مدیر مسئول نشریه قرآنی «بشارت»: با توسری زدن به افراد نمیتوان آنها را عامل به قرآن، نمازخوان و محجبه کرد/ لازم است که صداوسیما، فراجناحی باشد و از سیاستزدگی، دوری کند
مسئله دیگری که امروزه به آن مبتلا هستیم این است که از بیتالمال برای قرآن، بسیار هزینه میشود و به نظرم، این کار، بسیار مهلک است و نتیجهاش این خواهد بود که قرآن، آن سازندگی لازم را در جامعه، نخواهد داشت. اجازه بدهید یک مثال بزنم؛ اکنون در برنامههای درسی دانشآموزان از پیشدبستان تا دانشگاه دروسی به نام قرآن تعریف شده است اما میبینیم که نسل جوان ما و محصولی که از این روند تحصیلی بیرون میآید، قرآنی نیست. این مسئله واقعاً نیازمند یک مطالعه جامعهشناختی است. به نظرم اصلیترین دلیل این مسئله را در آیات قرآن باید جستجو کرد و آیه مبارکه «لااکراه فیالدین» پاسخ اصلی را به ما میدهد. لذا لازم است که کاری کنیم که افراد خودشان به سمت ارزش ها و آموزههای دینی بروند نه اینکه ما با زور و اجبار دین را برایشان بیاوریم که اگر این کار را کنیم، نتیجه این خواهد شد که آن را پس خواهند زد.
دیده بان ایران- عبداللهیان مدیر مسئول مجلهی «سپیده آفرین» که ویژهی نابینایان منتشر میشود در مورد آسیبها و کاستیهای جامعهی ایران در بهرهمندی از قرآن، گفت: یکی از آسیبها در این رابطه این است که از بیتالمال برای قرآن، بسیار هزینه میشود و این کار، بسیار مهلک است و نتیجهاش این خواهد بود که قرآن، آن سازندگی لازم را در جامعه، نخواهد داشت.
عبداللهیان مدیر مسئول نشریه قرآنی «بشارت» که ویژهی جوانان منتشر میشود با اشاره به اشتباه بودنِ راهکارهای اجبارآمیز برای دعوت کردن و علاقهمندسازی جوانان به آیات قرآن و فرامین دینی گفت: اشتباه کار ما همینجاست که این را متوجه نمیشویم که دین خدا، به قدری در فطرت و قلوب انسانها جایگاه و پایگاه دارد که اگر ما بتوانیم زیباییهای آنرا به افراد معرفی کنیم، خودشان سراغ آن خواهند رفت. قرآن، مانند باغ بسیار زیبایی است که افراد خودشان متوجه زیبایی آن میشوند و با اختیارشان به سمت آن می آیند و هیچ کسی نمیتواند این باغ را درون خانه آنها ببرد. دین به قدری زیبایی دارد که اگر افراد را رها کنیم، فوجفوج به سمتش خواهند آمد و نمیتوان مردم را با زنجیر به سمت آن کشانید.
متن گفت وگوی شفقنا با حجتالاسلام والمسلمین محمد عبداللهیان را می خوانید:
رسول گرامی اسلام، در هنگام ترک این دنیا، برای پیروان خود، دو میراث گرانبها را به یادگار گذاشتند؛ قرآن و عترت. آیا شما قبول دارید که تمرکز و توجه اهلسنت معطوف به میراث ارزشمند اول بود و تمرکز و توجه شیعیان، به میراث گرانقدر دوم؟ آیا با این عقیده موافقید که هر دو دسته از مسلمانان، به یکی از دو میراث گرانقدر، کمتر توجه داشتهاند و همین مسئله موجب مهجور بودن قرآن در میان مسلمین شده است؟
ابتدا باید منظورمان از مهجوریت قرآن را مشخص کنیم. اگر قرائت و یادگیری الفاظ قرآن، مد نظر و معیار باشد، به نظرم قرآن در میان جامعۀ ما هم مهجور نیست و بنده نمیپذیرم که اهلسنت، قرآن را گرفته باشند و ما آن را رها کرده باشیم. به نظر، میتوان گفت در این مورد شبیه یکدیگر هستیم که اقشاری، به قرائت قرآن ملتزم هستند. از همینرو این ادعا را که برخی میگویند شیعهها به قرآن کم اعتنا هستند نادرست میدانم. بلکه بنده با شاهد و مدرک میتوانم بگویم که ادعای چنین افرادی، صحیح نیست. و شاهد برای سخنم این است که در همین «موسسه معارف اسلامی امام رضا» متن حدود بیستویک هزار پایاننامه قرآنی را جمعآوری کردهایم که بعد از انقلاب اسلامی و در ایران نگاشته شده است و حدود پانزده هزار مورد از این پایاننامهها را بانوان قرآنپژوه نوشتهاند.
