مجبور بودم خودم را به جامعه ثابت کنم
ماهیت شغل من ایجاب میکند که همزمان هم با قشر کارگر در تماس باشم هم با مدیران ارشد. تصور کنید؛ به تکتک این افراد باید خودم را ثابت کنم! در محیطهای کاری که رنگ زن به خودش ندیده، باید ثابت کنم که دید اجرایی دارم و شاخه اجرا را مانند یک مهندس آقا درک میکنم. باید ثابت کنم به اندازه یک مهندس آقا دقیق بوده و به موضوعی که مطرح میشود اشراف دارم.
دیده بان ایران: اینجا تا چشم کار میکند، خاک است و تا گوش میشنود، صدای گوشخراش ماشینآلات ساختمانی میآید. میگویند «مغز» مجموعه در دستان اوست. «ایلناز رنجپور»، درحالی معاون فنی قطعه D در منطقه یکم آزادراه تاریخی تهران - - شمال است که بیشتر مهندسان عمران زن در ایران در بخش محاسبه به کار مشغولند و از حوزههای نظارت و اجرا، به بهانه جنسیت کنار گذاشته میشوند. او ١٠سال است که در کارگاههای مختلف کار میکند.
متولد اردیبهشت ٥٩ است و میگوید لذت ساختن و آباد کردن را با هیچچیزی عوض نمیکند. ایلناز در تمامی این ١٠سال کار کارگاهی، هیچوقت همکاری با یک خانم را تجربه نکرده و همیشه در محیطهای زمخت، با کارگران و مدیران ارشد مرد سر و کله میزده؛ به قول خودش باید به همه آنها تواناییهایش را ثابت میکرده است.
«آنقدر کار کردن یک خانم در این سمت برای مردم ما عجیب است که در یکی از شهرهایی که مشغول به کار بودیم، وقتی لیست بیمه را برای دفتر بیمهکننده فرستادیم، کارگزار مربوطه قبول نکرد و برای بررسی صحت هویت من، کارشناس خود را به محل کارگاه فرستاد.»
رنجپور در ابتدا کارشناس یک دفتر فنی بوده و بعد از آن سرپرستی دفتر فنی به او داده شده است. حالا معاونت فنی پروژه است؛ از کنترل و تهیه نقشههای اجرایی گرفته تا اجرایی کردن اعداد و ریالی کردن احجام. امروز پای همه دغدغههای زنانه او نشستهایم. از کار در محیطهای مردانه و کارگاهی گرفته تا موانعی که جامعه پیش پای زنانی مثل او گذاشته و میگذارد و خواهد گذاشت.
در سالهای ابتدایی کارتان، زن بودن مانع اعتماد کارفرماها به شما نمیشد؟
نمیتوان انکار کرد که به من سختتر اعتماد میکردند. نگران بودند از پس کار کارگاهی برنیایم. اولین کارگاهی که بهعنوان مسئول مقیم بودم، مربوط به یک پروژه سخت حوالی شهر سنندج بود. میگفتند یک ماه آزمایشی بروید، احتمالا خانم رنجپور آنجا دوام نخواهد آورد. رفتیم و با همسرم ٦سال سنندج زندگی کردیم.بعد از پروژه سنندج به خرمآباد رفتیم و چند ماه دیگر در یک محیط کاملا کارگاهی صبحمان را شب کردیم. بعد از آن رفتیم سردشت. ٣سال و چند ماه هم سردشت بودم که بعد از ٣سال آن پروژه را از من گرفتند و گفتند این پروژه برای تو کم است.
چرا کمتر خانمی مثل شما کار اجرا در دست میگیرد؟ مشکل از جامعه است یا مشکل خود ماییم
ببینید یک مجموعه عوامل در این میان دخیل است. جامعه شاید سختتر به خانمها اعتماد و قبول کند که منِ زن هم از پس کارهای مختلف برمیآیم، اما از طرفی برخی از زنان ما هم به کار کارمندی و کمریسک علاقه بیشتری نشان میدهند. موضوع کار در کارگاههای عمرانی، صرفا سختی کار و توانایی فنی نیست. خیلیها نمیتوانند زندگی در شرایط سخت، در شهرهای دورافتاده و دور از خانواده را تاب بیاورند. مرد و زن هم ندارد.
از سختترین شرایط کارگاهی که تجربه کردهاید برای ما بگویید.
