دلایل امنیتی و محرمانه بودن اطلاعات باستانشناسی در ایران چیست؟
عضو هیات باستانشناسی پروژه مشترک دانشگاههای رازی کرمانشاه و کپنهاگ دانمارک با اعلام خبر تغییر تاریخ باستانشناسی تپه آسیاب و گنج دره، میگوید: یکی از رویههای اشتباهی که در حوزه باستانشناسی از زمان ریاست حمیدرضا بقایی در پیش گرفته شد، این بود که به باستانشناسان اجازه مصاحبه داده نمیشد چون اطلاعات محرمانه تلقی میشوند.
به گزارش دیده بان ایران؛ حجت دارابی (باستانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه رازی کرمانشاه) ازجمله نخستین کاوشگرانی است که در دره سد سیمره -قبل از آبگیری سد سیمره- کاوش را آغاز کرد و توانست به دستآوردهای خوبی در این دره برسد. هرچند کاوش او تنها یک فصل به طول انجامید و دیگر نتوانست به آن دره و محوطه کاوش بازگردد و این مهم تبدیل به یکی از حسرتهای زندگی او شد اما توانست به نتایج مهمی درخصوص چگونگی یکجانشینی مردم منطقه دست یابد. چراکه تمام دغدغه پژوهشی او در راستای کشف شواهد و یافتههایی از آغاز روستانشینی و شهر نشینی در غرب کشور است.
دارابی از دوران دبیرستان به تاریخ علاقه داشت و از آنجا که در روستایی دورافتاده در مهران و مرزهای غربی کشور تحصیل میکرد، شناختی نسبت به باستانشناسی نداشت، اما دوست داشت در رشتهای مرتبط با تاریخ که درعین حال گشت و گذار هم در دل خود داشته باشد، در دانشگاهی معتبر تحصیل کند. از این رو دانشگاه تهران را برای تحصیل انتخاب کرد و در رشته باستانشناسی قبول شد. با وجود آنکه شناختی از باستانشناسی نداشت اما بعد از آنکه یک ترم در این رشته تحصیل کرد، با افزایش مطالعات خود، به باستانشناسی علاقهمند شد و کم کم به این حوزه ورود پیدا کرد و تا جایی پیش رفت که طی سالهای گذشته سرپرستی کاوش محوطههای باستانی مهمی ازجمله تپه علی کش، تپه آسیاب، گنج دره هرسین، سد سیمره و... را برعهده داشت.
با این وجود معتقد است: ادامه فعالیت در عرصه باستانشناسی با توجه به درآمد و هزینههایی که با آن روبه رو هستیم، دشوار شده است حتا گاهی خسته میشویم.
گاهی فکر میکند اگر به جای باستانشناسی در رشته حقوق تحصیل کرده بود الان به لحاظ مالی موفقتر میبود، با این وجود از آنجایی که عاشق باستانشناسی است، میگوید: اگر به گذشته بازگردم بازهم رشته باستانشناسی را برای تحصیل انتخاب میکنم و در اولویت اول خود قرار میدهم.
این روزها مشغول فعالیت در پروژه مشترک بین دانشگاه رازی کرمانشاه و دانشگاه کپنهاگ دانمارک هستید. از روند پیشروی این پروژه برایمان بگویید.
پروژه بینالمللی با همکاری دانشگاه کپنهاگ دانمارک در زاگرس مرکزی آغاز شد. این پروژه پنج ساله است و تاکنون سه سال از آن سپری شده است. در این میان برخی از محوطههای باستانی که قبل از انقلاب طی سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ مورد کاوش قرار گرفته بود؛ براساس روشهای جدید که در باستانشناسی دنیا مورد استفاده قرار میگیرد، مورد بازنگری قرار گرفت تا بتوانیم اطلاعاتی که با ابهام روبرو بود را با روشهای جدید مورد بازنگری قرار دهیم.
پروژه باستان شناسی مشترک بین دانشگاه رازی و دانشگاه کپنهاگ به دنبال پاسخ به این سوال محوری است که چگونه جوامع از دوران شکار و غارنشینی به دوران روستانشینی، تولید غذا و کشاورزی در زاگرس مرکزی وارد شدند و نقش این منطقه در این تغییر بنیادی در زندگی انسان چگونه بوده است؟ لذا طبیعتا تلاش برای پاسخ به چنین سوالهایی ما را به زاگرس مرکزی و استان کرمانشاه میکشاند.