ما سایر کشورهای اسلامی و عربی را بررسی کردیم و متوجه شدیم در تمام این کشورها فقط پانصد پایاننامه با موضوع قرآن وجود دارد که بانوان نوشتهاند که البته اکثر این پانصد مورد هم توسط شیعیان لبنان نوشته شده است. لذا من فکر میکنم ما غیر از بحث قرائت و حفظ، حتی به پژوهشهای قرآنی نیز بیتوجه، نبودهایم و چه بسار از اهلسنت قویتر بودهایم.
اما اگر ملاک، صرف پژوهش و قرائت نباشد، بلکه ملاک، در نظر گرفتن قرآن بهعنوان کتاب هدایت و تربیت کنندهی انسان و جامعۀ در طراز قرآن و ارزشهای قرآنی باشد، باید بگویم که متأسفانه، هیچکدام از اهلسنت و شیعیان، موفق نبودهاند و نیاز به یک نهضت بازگشت به قرآن داریم.
آیا واقعاً آماری که از میزان پژوهشهای قرآنی ارائه دادید، نشاندهندهی قرآنی بودن جامعه و حاکمیت ماست؟ اساساً مسلمانان و جوامع آنها، چرا نیازمند قرآن هستند و چگونه با قرآن میتوان جامعهی رشد یافتهتری ساخت؟
قرآن، برای انسانسازی و هدایت انسان به خوبیها و رشد دادن ایشان به سوی نقطه مطلوب خلقت نازل شده است؛ منتهی ما دچار آفتی شدهایم و آن، این است که قرآن را حتی در وادی پژوهش و تفسیر از اهداف خودش جدا کردهایم. مثلاً آنچه را که قرآن خودش اهمیت میدهد، ما اهمیت نمیدهیم. چه اشکالی دارد که کسی به قرآن عمل کند ولی قاری و حافظ نباشد. حتی روایاتی داریم که قاریان غیر عامل و ریاکار و بهدور از اخلاص را، مورد سرزنش قرار میدهند. لذا لازم است اهتمام داشته باشیم به تربیت قاریان و حافظانی که در عمل به اخلاقیات و پیامهای قرآن اهتمام میورزند چرا که مبرزترین عالم و قاری و حافظ، اگر بیعمل باشد و یا بهترین عمل را در بهترین زمان و در عالیترین مکان انجام دهد، اما آلوده به ریا باشد، عملش را تباه کرده است. لذا تمام مسلمانان و بهخصوص قشری که قرآنی هستند ـ نیاز به قرآن دارند. مهجوریت قرآن فقط به این نیست که قرآن فقط در بین مردم کوچه و بازار فراموش شده باشد، بلکه مهجوریتش زمانی بیشتر میشود که گاهی مشاهده میشود این کتاب آسمانی، در بین کسانیکه سرسفرهی آن نشستهاند و از آن آبرو و رزق کسب میکنند، مبنای عمل، قرار نمیگیرد. بسیار باعث تأسف است اگر قاری و حافظ قرآن، ریاکار باشد و در بند مال دنیا و قرآن را ابزار کار وکسب خود قرار داده باشد. متأسفانه برخی اوقات انسان حس میکند مهجوریت قرآن در جاهاییکه باید شکوفاتر باشد، بیشتر است.
فرمودید که نیاز است مسلمانان یک نهضت بازگشت به قرآن داشته باشند. راه این نهضت از کجا میگذرد و چگونه میتوان به آغاز این نهضت، همت گمارد؟
بسیار سوال اساسی و مهمی است. یکی از راهکارهای بازگشت به قرآن این است که الگوهای قرآنی، به مردم و جامعه، ارائه شود. یعنی کسانی که عامل به قرآن هستند به عنوان الگو به مردم و به خصوص جوانان معرفی شوند تا مردم تشویق به این شوند که در رفتار و کردار و گفتار، مانند آن الگوها باشند و تربیت قرآنی را از ایشان بیاموزند.