در یکی از کارگاهها که دلم نمیخواهد نامی از آن بیاورم، شرایط جانبی و محیطی من را مریض کرد. یا کار در کارگاه سنندج هم سختیهای خودش را داشت. ٤ ساعت تا نزدیکترین فرودگاه فاصله داشتیم. در منطقه صفر مرزی بودیم و زندگی و کار در این مناطق را باید تجربه کنید تا متوجه سختیهایش شوید.
فارغ از این موارد جزیی، از سختیهای کار کردن در محیطهای مردانه برایمان بگویید.
ماهیت شغل من ایجاب میکند که همزمان هم با قشر کارگر در تماس باشم هم با مدیران ارشد. تصور کنید؛ به تکتک این افراد باید خودم را ثابت کنم! در محیطهای کاری که رنگ زن به خودش ندیده، باید ثابت کنم که دید اجرایی دارم و شاخه اجرا را مانند یک مهندس آقا درک میکنم. باید ثابت کنم به اندازه یک مهندس آقا دقیق بوده و به موضوعی که مطرح میشود اشراف دارم.
فرقی نمیکند در بین قشر کارگری یا در میان مدیران ارشد. همه دیدگاه مردسالارانه دارند. گاهی مرا چندین و چندبار محک میزنند تا اعتماد کنند. بارها پیش آمده که درحال گرفتن نیرو برای پروژههای مختلف بودیم و مدیران ارشد تأکید کردند که حاضر نیستند با خانمها کار کنند!و اینها یعنی شما مدام در یک محیط جنسیتزده مشغول به کارید.
واقعیت این است که از اینکه همه اطرافیانم آقا هستند، من هم خشنود نیستم. حتی نه فقط من، آقایان هم از رعایت چارچوبهایی که ناشی از حضور من و سایر خانمها در چنین محیطهایی برایشان ایجاد میشود، راضی نیستند و احساس ناراحتی دارند!
همسر شما با کار کردن شما در یک شغل زمخت بین این همه کارگر مرد مشکلی نداشت؟چطور میشود مشاغل را تفکیک جنسیتی کرد؟
در ذهن من و همسرم تفکیک مشاغل بر اساس تواناییها انجام میشود. همه افراد باید تواناییها و علاقه خود را بشناسند و بر اساس آن حرکت کنند. با علاقه ریاضی خواندم، با علاقه شهر و رشتهام را انتخاب کردم. من قبل از ازدواج به صورت ماموریتی به کارگاهها فرستاده میشدم و با توجه به اینکه همسرم، همکارم است، بعد از ازدواج، شرایط برای من مهیاتر هم شد و الان حدود ١٠سال است که در مناطق مختلف کشور، در کارگاههای مختلف و پروژههای راهسازی کوچک و بزرگ مشغول به کارم.
بهعنوان یک مهندس عمران زن، از حقوقی که دریافت میکنید راضی هستید؟
شاید بهتر باشد به این سوال شما جامعهشناسان و حقوقدانان پاسخ دهند. چرا باید در جامعه ما، زنان در یک موقعیت شغلی از مردان در همان موقعیت، دریافتی کمتری داشته باشند؟ قوانین نانوشتهای در این باب وجود دارد که گاهی برای شکستنشان باید بسیار تلاش کرد. من همیشه دوست دارم بدانم که واقعا از چه تاریخی و بر چه اساسی استثمار زنان شروع شده است؟ در ابتدا زنان را از جامعه حذف کردند و به پستوها بردند. سالها طول کشید تا زنان قد علم کردند و به جوامع مردزده برگشتند و برای هموار کردن موانع هزینه پرداختند. من هم مثل تمامی این زنان، سالها طول کشید تا خودم را بهعنوان مهندس به جامعه ثابت کردم. بعد از آن نوبت چالش جدید بود! حالا باید درآمدم را با آقایان همتراز میکردم.
شما روزانه با تعداد زیادی کارگر یا کارمند مرد سروکله میزنید. حرفشنوی کافی در چنین محیطهایی از شما وجود دارد؟
در حالت عادی خیر، ندارند. در بیشتر مواقع، در محیطهای کارگاهی مجبورم آن چیزی که هستم نباشم. درواقع، به خاطر استانداردهایی که در جامعه تعریف شده، من مجبورم خشنتر از خودم باشم تا کار پیش برود.
تا دلتان بخواهد من خاطره دارم از موقعیتهایی که مردها به صرف زن بودن، مرا به چالش کشیدند. در اولین کارگاهى که بودم، قرار بود که جدول آرماتوربندی را برای اجرا آماده کنم. جدول را تهیه کردم و به پیمانکار جزء گفتم که کار را شروع کند. کمی به چشمهای من زل زد و اسناد مربوطه را کف دستم گذاشت و گفت: شما اینها را مطالعه کن فعلا، تا من خودم از آقای مهندس سوال کنم! مجبور شدم در جوابش بگویم یا همین الان اجرا میکنی یا میتوانی قراردادت را برداری و بروی و این فقط گوشهای از چالشهایی است که در چنین محیطی تجربه خواهید کرد.