این پروژه تا زمانی که متوجه شویم نقش محیط و اقلیم و عواملی مانند ایدئولوژی، معیشت، فشار منابع و فشار جمعیت در این تغییر بنیادین در معیشت انسان چه تاثیری داشته، ادامه پیدا خواهد کرد.
تاکنون به چه نتایجی دست پیدا کردهاید؟
آنچه در باستانشناسی بسیار اهمیت دارد این مهم است که بدانیم جامعهای که با آن سروکار داریم مربوط به چه بازه زمانی از تاریخ است. این در حالی است که روشهای جدید تاریخ گذاری در ایران وجود ندارد و ناچار هستیم این روشها را در خارج از کشور انجام دهیم. با این روشها توانستیم محوطههایی که قبل از انقلاب کاوش شده بود را بازنگری کنیم و متوجه شدیم آنچه که اکنون دانشجویان باستانشناسی در دانشگاه میخوانند اطلاعات اشتباهی است که در آن دوران ثبت شده و تاکنون در دانشگاهها تدریس میشد؛ چراکه یافتههای جدید به ما نشان میدهد تاریخ استقرار تپه آسیاب که در گذشته گفته میشد مربوط به هزار هشتم و نهم میلادی است، درواقع مربوط به اواسط هزاره دهم میلادی به بعد است.
در تپه گنج دره هرسین نیز کاوشهایی انجام شد، این تپه در عرصه باستانشناسی بسیار معروف است و به عنوان یکی از مراکز اولیه شروع کشت جو معرفی میشود. همچنین در کاوشهای جدید به این نتیجه رسیدیم که بسیاری از اطلاعاتی که باستانشناسان کانادایی قبل از انقلاب از کاوش در این منطقه منتشر کردند، غلط است اما برای آنکه بتوانیم دقیق در خصوص اتفاقاتی که در این منطقه رخ داده است صحبت کنیم، نیاز است تا آنالیزهای دقیق آزمایشگاهی انجام دهیم و به زمان نیاز است تا به نتایج جدید دست یابیم. البته، توبیاس ریشتر دو هفته پیش به دانمارک بازگشت و احتمالا برای فصل جدید که اواخر اسفندماه آغاز میشود به ایران بازگردد.
تپه گنج دره هرسین
در بخشی از تفاهمنامه دانشگاه رازی کرمانشاه و دانشگاه کپنهاگ دانمارک آمده است که تمرکز بر پروژه ی پنج ساله باستان شناسی ردیابی تغییرات فرهنگی و محیطی از دوران غارنشینی به روستا نشینی در غرب ایران و کرمانشاه، تجهیزات آزمایشگاهی، تبادل استاد و دانشجو در شاخههای میان رشتهای باستان شناسی و برپایی کارگاههای آموزشی ازجمله مفاد این تفاهمنامه است، آیا این مفاد اجرایی شدهاند؟
بسیاری از این مفاد نوشته میشوند اما اجرایی نمیشوند چراکه اجرایی شدن نیازمد پیگیری است. البته این پروژه قرار نیست تمام مشکلات میراث فرهنگی کشور را حل کند اما تمام تلاشمان را میکنیم که بتوانیم کمکی به حوزه باستانشناسی کنیم.
از تجربه کار و کاوش در منطقه سیمره برایمان بگویید. هنگامی که سد سیمره ساخته شد و آن منطقه باستانی زیر آب رفت با چه دستاوردهایی روبرو بودیم؟
دره سیمره ازجمله مناطق باستانی ایران بود که با وجود آنکه اوایل دهه هشتاد شمسی به سازمان میراث فرهنگی اعلام شد که قصد دارند در آن منطقه سدسازی کنند و میتوانستیم مطالعات میراث فرهنگی را به صورت همزمان در منطقه آغاز کنیم، این کار انجام نشد و اوایل سال ۸۶ بررسیهای مختصری در دره سیمره انجام شد. با این وجود، از سال ۸۸ کاوش اصلی آغاز شد. این کاوشها با وجود آنکه دو تا سه سال به طول انجامید اما به دلیل تغییر مدیریتهای پیاپی، کارهای باستانشناسی مسکوت ماند.
