اظهارات دکتر ملاصالحی درباره نحوه برخورد با مومیایی منتسب رضا شاه و احتمال حذف تاریخ/ گرفتار معضل «زمان پریشی» نشویم/ تصمیمگیر نهایی میراثیها باشند نه سیاسیون
نگذاریم یک عده آدم کوته بینِ فاقد آگاهی تاریخی یک مسأله کاملاً تاریخی را تبدیل به موضوعی جنجالی کنند. آن سلسله هرچه بود و هر چه کرد بخشی از تاریخ ملت ومملکت ما ایرانیان است مانند کتابی که روایت آن پر از فراز و فرود است یا مانند نمایشنامهای که شخصیتهای متفاوتی دارد که هر کدام حذف شوند روایت تغییر میکند، آسیب میبیند و مخدوش میشود و دیگر آنچه باید باشد نیست.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ با کشف مومیایی منتسب به رضا شاه بار دیگر صفحات عجیبی از تاریخ ایران ورق خورد اما در این بین متولیان اصلی تشخیص ماهیت و هویت مومیایی یعنی سازمان میراث فرهنگی اعم از علی اصغر مونسان (رییس سازمان میراث فرهنگی و معاون رییس جمهور)، سید محمد بهشتی (رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی)، روح الله شیرازی ( رییس پژوهشکده باستان شناسی)، محمد حسن طالبیان (معاون میراث فرهنگی کل کشور)، احمد محیط طباطبایی (رییس ایکوم ایران و مشاور پژوهشگاه میراث فرهنگی)، ابراهیم شقاقی لوشکانی (معاون حقوقی و املاک سازمان میراث فرهنگی)، سردار امیر رحمت اللهی (فرمانده یگان حفاظت میراث فرهنگی)، هادی احمدی(سرپرست دفتر حفظ و احیا محوطهها، بافت ها و بناهای تاریخی)، دلاور بزرگ نیا (مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران) و امیر مصیب رحیم زاده ( مدیر اداره میراث فرهنگی شهر ری) سکوت اختیار کردند در حالی که برخی از اعضای شورای شهر و چهرههای مختلف دانشگاهی در این مورد اظهار نظر کردهاند.
این سکوت باعث شده تا حدس و گمانهای متفاوتی درباره مومیایی در رسانهها و شبکههای اجتماعی دست به دست شود. از سویی فرصت طلبان سیاسی از این خلأ و سکوت متولیان امر حفاظت تاریخ و میراث فرهنگی ایران نهایت سوء استفاده را کرده و مسیر اخبار را به سوی منویات خود هدایت میکنند.
در باب کشف این مومیایی و سکوت مسؤولان میراث فرهنگی و تبدیل موضوعی میراثی و تاریخی به موضوعی سیاسی با دکتر حکمتالله ملاصالحی عضو هیأت علمی باستانشناسی دانشگاه تهران، عضو بنیاد حکمت اسلامی صدرا و عضو هیئت امنای بنیاد ایران شناسی به گفتوگو نشستیم.
چمدان: به نظر شما چرا نباید با یک موضوع میراث فرهنگی مانند کشف مومیایی منتسب به رضا شاه برخورد سیاسی کرد؟
به قول مولانا: «این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا» … ما هرگونه که با میراث گذشتگان خود برخورد کنیم، آیندگان نیز با میراثی که خود بجای مینهیم برخورد خواهند کرد. این یک پیشبینی نیست تجربه تاریخی نسلهای پرشمار گذشته است. کسی در تاریخ ابدی نیست. رضا شاه هرکه بود و هرچه کرد بخشی از تاریخ ملت و میهن و کشور ماست. بنده هنوز هیچ داوری درباره اثری که در حضرت عبدالعظیم کشف شده است نمیتوانم بکنم. آنچه کشف شده است از نزدیک ندیدهام. تصمیم نهایی را درباره اثر مکشوف کارشناسان میراث فرهنگی میباید بگیرند نه اهل سیاست. اینکه مومیایی مکشوف متعلق به کیست و چگونه باید دربارهاش داوری و عمل کرد همه یکسره در حیطه کار و حدود صلاحیت باستان شناسان متخصص و کارشناسان میراث فرهنگیست. آنها میدانند چگونه دربارهاش داوری، اقدام و عمل کنند نه سیاسیون و نه این یا آن جناح سیاسی و فکری و فرقهای. هر آسیب و تخریبی به شواهد باستانشناختی و مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی از جمله اثری که در حضرت عبدالعظیم کشف شده است غیرقانونی، ناموجه، نامدلل و غیر اخلاقی و خطائیست تاریخی و مزموم.