الان دیگر بعد از ١٠سال کار کارگاهی باید شما را پذیرفته باشند و برایتان دردسر درست نکنند؟
اگر پروژههای تازه را با همان افراد سابق شروع کنم، خیر ولی هر بار که وارد محیط کارگاهی تازه با افراد تازه میشوم، مردهای حاضر در آن پروژه، چالشهای جدیدی برایم ایجاد میکنند.
یک مهندس عمران زن مانند شما چگونه میتواند از کارهای کارمندی به مسئولیتهای کارگاهی و عملی برسد؟ این شروع برای خود شما از کجا و چگونه بود؟
اگر کارگاههای پروژههای راهسازی مد نظرتان باشد، این پروژهها در کشور ما محدود است و شرکتها به سختی به مهندسان اعتماد میکنند، اما در کارگاههای ساختمانی خانمها میتوانند در شهرهای نزدیک محل سکونت خود، شروع به کار کارگاهی کنند. اولین کارگاهی که من در آن شروع به کار کردم، یک کارگاه ساختمانی در شهر تهران بود. خانمها اگر بخواهند میتوانند. نمیگویم آسان است، اما خود خانمها باید قبل از هر چیز بخواهند و جلوی اما و اگرهایش بایستند.
تلخترین روزهای کاری شما، چه ویژگیهایی دارد؟
اگرچه استرس در کار اجرایی بسیار زیاد است، اما بیایید سوال را عوض کنیم. اولین کارگاهی که من در آن بهصورت مقیم دایم بودم، کارگاه کمربندی شهر سنندج بود. اولین سازهای که از من خواستند، بلندترین پل استان کردستان به شمار میرود. یکی از بهترین لحظات کارگاهی من جانمایی آخرین تیر در آن پل بود؛ وقتی دیدم تمام اعداد و ارقام من، به شکل یک سازه زیبا درآمده است.
اکنون که معاون فنی در قطعه D پروژه آزادراه تهران- شمال هستید، بهجز شما خانم دیگری در کل این پروژه حضور دارد؟
تا آنجا که من میدانم، در تمامی این آزادراه فقط یک خانم دیگر مشغول به کار کارگاهی است که سمت ایشان را نمیدانم.
از آنجا که کار شما را خیلیها جزو مشاغل سخت میدانند، قوانین بازنشستگی متفاوتی در انتظار شماست؟
ابدا؛ قوانین هیچ فرقی نمیکند. با اینکه ما بهمثابه پروژههای مختلف گاهی در مناطق محروم و مرزی هم مجبور به کار میشویم، اما همان ٢٥سال خانمها، شامل حال من و سایر مهندسان کارگاهی و اجرایی میشود.
شما سالهاست که در پروژههای مختلف مشغول به کارید. تحریمهایی که سالهای گذشته علیه ایران اعمال شد، چقدر بر روند کار شما تأثیر گذاشت؟
تحریمها کمر عمران کشور را شکسته بود. ٣ کارگاه که من مستقیما با آنها در ارتباط بودم، به دلیل تحریمها بسته شد و افراد بسیار زیادی از کار بیکار میشدند. کارگاههایی که در پی تعطیلی آنها، کارگرهای بسیار زیادی آواره و بیخانمان شدند. من سالهای تحریم ایران را سالهای سیاه کشورم میدیدم.
شما در پروژههای عمرانی بزرگ و مختلفی مشغول به کار بودید. چه چیزهایی در خلال کار، شما را بیشتر آزار میدهد؟
بیارزش بودن وقت در کشور ما یکی از چیزهایی است که همیشه ذهن من را به خود مشغول کرده است. خیلی وقتها بدون مطالعه کافی، به طراحی پروژههای بزرگ میپردازیم بدون اینکه در نظر بگیریم یک سازه بزرگ سرمایه ملی کشورمان به حساب میآید و بودجه زیادی برای آن کنار گذاشته شده است. گاهی زمانی که پیمانکار در چنین شرایطی شروع به کار میکند تازه آزمون و خطا در پروژه در دست، آغاز میشود. این موضوع فقط به همکاران ما در بخش مشاوره برنمیگردد و گاهی فشارهای خاص کارفرمایی مشاور را تحت فشار قرار میدهد.
شهروند