در عین حال شاهد انجام کارهای تکراری به واسطه حضور باستانشناسان متعدد در منطقه بودیم. همچنین، باستانشناسانی به منطقه اعزام شدند که هیچ آشنایی با باستانشناسی منطقه نداشتند و سردرگم شده بودند. در منطقه سیمره شاهد آن بودیم که باستانشناسان پس از آنکه بخشی از منطقه را کاوش میکردند و به سازههای معماری گورها و اشیای باستانی میرسیدند اما به دلیل آنکه مجوز آبگیری سد صادر شده بود آن منطقه زیر آب میرفت و مجبور میشدند از جای دیگر کاوشها را از سر بگیرند.
من، یک فصل در آنجا کاوش کردم اما به دلیل تغییر مدیریتها همیشه حسرت ادامه کاوش در آن محوطه بر دلم ماند. اتفاقا آن محوطه مربوط به دوره اوایل شروع کشاورزی و آغاز روستانشینی و شهرنشینی که حوزه تخصص کاری من است، بود.
مطالعات ما ناقص ماند، چراکه محوطه برای ما ناشناخته بود و کار در محوطههای ناشناخته دشوار است و ما زمان دیگری برای بازگشت دوباره نداشتیم چراکه منطقه تماما به زیر آب رفت.
در کشور ترکیه با وجود سدسازیهای متعدد، شواهد باستانشناسی به دلیل کاوشهای نجاتبخشی حفظ شدهاند. این در حالی است که در ایران به دلیل عدم انجام کاوشهای نجاتبخشی بسیاری از شواهد باستانشناسی از بین رفته است.
آیا بازهم به سیمره بازگشتید؟
در سال ۱۳۹۰ یک بار دیگر به منطقه سیمره رفتم اما دیگر نمیتوانستم روی آن منطقه قدم بگذارم چراکه آن منطقه زیر آب رفته بود و با قایق از روی منطقه باستانی رد شدم. شبیه به آن منطقه در کل ایران به تعداد انگشتان یک دست موجود است. اما آن نمونه برای همیشه از بین رفت چراکه خیلی دیر شناسایی شد. البته، شاید اگر بحث ساختن سد مطرح نمیشد باستانشناسان به آن منطقه نمیرفتند و مطالعاتی در آن منطقه انجام نمیشد. درهای که سد سیمره در آن ساخته شد به اندازهای شواهد باستانشناسی از دوران پارینه سنگی تا دوران اسلامی در دل خود داشت که تعجببرانگیز بود و متاسفانه به اندازهای فرصت کاوش باستانشناسی در دره سیمره کم بود که باستانشناسان ایرانی نمیدانستند باید چه کار کنند و کدام بخش را کاوش کنند در عین حال کاوشهایی که در آن منطقه انجام شد به خوبی منتشر و در جوامع علمی مطرح نشد.
این در حالی است که در آن منطقه شاهد کاخهای دوره ساسانی بودیم که بهترین گچبریها را داشت. تمام این آثار زیر آب رفت. هرچند از دوره پارینه سنگی که چند ۱۰ هزار سال را دربرمیگیرد نیز در این منطقه وجود داشت اما هیچ آثاری شناسایی نشد چراکه باستانشناسان فرصت آن را پیدا نکردند تا بتوانند کاوشها را به پایان برسانند. درعین حال افراد متخصص برای شناسایی دوره پارینه سندگی به آن منطقه اعزام نشدند. ۸۰۰ هزار سال شواهد باستانشناسی که در منطقه وجود داشت و به عینه در بازدیدهایم شاهد ادوات و ابزارهای سنگی مربوط به دوره پارینه سنگی بودم. چه بسا غارهایی در منطقه وجود داشت که میتوانست اطلاعات خوبی درخصوص دوره پارینه سنگی در اختیار ما قرار دهد که متاسفانه به زیر آب رفت.
محوطههای بسیاری در دره سیمره کاوش شد اما در نهایت تنها شاهد انتشار کتابی بسیار مختصر از کشفیات آن بودیم که از قضا بسیاری از اطلاعات آن کتاب نیز کپی کاری باستانشناسان از روی اطلاعات یکدیگر است. چنانکه به طور مثال، من ازجمله نخستین باستانشناسانی بودم که به منطقه رفتم و اهداف پژوهشی خود را اعلام کردم اما در نهایت در آن کتاب شاهد آن بودم که بسیاری از باستانشناسان دیگر آن اهداف را به عنوان بخشی از پژوهش خود کپی و عنوان کرده بودند. از این جمله کارهای غیرحرفهای نیز در عرصه باستانشناسی انجام میشود.
