آخرین بدرقه «طاها» در روستای اذان
دو گلوله یکی به پای او و یکی هم به پهلویش برخورد کرده بود. وقتی تیراندازی شروع شده بود، طاها چندبار از مادرش پرسیده بود که اینها واقعی است یا قسمتی از مراسم رژه است. مادرش هم در جواب به او گفته بود که نه! ترقهبازی و ساختگی است تا او نترسد. همان موقع همسر برادرم خودش را روی طاها انداخته بود تا به او آسیبی نرسد. یک گلوله به ران پای همسر برادرم برخورد میکند و از آن طرف وارد پهلوی طاها میشود. شدت خونریزی باعث شهادت طاها شد.
به گزارش دیده بان ایران؛ پدر داغدیده هنوز هم نبودِ پسر خردسالش را باور نکرده است. با دیدن تصویر و شنیدن اسمش حالش دگرگون میشود. همین دیروز در مراسمی که به یاد شهادت طاها کوچولو برگزار شد، حالش بد شد. آنقدر گریه کرد که کارش به اورژانس و بیمارستان کشید. مادر طاها هم دستکمی از همسرش ندارد. داغ جگرگوشهاش را تاب نمیآورد. طاها اقدامی یکی از ٢٥ شهید حادثه تروریستی اهواز است؛ کوچکترین شهید این حمله وحشیانه. این پسر ٤ساله قرار بود فردای آن روز یعنی اول مهر به مهد کودک برود. پدرش میگفت شوق و ذوق زیادی داشت. از چند هفته قبل کیف و دفترش را آماده کرده بود. حتی جعبه مدادرنگیاش را هم خریده بود تا برای روز اول مهر آماده باشد، اما طاها هیچوقت به مهد نرفت، یعنی گلولههای داغ شنبه اهواز امانش نداد. دو گلوله یکی در پا و دیگری در پهلوی او جا گرفت. مبینا خواهر بزرگترش فکر میکرد که فقط پای برادرش زخمی شده و با روسری محل زخم او را محکم بست. در مهلکه هیچکس نمیدانست که یک گلوله دیگر هم پهلوی این پسر ٤ساله را شکافته، حتی مادر زخمی او هم که در آن تیراندازی بیامان تروریستها خودش را سپر بلای فرزندش کرده بود، نتوانست مانع از شهادت طاها شود. او قبل از رسیدن به بیمارستان، پیش از رفتن به مهد کودک و بدون آن که چیز زیادی از این دنیا بفهمد و تجربه کند، شهید شده بود. پیکر او همراه با شهدای دیگر این حادثه در اهواز تشییع شد. آنطور که عموی طاها میگوید خانواده اقدامی اصالتا اهل میمه اصفهان هستند. آنها چند سالی را به دلیل شغل پدر طاها در اهواز زندگی میکردند، اما حالا قرار است طاها برای همیشه در زادگاهش آرام بگیرد. روستای «اذان» از توابع شهرستان میمه استان اصفهان جایی است برای آخرین بدرقه طاها. برای خداحافظی پدر، مادر و خواهری که خیلی زود کوچکترین عضو خانواده از بین آنها رفت. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگوی «شهروند» با عموی طاها اقدامی است:
شما چطور از این حادثه مطلع شدید؟
من سر کار بودم که خبر را شنیدم. یعنی ابتدا متوجه شدم که در اهواز تیراندازی شده است. خبرها را دنبال میکردیم. ابتدا هم تعداد شهدا و مجروحان مشخص نبود. بعد از چند ساعت یکی از همکاران برادرم با من تماس گرفت و ماجرا را گفت. من هم همان موقع به طرف اهواز حرکت کردم. شنبهشب بود که به اهواز رسیدم. ما هم نگران زن برادرم بودیم و هم ناراحت طاها.
یعنی قبل از رسیدن به اهواز از شهادت طاها خبر داشتید؟
بله، به من گفته بودند؛ هم شهادت طاها و هم زخمیشدن مادرش را.
طاها از کدام ناحیه زخمی شده بود؟
دو گلوله یکی به پای او و یکی هم به پهلویش برخورد کرده بود. وقتی تیراندازی شروع شده بود، طاها چندبار از مادرش پرسیده بود که اینها واقعی است یا قسمتی از مراسم رژه است. مادرش هم در جواب به او گفته بود که نه! ترقهبازی و ساختگی است تا او نترسد. همان موقع همسر برادرم خودش را روی طاها انداخته بود تا به او آسیبی نرسد. یک گلوله به ران پای همسر برادرم برخورد میکند و از آن طرف وارد پهلوی طاها میشود. شدت خونریزی باعث شهادت طاها شد.
بهجز طاها و مادرش، کس دیگری از اعضای خانواده در این حادثه آسیب دید؟
نه، خوشبختانه برادرم و مبینا دخترش سالم هستند. مبینا همان دختری است که با مانتوی قرمز توسط یکی از سربازان نیروی زمینی ارتش نجات پیدا میکند. همان تصویری که در این چند روز در سایتهای خبری و تلویزیونی زیاد نشان میدهند. آن دختر خواهر طاهاست. او هم ١١ سالش است. مبینا وقتی نزدیک مادر و برادرش میرسد، متوجه زخمیشدن طاها میشود. میبیند که از پای او خون میرود؛ با یک روسری محل زخم را محکم میبندد، اما زخم اصلی همان گلولهای بوده که پس از اصابت به ران پای زن برادرم از طرف دیگر خارج شده و به پهلوی طاها اصابت کرده بود.
برادر شما همین دو فرزند را دارد؟
بله، طاها و مبینا.
حال مادر طاها چطور است؟
خوشبختانه خطر رفع شده و او را از بیمارستان مرخص کردیم تا در مراسم تشییع جنازه پسرش حضور داشته باشد. ولی حال روحی او اصلا مساعد نیست. برادرم هم حال و روز خوبی ندارد. همین چند دقیقه پیش در مراسمی که به همین مناسبت برگزار شده بود، از شدت گریه و بیتابی حالش بد شد و او را به بیمارستان بردند.
چرا مراسم تشییع جنازه در میمه برگزار میشود؟
ما اصالتا اصفهانی هستیم. زادگاه پدری ما روستای «اذان» در میمه است. بیشتر اقواممان هم آنجا هستند.
شما هم نظامی هستید؟
ما ٤ برادریم. بهجز برادر بزرگتر، هر سه ما نظامی هستیم. پدر طاها در ارتش است. من در نیروی انتظامی و برادر دیگرمان سپاهی است.
شهادت مظلومانه این پسر خردسال همه را متاثر کرد.
طاها کوچکترین شهید این حادثه بود، همین موضوع هم باعث شد تا همه مردم با خانواده ما همدردی کنند. در این مدت همه از دوست و آشنا و مردم عادی به ما و خانواده برادرم محبت داشتند. چون طاها واقعا مظلومانه شهید شد.
منبع: شهروند