چمدان: در کشورهای دیگر هم ممکن است دولتها با آثار دولتها و حکومتهای پیشین مواجه شوند که حتی در منش و افکار کاملاً با هم متضاد باشد … آنها چه میکنند؟
در تاریخ هیچ نظام سیاسی مطلق نه خوب بوده است و نه مطلق بد. تاریخ نه مدینه فاضله است نه جاهله. چهرههای سیاسی هم اینگونه هستند، در بستر طوفانی و موج خیز تاریخ، درباره نیک و بد و مثبت و مضر بودن اتفاقات و تحولات تاریخی در نسبت و روابطه کثیرالاضلاع و کثیرالافعال و کثیرالاهدافِ میانشان میباید داوری کرد. در بستر و بافتی که اتفاق افتادهاند. اگر جز این کنیم در دام «آنا کرونیزم» یا «زمان پریشی» گرفتارخواهیم آمد. جدای از این داوریها شواهد باستان شناختی بخشی از تاریخاند و به تاریخ پیوستهاند؛ بنابراین این شواهد منبع معرفت هستند. حتی دفن چنین جسد مومیایی شده اگر واقعاً متعلق به رضا شاه بوده باشد آن هم در حرم حضرت عبدالعظیم اهمیت و پیام ویژه و مهم خود را دارد و مبین این واقعیت است که تا چه میزان باورهای دینی در این مملکت قوی، مهم و پررنگ بوده است. چقدر این مملکت بنیه معنوی قوی دارد. فارغ از جناح بندیهای سیاسی این که شاه یک مملکت را در جوار حرم شاه عبدالعظیم دفن کردهاند، چه رضا شاه بوده است و چه ناصرالدین شاه ؛ موضوع کوچک و کم اهمیتی نیست.
حالا فرض کنید اگر حکومت سکولاری برسر کار باشد و به دلیل عدم پایبندی به باورهای دینی مردم، فرمان صادر کند همه مقابر و مشاهد متشرفه را ویران کنند، چه حس غمانگیزی به انسان دست میدهد؟ عملی که چنین حکومتی میکند هیچ توجیهی بر آن مترتب نیست. بنده بعنوان دانش آموخته باستانشناسی به هیچ طریقی و به هیچ دلیلی مجاز نمیدانم یک اثر باستانشناسی چه متقدم و چه متأخر در هر جای جهان که یافته می شود مورد آسیب و بیمهری قرارگیرد. مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی منابع عظیم آگاهی و اندیشه و خرد تاریخی ما هستند.
چمدان: فارغ از این که مومیایی به چه کسی تعلق دارد به لحاظ میراث فرهنگی باید چه اقدامی انجام شود؟
یا باید در همانجا با تمهیدات لازم پوشیده شود یا برای انتقال به موزه کارشناسی شود که البته بررسیهای حقوقی و فقهی هم مطرح است اما هیچ آسیبی جایز نیست که به اثر رسانده شود.
چمدان: چرا نباید تاریخ را پاک، جعل یا حذف کرد یا در قبال آن سکوت کرد؟
بسیار کار خطرناکی است. تاریخ منبع معرفت است. به قول رودکی: «هر که نامُخت از گذشت روزگار / هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار». تاریخ آموزگار بزرگی است. بدون آگاهی و فهم تاریخی از تاریخ فرو میریزیم. اندیشه و آگاهی و فهم تاریخی بویژه در جامعه و جهان بغایت پیچیده و شکننده دوره جدید حائز اهمیت بسیار و ضرورتی اجتناب ناپذیراست. ملتی که آگاهی تاریخی ندارد و نمیداند و نمیفهمد در چه عصری زندگی میکند و بر چه سنت و میراثی تکیه زده است خفته و خوابگرد است.