سد سیمره ازجمله مظلومترین مکانهایی بود که در تاریخچه باستانشناسی به یادگار ماند. به دلیل عدم برنامهریزی و تغییر پیاپی مدیریتها شاهد آن بودیم که کاوشها در سد سیمره ناقص باقی ماند. معلوم نیست چه کسی باید پاسخگوی این مهم باشد.
یکی از مشکلاتی که در عرصه باستانشناسی با آن روبه رو هستیم، محرمانه بودن اطلاعات و امنیتهای بیش از حدی است که در اختیار قراردادن کشفیات در مناطق باستانی اعمال میشود. چرا در حوزه باستانشناسی با چنین مسائل امنیتی روبه رو هستیم؟
متاسفانه یکی از رویههای اشتباهی که در حوزه باستانشناسی از زمان ریاست حمیدرضا بقایی در پیش گرفته شد، این موضوع بود که به باستانشناسان اجازه مصاحبه داده نمیشد. از این رو در رسانه ملی شاهد انتشار اخبار باستانشناسی خارجی هستیم اما اخباری از حوزه باستانشناسی داخلی منتشر نمیشود. این درحالی است که حق مردم است تا در جریان اخبار باستانشناسی و گذشته خود قرار بگیرند. درواقع وظیفه باستانشناس است تا کشفیات خود را منتشر کند و در اختیار عموم جامعه قرار دهد.
طی سالهای متمادی شاهد حضور هیاتهای باستانشناسان خارجی در ایران بودیم. طی این سالها چه سودی توانستیم از حضور این باستانشناسان داشته باشیم؟
باستانشناسان ایرانی در کاوش خیلی خوب هستند اما پاشنه آشیل باستانشناسان کشور ما، روشها و مطالعات میان رشتهایست. بیش از ۱۵۰ سال از آغاز کاوشهای باستانشناسی در ایران میگذرد اما تقریبا همان روشهای گذشته را در حوزه کاوش انجام میدهیم. ما نتوانستهایم خودمان را در طول این سالها روزآمد کنیم.
چرا باستانشناسی ما با وجود گذشت یک و نیم قرن از سابقه فعالیت خود نتوانسته با روشهای روز دنیا همگام شود؟
بخشی از عدم تحقق این مهم به تحریمها بازمیگردد چنانکه ما هنوز نمیتوانیم آزمایشهای لازم برای استخراج رادیو کربن از مواد اورگانیک جهت تاریخگذاری را انجام دهیم. سازمان میراث فرهنگی در زمانهایی میتوانست با برنامهریزی درست و آسیب شناسی دقیق و نگاه به آینده برخی از تجهیزات را وارد و متخصصان لازم را آموزش دهد تا بتوانند در بخشها و حوزههایی که باستانشناسی ما با مشکل روبه روست فعال شوند. این درحالی است که حتا اکنون نمیتوانیم DNA باستانی را در داخل کشور استخراج کنیم و ناچاریم که نمونه را به خارج از کشور بفرستیم. حتا بقایای گیاهی که پیدا میکنیم را نمیتوانیم استخراج میکنیم و باید به خارج از کشور بفرستیم. در انجام بسیاری از روشهای علمی میان رشتهای باستانشناسی از دنیا عقب هستیم.
یکی از اهدافی که درخصوص حضور هیاتهای باستانشناسی خارجی مطرح است، ایجاد فضایی برای تبادل اطلاعات علمی است. چرا طی این سالها نتوانستهایم آنچنان که باید از حضور هیاتهای خارجی بهره جوییم؟
تغییر مدیریتها و تغییر خواسته آنها تبدیل به معضلی برای باستانشناسی شده است. حتا برخی از مدیران درصدد رسیدن به اهداف شخصی خود هستند و میخواهند از برخی از دانشگاهها بورسیه بگیرند، از این رو با حضور هیاتهای باستانشناسی آن دانشگاه در ایران موافقت میکنند. وقتی برنامهریزی بلندمدت در نظر گرفته شود، نقاط قوت و ضعف شناسایی شود، مسیر مشخص و در آن مسیر حرکت شود میتوان به هدف دست یافت. باستانشناسی ایران نیازمند سیاستگذاری کلی است که با تغییر مدیریتها و تغییر نگاه آنها دستخوش تغییر نشود.