قبلاً افرادی وزین و جا افتادهای بودند که دلباختهی قرآن بودند و از خواندنش هم لذت میبردند و واقعاً متخلق بودند. این افراد، بهواقع اساتید بزرگ قرآن بودند و نسل جوان نیز با الگو قرار دادن آنها، اخلاق و رفتارشان قرآنی و اخلاقی میشد و حرمتها سرجایش بود اما اگر مراقب نباشیم برخی افراد که صدای خوبی دارند و عامل به قرآن نیستد، در جامعه رشد مییابند و موجب مهجوریت قرآن میشوند. لذا باید از معرفی الگوی نامناسب پرهیز کرد.
راهکار دوم برای برگشت به واقعیت قرآن این است که به تمام ابعاد قرآن، توجه نماییم. بدین معنا که وقتی بیش از حد مثلاً به حفظ و قرائت توجه میشود ولی از توجه به بطن قرآن و معنویت و دعا و نیایش غفلت میشود، در جامعه اثرات منفی ایجاد میکند و جامعه را به سمتی که موجب رستگاری نیست، میکشاند. واقعیت این است که ما امروزه به این مسئله، کمتر توجه میکنیم.
مسئله دیگری که امروزه به آن مبتلا هستیم این است که از بیتالمال برای قرآن، بسیار هزینه میشود و به نظرم، این کار، بسیار مهلک است و نتیجهاش این خواهد بود که قرآن، آن سازندگی لازم را در جامعه، نخواهد داشت. اجازه بدهید یک مثال بزنم؛ اکنون در برنامههای درسی دانشآموزان از پیشدبستان تا دانشگاه دروسی به نام قرآن تعریف شده است اما میبینیم که نسل جوان ما و محصولی که از این روند تحصیلی بیرون میآید، قرآنی نیست. این مسئله واقعاً نیازمند یک مطالعه جامعهشناختی است. به نظرم اصلیترین دلیل این مسئله را در آیات قرآن باید جستجو کرد و آیه مبارکه «لااکراه فیالدین» پاسخ اصلی را به ما میدهد. لذا لازم است که کاری کنیم که افراد خودشان به سمت ارزش ها و آموزههای دینی بروند نه اینکه ما با زور و اجبار دین را برایشان بیاوریم که اگر این کار را کنیم، نتیجه این خواهد شد که آن را پس خواهند زد. بنابراین اگر قرآن، رسانهای انتخابی باشد و نه اجباری، افراد بسیاری از جامعه به قرآن واقعاً عامل خواهند شد و قطعاً رشد فراوانی خواهیم داشت. جهت آن هم این است که انسان از هر چیزی را که با اختیار، انتخاب کند، بیشتر تأثیر خواهد پذیرفت و ارزش آن را بیشتر درک خواهد کرد. از روزیکه ما قرآن را با اجبار و برنامه و تحمیل، سراغ افراد بردیم، آنها قرآن را پس زدند و ما، باختیم. افراد متدین و عامل به قرآن، با برنامهی تحمیلی و اجباری که تربیت نشدهاند. آنها با علاقه و میل درونی دنبال مسجد و منبر و قرآن و دین رفتهاند. شاید بگویید که برنامههای درسیِ جاری در مدارس و دانشگاهها، به افراد معلومات دینی میدهند که پاسخ این خواهد بود که معلومات دینی، غیر از دیندار بودن است و داشتن حقیقت دین است اینکه یک دانشآموز و یا دانشجو در دروس دینی و قرآن نمرههای بالایی کسب کردهاند، لزوماً نمیتواند به این معنا باشد که آموزشوپرورش ما، افراد دینداری را تربیت کرده است. همین استدلال در مسئله حجاب و سایر مسایل اجتماعی نیز جاری است. خلاصه مطلب این که با توسری زدن به افراد نمیتوان آنها را عامل به قرآن و نمازخوان و محجبه کرد. اشتباه کار ما همینجاست که این را متوجه نمیشویم که دین خدا، به قدری در فطرت و قلوب انسانها جایگاه و پایگاه دارد که اگر ما بتوانیم زیباییهای آن را به افراد معرفی کنیم، خودشان سراغ آن خواهند رفت. قرآن، مانند باغ بسیار زیبایی است که افراد خودشان متوجه زیبایی آن میشوند و با اختیارشان به سمت آن می آیند و هیچ کسی نمیتواند این باغ را درون خانه آنها ببرد. دین به قدری زیبایی دارد که اگر افراد را رها کنیم، فوجفوج به سمتش خواهند آمد و نمیتوان مردم را با زنجیر به سمت آن کشانید. اینکه این همه موسسات و تشکیلات دولتی و غیر دولتی منابع بیتالمال را به بهانه معرفی قرآن به مردم میگیرند و موفق نمیشوند، نشان دهندهی این است که نباید دیگر این پولها را خرج آنها کرد. پول بیتالمال باید خرج جوانان شود و مطمئن باشید آنها خودشان سراغ قرآن خواهند آمد. شما چند وقتی مردم را رها کنید، اکثرشان متدین خواهند شد.