آن سلسله هرچه بود و هر چه کرد بخشی از تاریخ ملت ومملکت ما ایرانیان است مانند کتابی که روایت آن پر از فراز و فرود است، یا مانند نمایشنامهای که شخصیتهای متفاوتی دارد که هر کدام حذف شوند روایت تغییر میکند، آسیب میبیند و مخدوش میشود و دیگر آنچه باید باشد نیست. مگر در تعزیههای شیعه میتوان گفت فلان شخصیت در تعزیه بماند یا فلان چهره حذف شود، تاریخ هم چنین است. تمام اینها بخشی از تاریخ یک ملت و مملکت است، آسیب به آنها و تخریبشان، صدمه یا سکوت درباره آنها جایز نیست.
نگذاریم یک عده آدم کوته بینِ فاقد آگاهی تاریخی یک مسأله کاملاً تاریخی و فرهنگی را تبدیل به موضوعی جنجالی کنند. چنین آثاری یا باید با تهمیداتی همان جا دفن شوند یا مطالعات کارشناسی روی آنها صورت بگیرد. این عاقلانهترین کاری است که میتوان انجام داد.
چمدان: رضا شاه خدمات خوبی به ایران انجام داد اما در عین حال اشتباهات زیادی هم داشته است. اکنون عدهای در حال اسطورهسازی از شخصیت او هستند و مسیر یافتن جنازه او را به سمت خواستههای سیاسی میبرند در عین حال عدهای در حال ساختن چهرهای منفور از او هستند که نمونهاش در تاریخ فرضاً تکرار نشود. این افراط و تفریطها چه ضربهای به تاریخ میزند؟
چنانکه یاد آور شدم یک اصطلاحی که در مطالعات تاریخی و باستانشناختی درباره سخن رفته است معضل «زمان پریشی» یا آناکرونیزم (Anachronism) است. یعنی شما رویدادی یا شخصیت تاریخی را از بافت و بستر زمان و مکان تاریخی آن بیرون بکشید و در یک یک بستر و بافت و زمان و مکان دیگری دربارهاش داوری کنید.
یک شخصیت تاریخی در فلان زمان یک قراردادی را بسته، فلان اشتباه سیاسی را کرده یا جای دیگر هوشمندانه وخردمندانه عمل کرده است خوب این فرد، این شخصیت کیست؟ اقدامات او چگونه بوده است؟ همه را در همان بستر زمانی مکانی که اتفاق افتاده میباید نقد و داوری کرد.
چمدان: این که مسوؤلان میراث فرهنگی به عنوان متولیان حفظ تاریخ سکوت کردهاند حتی اگر سردمداران دولتی و سیاسی از آنها خواسته باشند، آیا جایز است؟ بویژه آن که این سکوت باعث شده سیاسیون از آب گل آلود ماهی بگیرند و رسانههای خارجی گوی سبقت را بربایند و مسیر را تغییر دهند. از سویی سکوت آنها منجر به گم شدن تاریخ نمیشود؟
وقتی در هرجایی چه این طرف یا آن طرف مرز بخواهند از یک داده باستانشناسی بهره برداری سیاسی کنند و جنجال سیاسی راه بیاندازند خرد و منطق ایجاب میکند در دام این هیاهوی سیاسی نیفتیم و با دقت و مراقبت عمل و اقدام کنیم.
آن طرف مرزیها گویی نمیدانند اینجا چه خبر است و چه قیامتی بپاست و چگونه تاریخ ورق خورده است و استداراج به عصر استبداد شاهانه توهمی بیش نیست.
عقلاییست کارشناسان میراث فرهنگی فارغ از هرگونه موضع گیریها و هیاهوها و جنجالهای سیاسی مواضع فرهنگی خود را اعلام کنند و به گوش مردم برسانند./ چمدان