تا زمانی که مسائل شخصی در عرصه باستانشناسی جای داشته باشد با چنین مشکلاتی روبه رو خواهیم بود. یکی از آرزوهای من این است که در آینده نیازی به هیاتهای باستانشناسی خارجی نداشته باشیم و اگر هم هیاتی برای کاوش وارد ایران میشود بنابر انتخاب ما باشد.
به نظر شما طی چند سال اخیر چه اندازه شاهد حضور هیاتهای باستانشناسان مطرح دنیا در ایران بودهایم؟
درحال حاضر هیاتهای خارجی که برای کاوش به کشورهای پیرامون ما میروند شرایط حضورشان با آنچه در ایران اتفاق میافتد متفاوت است. به طور مثال باستانشناسان خارجی برای کاوش در سایتهای باستانی اردن، مبلغی را به آن کشور میدهند و سایت را اجاره میکنند. اما در کشور ما اینگونه نیست و حتا پروپوزال ارائه شده در آغاز کار، حین کار با تغییراتی از سوی مدیران روبه رو میشود و خواستههای جدید مطرح میشود؛ این امر، هیاتهای مطرح خارجی را از کاوش در ایران منصرف میکند.
در انجام همکاریهای بینالمللی باید در ابتدای امر، تکلیف خود را با هیات خارجی مشخص کنیم نه آنکه در طول کاوش خواستههای جدید اعلام کنیم. با وجود آنکه ۳ سال از عقد تفاهمنامه دانشگاه رازی کرمان و دانشگاه کپنهاگ دانمارک و آغاز کاوشها میگذرد، هنوز پژوهشگاه میراث و گردشگری درخواستهای خود را برای این پروژه اعلام نکرده است.
دانشگاه کپنهاگ دانمارک بعد از آمریکا یکی از بهترین مراکز در تشخیص DNA باستانی است. از آنها درخواست کردیم تا افرادی را برای آموزش ژنتیک باستانشناسی به ایران اعزام کنند اما کسی نبود که پیگیر تحقق این مهم شود. درچنین شرایطی است که بعد از پایان دوره ۵ ساله میآیند و میگویند فلانی پروژه را انجام داد و از صفر تا صد را در دست خود گرفت. نه! اینگونه نیست چراکه تاکنون چندین نامه برای پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری نوشتهایم و از آنها درخواست کردهایم تا خواستههای خود را اعلام کنند، اما این امر محقق نشده است.
اگر هیاتهای خارجی با برنامهریزی صحیح و سازماندهی شده وارد ایران شوند میتوانند مفید باشند. درعین حال این نکته اهمیت دارد که هیاتهای ایرانی نیز قوی عمل کنند و برای آغاز کاوش دارای سوال و پروپوزال هدفمند باشند تا بتوانند از آوردههای هیاتهای خارجی بهره جویند. اما طی سالهای اخیر در بیشتر مواقع شاهد آن بودیم که هیاتهای باستانشناسی ایرانی پیرو هیاتهای خارجی عمل کردهاند و از خودشان سوال و هدف خاصی برای کاوش نداشتند. باید باستانشناسان ایرانی بتوانند علم و تجربه خود را برای کاوش در عرصههای مختلف از حجر گرفته تا قجر قوت بخشند.
تجربه کاوش در مناطق مختلف باستانی از گورستان گرفته تا تپههای باستانی چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
کاوش در مناطق باستانی مانند کاوش لایههای یک کیک چند طبقه است که روی یکدیگر قرار گرفتهاند و با برداشتن هر لایه به اسرار آن میتوان پی برد. به طور مثال یک روستا با اسکان عدهای از افراد در یک منطقه و ساخت خانه و... شکل گرفته است و در طول زمان براساس عواملی ازجمله خشکسالی، قحطی و ... متروک شده است اما بعد از گذشت مدتی عدهای دوباره در آن منطقه اسکان یافتند و... این امر در دورههای مختلف تبدیل به تپه باستانی شده است. کاوش در این مناطق متفاوت است. اما مکانهایی مانند گورستانها، استقرار در آن اتفاق نیافتاده نیازمند کاوشی متفاوت هستند و متخصص انسانشناسی فیزیکی باید با گروه همراه باشد چراکه با استخوان انسان روبه رو هستیم.
آیا نگاههای آیینی و مذهبی در کاوش گورستانها مانع از کاوش باستانشناسان نمیشود؟
کاوش در گورستانها و بیرون آوردن استخوانهای یک انسان تابوهای خاص خود را دارد و دشوار است. باستانشناسانی که درباره دوره تاریخی و حتا پیش از اسلام کار میکنند با اشیا نیز روبه رو میشوند. در کل هرچند کاوش در گورستانها نیازمند برنامهریزیهای خاص خود است اما با مشکلات خاصی روبه رو نمیشویم.
