لزوم آموزش به والدین
به باور این انسانشناس راهحل اساسی آموزش است. سیارپور میگوید: بنابراین در بدو امر و برای شناخت این اتفاق بسیار ناراحتکننده و منفی، نباید دنبال نظارت بر این کسب و کارها بود، زیرا کسب و کارهای فریلنس قابل ارزیابی و نظارت نیست. از سوی دیگر رفتار این گروه از عکاسان با نوزادان و کودکان نیز قابل ارزیابی اجتماعی نیست؛ بنابراین تنها راهکار ممکن آموزش والدین است؛ که متأسفانه در کشور ما هرنوع کلاس و کارگاه آموزشی که اراده کنید میتوانید پیدا کنید به جز آموزش والدگری! یعنی هیچ سرفصل یا واحد درسی به نام آموزش مادری و پدری در هیچ دانشگاه و مدرسهای وجود ندارد.
وی در تشریح راه حل موجود گفت: اگر پدر و مادر آموزشدیده باشند و بتوانند کودکان خود را در معرض چنین خطراتی قرار ندهند یا در صورت در خطرقرارگرفتن کودک در این شرایط واکنش مناسب نشان دهند، یا از اثرات سوء چنین رفتارهایی بر روان کودکانشان آگاه باشند، درصد بسیاری از این مشکلات اصلاً پدید نخواهد آمد. هرچقدر هم شبکههای اجتماعی انگیزهها و تشویقهای بسیاری در اختیار آنان برای عمومی کردن امر خصوصی و ایجاد یک تصویر ایدهآل خیالی و نه واقعی از آنان و خانوادهشان ایجاد کند.
وی در نتیجه درباره مشکلات پیشرو در ایران برای داشتن فضای امن روانی گفت: در کشور ما سیستم به این صورت است که زوجی صاحب کودک میشوند، با آزمون و خطا کودکشان را تربیت میکنند، فشارهای روحی و روانی و جسمانی مختلفی را به خود وارد میکنند، در نهایت اگر دغدغههای آموزش و تربیت صحیح کودک داشته و امکانات مالی مناسبی هم داشته باشند، در کلاسها و کارگاههای آموزشی خاصی که اتفاقاً فراگیر نیست و مخصوص قشر خاصی است شرکت میکنند و ممکن است آنجا بتوانند چیزهایی بیاموزند. با این وضعیت و عملکرد ناصحیح و نامطلوب سیستمهای آموزشی و سیاستگزاریهای غیراصولی ما نمیتوانیم صحبت از فضای امن برای ذهن و روان کودکانمان داشته باشیم و هر روز ممکنست با یک اتفاق ناخوشایند مواجه شویم./فرارو