به نظر شما جایگاه قرآن در حوزههای علمیه چیست و آیا مقدار پرداختن به قرآن و پژوهشهای قرآنی در حوزهها، قابل قبول است؟
حوزههای علمیه در برخی از جنبههای رسالتی که در قبال قرآن و دین داشتهاند، موفق بودهاند و نباید به روی این موفقیتها چشم بست. اساسیترین رسالت هم حفظ اساس دین است و برای این کار هم نیاز به تربیت علمای متدینی وجود دارد که بتوانند به این اصل بپردازند. با این وجود، واقعیتی که متأسفانه وجود دارد این است که قرآن در حوزههای علمیه، نه در متن آموزش است و نه در متن پژوهش و نه در متن زندگی. اما اینکه در متن آموزشی حوزه نیست بخاطر اینکه با وجود این همه آموزش قرآنی در حوزهها، هنوز نتوانستهایم به مقدار لازم، متخصصینی تربیت کنیم که قرآن را در متن آموزشهایِ عمومیِ اختیاری جامعه، بگنجانند. این هم که در حوزه افرادی گاهاً چنین تخصصی دارند، غالباً به جهت زحمات شخصیای است که کشیدهاند و یا رشته تخصصی آنها این کار بوده است لذا متأسفانه ما در حوزه کم افرادی داریم که تسلط بر آیات زندگیساز قرآن کریم داشته باشند و بتوانند با لطایف، آن را به مردم نیز بیاموزند.
در مورد پژوهشهای قرآنی در حوزه هم باید بگویم که وقتی آموزش اشکال داشت، پژوهش هم ناقص خواهد بود زیرا پژوهشهای تفسیر قرآن در جایی بروز پیدا میکنند که آموزش قرآنی در آنجا جریان داشته باشند.
چرا سالهاست که شاهد خروج یک تفسیر جدید و ناب از حوزه نیستیم؟
لازمهی اینکه بعد از مدتی حوزه یک یا چند تفسیر ناب و ارزشمند از قرآن را به جامعه تحویل دهد، این است که تدریس درسهای تفسیری در سطح مراجع معظم تقلید برگزار شود. برگزاری درس تفسیر در سطحهای پایینتر از مراجع، قطعاً خروجی و نتیجه لازم را در پی نخواهد داشت. در مشهد، یکی از دروس اصلی آیتالله میرزا جوادآقا تهرانی(ره)، تفسیر بود. با اینکه دروس فقه و اصول ایشان مدتی تعطیل شده بود، اما درس تفسیر ایشان، پابرجا بود. لذا باید یکی از دروس اصلی افراد سطوح بالای حوزه، تفسیر باشد تا حوزویان، تشویق شوند. نمونه موفق این کار، حضرت آیتالله جوادیآملی هستند ولی از قدیم گفتهاند که با یک گل بهار نمیشود. بعد از آموزش و پژوهش، سطح سوم از توجه به قرآن در حوزههای علمیه، جاری ساختن آموزههای قرآن در سطح زندگی و زندگی بر اساس آیات قرآن و در سایه درسهای اخلاقِ مبتنی بر قرآن است که البته این مورد هم در حوزه، مغفول مانده است و از این ناحیه نیز بسیار صدمه خوردهایم.
جایگاه قرآن در نزد کارگزاران و مسئولان نظام را چطور ارزیابی میکنید؟ به نظر شما، آنها به چه مقداری قرآنی عمل می کنند و به فرامین آن اهتمام میورزند؟
واقعیت این است که برخی از افرادی که با مردم سروکار دارند و کار مردم در دست ایشان است، رفتارشان قرآنی است ولی اکثریت اینها – پناه میبرم بر خدا از بیان این حرف – کار خودشان را انجام میدهند و انگیزه اعمالشان قرآنی نیست و شکل قرآنی ندارد. آموزههای قرآن مبتنی بر ممنوعیت دروغ و رسیدگی به کار بندگان خدا و سایر انسانهاست. حال واقعاً در جامعه ما، چقدر به پیامهای قرآنی عمل میشود؟ متاسفانه جامعه ما از قرآنی بودن فاصله میگیرد و امیدوارم خداوند لطفی کند و چرخشی پیش آید و عموم جامعه و عموم کارگزاران جامعه را به سوی الگوی قرآنی هدایت نماید.