باتوجه به آنکه کاوش باستانشناسی به همراه هیاتی متشکل از افراد مختلف اعم از انسانشناسان، جامعه شناسان، کارگران و... انجام میشود، آیا خرافاتهایی مانند حضور اجنه و ارواح در کاوش باستانشناسان در گورستانها تاثیر دارد؟
داستان حضور اجنه و مارها و طلسمها ازجمله موضوعاتی است که توسط جویندگان عتیقه و زیرخاکی و حفاران غیرمجاز مطرح میشود و صحت ندارد.
در ایران بیشتر کشفیات باستانشناسی و تاریخی به صورت اتفاقی رخ میدهد یا با هدفگذاری و برنامهریزی کاوش در منطقه انجام میشود؟
بسیاری از کشفیات شاخص باستانشناسی به صورت اتفاقی رخ داده. به طور مثال حین جادهسازی یا ساخت سدها و حضور بولدوزرها در منطقه با کندن زمین به منطقه باستانی یا اشیای تاریخی برمیخوریم. حتا موردی داشتیم که یک فرد در سال ۱۳۶۰ در لرستان در حال شکار بود که وارد غار کَلْماکَره شد و حجم عظیمی از اشیای تاریخی که در غار انبار شده بود را پیدا کرد.
از تجربیات خود در راستای همکاری با هیاتهای باستانشناسان خارجی بگویید.
بیش از ۱۲ سال است که در عرصه کاوش با گروههای خارجی فعال هستم. از آنجایی که باستانشناسان خارجی شناختی نسبت به باستانشناسان ایرانی ندارند از این رو از نگاه بالا به پایین با باستانشناسان ایرانی برخورد میکنند. فکر میکنند خودشان برتر هستند. این درحالی است که اگر هیات ایرانی که در مقابل آنها قرار میگیرد قوی باشد، قطعا نگاه آنها تغییر خواهد کرد. در عین حال برخی از باستانشناسان خارجی در کاوشهای خود به قول معروف دست به عصا راه میروند اما برخی دیگر دست و دلباز هستند و خدمات علمی را با ما به اشتراک میگذارند. به طور مثال در پروژهای که در حال حاضر در دست داریم موفق شدی با کمک دانشگاه کپنهاگ، میکروسکپی که برای آنالیزها نیاز داشتیم بخریم.
نقطه عطف فعالیتهای باستانشناسی و کاوشهای خود را در کجا میدانید؟
پروژهای باستانشناسی که با دانشگاه کپنهاگ انجام میدهیم. این پروژه، کاوش چندین منطقه را در برنامه دارد و به نظر من میتواند گام بزرگی در عرصه کشف یافتههایی درخصوص دوران پارینه سنگی بردارد.
کاوش در تپه گنج دره هرسین و تپه علی کش در دشت دهلران برای من بسیار هیجان انگیز و یافتههای آن بسیار ارزشمند است. چراکه تپه علی کش در گذشته توسط باستانشناسان آمریکایی کاوش شده بود و پا گذاشتن جای پای فرانک هول کار دشواری بود، بعد از آنکه زمینه کاوش در تپه علی کش فراهم شد از فرانک هول دعوت کردم تا به ایران بیاید اما به دلیل مسائل سیاسی نتوانست بیاید. از این رو در بهار ۹۶ برای بازنگری لایهها به محوطه رفتم و توانستم تنایج بسیار خوبی کسب کنم. در گذشته نظر بر آن بود که دورههای استقراری آن سه دوره است اما الان به این نتیجه رسیدیم که ۱۸ بار دوره استقرار در منطقه وجود دارد. از آنجا که بسیاری از ارجاعات باستانشناسی ما به کشفیات گذشته بازمیگردد که توسط آمریکاییها انجام شده بود، از این رو کشفیات جدید که توسط باستانشناسان ایرانی انجام میشود، میتواند بسیار مهم باشد.
