بلایی که شرور محله بر سر دختر 17 ساله ام آورد / این دختر همه عفتش را باخت!
اگرچه دوستان ناباب در انحراف دختر نوجوانم بی تاثیر نبوده اند اما اشتباهات زیاد من در مسیر تربیت او عامل اصلی سقوط دخترم به دره فلاکت و بدبختی بود چرا که در تنگناهای زندگی از او غافل شدم به طوری که خیلی راحت اغفال شد و ...
به گزارش دیده بان ایران، زن 39 ساله که به همراه دختر 17 ساله اش وارد کلانتری شده بود درحالی که آثار خودزنی روی دستش را به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد نشان می داد، با بیان این که به دلیل رفتارها وخلافکاری های دخترم و از شدت عصبانیت رگ دستم را زدم به تشریح حوادث تلخ زندگی اش پرداخت
او گفت: 15 سال قبل هنگامی که دخترم دو ساله بود راه دادگاه و پاسگاه را پیش گرفتم تا موفق شدم از همسرم طلاق بگیرم. او اعتیاد به مواد مخدر داشت و من نمی توانستم با مردی معتاد به زندگی مشترک ادامه بدهم و از سوی دیگر هم نگران آینده فرزندم بودم و نمی خواستم زیر دست پدر معتادش بماند چرا که برای سعادت و خوشبختی او آرزوهای زیادی را در سر می پروراندم. بعد از طلاق تصمیم گرفتم همه امکانات رفاهی را با هر سختی و بدبختی که بود برای دختر کوچکم فراهم کنم تا هیچ گاه به خاطر نداشتن پدر احساس سرشکستگی نکند.
ساعت های زیادی را مشغول کار بودم و بیشتر درآمدم را برای دخترم هزینه می کردم با وجود این به دلیل کار زیاد از او غافل شدم درحالی که گوشی تلفن هوشمند نیز برایش خریده بودم و او به دام گرگ های شبکه های اجتماعی افتاده بود.
دخترم در پی ارتباط با دوستان ناباب در دبیرستان نه تنها به استعمال مواد مخدر می پرداخت بلکه بر اثر همین آشنایی های فضای مجازی و خیابانی حدود دو سال قبل با پسر جوانی که از اوباش منطقه بود ارتباط برقرار کرد و به طور پنهانی در مکان های خلوت یکدیگر را ملاقات می کردند به طوری که من از همه این ماجراها بی خبر بودم و تنها برای رفاه و آسایش او تلاش می کردم.
دخترم همان زمان عفت خود را از دست داده بود و آن جوان خلافکار پس از سوء استفاده های زیاد از دخترم او را همانند یک دستمال کثیف دور انداخته بود بدون این که من در جریان این حوادث تلخ قرار بگیرم. از سوی دیگر حدود شش ماه قبل بعد از آن که متوجه اعتیاد دخترم شدم تازه فهمیدم که او در مرداب گناه و خلاف در حال غرق شدن است تصمیم گرفتم دخترم را از این وضعیت نجات بدهم اما همه تلاش هایم بی نتیجه ماند چرا که او دیگر هیچ ارزشی برای من و نصیحت هایم قائل نبود. یک بار او را در مرکز ترک اعتیاد خصوصی در حالی بستری کردم که به مواد افیونی شیشه و کریستال روی آورده بود ولی دخترم بعد از رهایی از مرکز ترک اعتیاد دوباره به مصرف مواد ادامه داد.
وقتی با دوستانش تماس می گرفتم که دست از سر دخترم بردارند می گفتند شما دختر خودت را حفاظت کن ما که مرد هستیم نمی توانیم تا این اندازه مواد مصرف کنیم اما او به قدری در مصرف شیشه و کریستال زیاده روی می کند که دچار «غش» می شود از طرف دیگر در همین روزها که من تلاشم را برای نجات دخترم به کار گرفته بودم او بدون داشتن گواهینامه سوار یک خودرو شده و با یک کودک تصادف کرد به طوری که الان مجبورم مبلغ 10 میلیون تومان دیه این حادثه را بپردازم ولی هنوز او به خودش نیامده و با رفتارهای زشتش مرا تا سرحد جنون کشانده است تا جایی که در حضور او و با تیغ رگ دستم را زدم تا شاید به خود بیاید و دست از خلافکاری هایش بردارد و ... /رکنا