جایگاه قرآن در میان سیاستمدارانمان را چگونه میبینید؟
هر جا که سیاست بهمعنای منفی آن نفوذ کند، قرآن از آنجا رخت برمیبندد. معنای منفی سیاست این است که شخص، توجهی به نتیجه عملش ندارد و فقط برایش مهم است که رضایت بالادستش را کسب کند. این شیوه، از تربیت قرآنی فاصله دارد چرا که قرآن میفرماید ارزشها را مدنظر قرار دهید نه کسب رضایت افراد بالادستی را و بهجای کسب رضایت او، به فکر کسب رضایت خدا باشید. واقعیت این است که در برخی موارد، افراد و نهادهایی که مستقل هستند و با نهاد قدرت، کمتر ارتباط دارند ولو ظاهر قرآنی ندارند ـ در واقعیت، قرآنیاند و کمتر به چاپلوسی آلودهاند و از انحرافی که افراد آغشته به قدرت، به آن مبتلایند، مبرا هستند.
به نظر شما، روشنفکران جامعهی ما چه مقدار قرآنی عمل میکنند و به آن پایبند هستند؟
بنده نسبت به نواندیشان و روشنفکران دینی بدبین نیستم و بهنظرم دینداری جمع قابل توجهی از آنها، بدون ریا میباشد. بنده از بعضی از افراد روشناندیش و روشنفکر اطلاع دارم و برداشتم این است که فرامین و محورهای مهمی از دین، در زندگی آنها، قویتر است. آنها، دین را بیریا میخواهند و از همین رو، بنده به دینداری و قرآنمداری آنها، خوشبین هستم.
برخی از کارشناسان بر این باورند که رسانههای ما بهخصوص صداوسیما آنچنان که باید، نتوانستهاند در ترویج مفاهیم قرآنی و ساخت یک جامعهی مبتنی بر فرامین الهی، موفق عمل کنند. آیا شما با باور ایشان همنظر هستید؟
اشتباه عمدهی رسانههای ما این است که عمیق نیستند و برای انجام کار قرآنی، صرفاً به قرائت، حفظ و ترجمهی قرآن و ظاهری از آن، بسنده میکنند و در عملکرد خودشان، کمتر به ارزشهای قرآنی میپردازند و ترویج قرآن را در تلاوت قرآن، خلاصه میکنند. گاهی دیده میشود که برخی از رسانههای خارجی، بعضی از موازین اخلاقی را رعایت میکنند ولی ما از آن، غافلیم در حالیکه آن موازین را ما در قرآن داریم و به آن، بیتوجهیم و فقط به فکر ظاهرسازی هستیم. گاهی لازم است که سریالی ساخته شود که در آن، کاراکترهای اصلی فیلم، به ترویج غیرمستقیم یک موضوع قرآنی میپردازند و لزومی هم ندارد که حتماً آن بازیگر و کاراکتر، آیات قرآن را تلاوت کند. اشاره مستقیم به آموزهها، معمولاً مخاطبین را دلزده کرده و آنها را فراری میدهد. برای جذب مخاطب، نیاز به مراعات ظرافتهایی است که رسانههای ما، معمولاً از آن، غفلت میورزند و نتیجه آن میشود که اهداف و مقاصد واقعی آیات قرآن کریم، در عملکرد صدا و سیما تجلی ندارد چرا که برداشت عمیقی از آیات، بین دوستان، وجود ندارد. اشکال دیگر صداوسیما این است که متأسفانه از افراد کارشناسِ مردمی، بسیار کم استفاده میکنند. بسیارند علمایی که در مناطق مختلفی از کشور ساکنند و مردم هم قبولشان دارند و کارشناسان خبره قرآنی هستند. مبادا کار صداوسیما بهجایی برسد که از افراد غیرمتخصص و سیاستزده، استفاده کند. لازم است که صداوسیما، فراجناحی باشد و از سیاستزدگی، دوری کند و نقشههای جامع و بلند مدت داشته باشد. صداوسیما، باید این برنامه را برای خود تعریف کند که طی یک برنامهی جامع، ارزشهای قرآنی را سرسفرهی هموطنانی ببرد که طرز تفکرشان با صداوسیمای کنونی، متفاوت است و سعی کند تمام اقشار را جذب نماید، نه فقط کسانیکه با او، قرابت فکری دارند و لازمهی این کار، بهره بردنِ صداوسیما از کارشناسان مختلف و از بین تمام سلایق فکری و دوری از سیاستزدگی است.