تپه علی کش دهلران
باستانشناسی ایران با چه معضلاتی دست و پنجه نرم میکند؟
یکی از معضلات ما در عرصه باستانشناسی، مدیرانی هستند که هیچ شناختی نسبت به میراث فرهنگی ندارند. این مدیران در سطح کلان و در سطح استانها فعال هستند. در بسیاری از موارد مدیران استانی از کاوشهای باستانشناسی به عنوان دردسر یاد میکنند چراکه میگویند با کاوش در تپههای باستانی مباحث حفاظت از آن مطرح میشود و ما نمیتوانیم آن را حفظ کنیم. این درحالی است که یکی از وظایف میراث فرهنگی، حفاظت است. اگر کاوش باستانشناسی انجام نمیشد دیگر شناختی نسبت به گذشته وجود نداشت. بیستون و تخت جمشید را نمیشناختیم و به تاریخ گذشتگان خود پی نمیبردیم.
حال که قرار است سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تبدیل به وزارتخانه شود و نظر مجلس به فعالیتهای این حوزه جلب شود، یکی از رسالتهای اصلی وزارتخانه جدید آن خواهد بود که بتواند آموزش عمومی برای حفظ میراث فرهنگی انجام دهد و فرهنگسازی عمومی درخصوص حفاظت از میراث فرهنگی داشته باشد.
در بسیاری از کاوشهایی که انجام میدهیم، کارگرانی که برای کمک به باستانشناسان او را همراهی میکنند، تصورشان از کاوش باستانشناسی، گنج یابی است، این درحالی است که در پایان کار متوجه میشوند چنین امری نیست و موضوع چیز دیگری است. طی سالهای گذشته، آموزش عمومی و فرهنگسازی درخصوص آثار میراث فرهنگی کشور مغفول مانده است. نیاز است تا صداوسیما به این عرصه ورود یابد هرچند در بسیاری از مواقع اطلاعات اشتباه از طریق صداوسیما به مردم منتقل میشود. اگر فرهنگ حفاظت از میراث فرهنگی در بین عموم جامعه نهادینه شود دیگر نیازی نخواهد بود که عدهای را بیل و چماق برای حفاظت از محوطه باستانی بگذاریم، بلکه مردم آن محوطه را حفظ میکنند.
در دنیا رشتهای به نام باستانشناسی عمومی داریم، که مردم را با این حوزه آشنا میکند اما در ایران چنین رشتهای نداریم. بنابراین عموم جامعه از کشاورز گرفته تا استاد دانشگاه با دیدن باستانشناسان، از او میپرسند چه گنجی برایمان پیدا کردید؟ طی سالهای اخیر، نگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به ساخت سرویس بهداشتی، هتل، توسعه گردشگری و فروش صنایع دستی معطوف شدهاست. هرچند پرداختن به این حوزهها نیز خوب است اما زمانی میتوانیم گردشگری را توسعه دهیم که به میراث فرهنگی توجه کنیم. ترکیه این روزها موفق شدهاست از طریق گسترش کاوشهای باستانشناسی و معرفی آن به دنیا، گردشگران متعددی را جذب کند. ایران نیز اگر نتواند اطلاعات باستانشناسی را در سطح دنیا ارائه دهد، نمیتواند شاهد رشد حوزه گردشگری باشد.
با توجه به آنکه یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه رازی کرمانشاه هستید و تحقیقات باستانشناسی شما در حوزه غرب کشور انجام میشود، زلزله کرمانشاه چه آسیبهایی را متوجه محوطههای باستانی این منطقه کردهاست؟
کرمانشاه بیش از ۴۲۰۰ اثر تاریخی دارد این درحالی است میراث فرهنگی استان با کمبود نیرو روبه روست. روستاهایی که بر اثر زلزله تخریب شدهاند، مجوزهای جدید برای ساخت گرفتهاند از این رو با بیل مکانیکی برای ساخت پی ساختمان اقدام میکنند که در نهایت منجر به تخریب محوطههای باستانی میشود. این درحالی است که اگر زمین جدیدی برای ساخت و ساز به زلزلهزدگان اختصاص داده میشد، نه تنها آنها از نقطه زلزلهخیز دور میشدند بلکه دیگر نیازی به آواربرداری و حضور بولدوزرها در منطقه نیز نمیبود و فرصت برای کاوش در منطقه و کشف محوطههای باستانی بوجود میآمد. در سطح محوطههای باستانی مانند سر پل ذهاب و کوزران که روستاهای زلزلهزده در آن مناطق قرار دارند، شاهد بروز اتفاقات بدی هستیم چراکه با تخریب محوطههای باستانی دیگر نمونهای از آن نداریم.