عاشق بیقراری که دختر جوان را کشته بود، از چوبه دار نجات یافت
سال ٩٠ بود که مأموران پلیس در جریان درگیری دختر و پسری جوان در پارک طالقانی قرار گرفتند.
دیده بان ایران: وقتی مأموران در محل حاضر شدند متوجه شدند دختر جوان که مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفته بود جانش را از دست داده است. مأموران در تحقیقات بعدی متوجه شدند پسری که همراه این دختر بوده و از محل متواری شده است ضارب است و آنها از قبل همدیگر را میشناختند. بررسی زندگی شخصی رژین، دختر جوان، نشان داد او با پسری به نام کاوه آشنایی داشته و مدتی قبل نیز با هم ارتباط داشتهاند. یک روز بعد از حادثه، مأموران موفق شدند کاوه را شناسایی و بازداشت کنند. پسر جوان که در زمان حادثه ٢٠ ساله بود، به پلیس گفت: قبول دارم رژین را من کشتهام، اما اصلا قصدی برای بهقتلرساندن او نداشتم.
متهم در توضیح روز حادثه گفت: من و رژین مدتی بود که با هم ارتباط داشتیم و همدیگر را میدیدیم. من رژین را خیلی دوست داشتم و از اینکه او زن زندگی من است خیلی خوشحال بودم. دوستش داشتم و قصدم این بود که با او ازدواج کنم. روز حادثه مثل روزهای قبل با هم قرار گذاشتیم و به پارک طالقانی رفتیم تا صحبت کنیم و کمی وقت بگذرانیم، من کمی هم خوراکی خریده بودم. همینطور که داشتیم حرف میزدیم، رژین از من خواست به خواستگاریاش بروم. گفت خسته شده و دیگر نمیتواند این وضعیت را ادامه دهد. من گفتم فعلا شرایطی ندارم که به خواستگاری بروم، باید کار پیدا کنم و زندگیام را روی روال بیندازم. اگر حالا به خواستگاریاش بروم پدرش با این ازدواج مخالفت میکند؛ ضمن اینکه من هنوز نه شغلی دارم و نه خانهای. باید بتوانم کمی کارهایم را پیش ببرم. رژین قبول نکرد و گفت موضوع را به پدرش خواهد گفت و این ارتباط را پایان خواهد داد. من هم قبول نکردم و گفتم حق ندارد چنین کاری بکند. سر این موضوع با هم درگیر شدیم و من عصبانی شدم و از او خواستم تا دعوا را تمام کند، اما رژین هر لحظه بیشتر عصبانی میشد و دادوفریاد میکرد. من هم نمیدانم چه شد که چاقویی را از جیبم درآوردم. قصدم اول تهدید او بود، اما نمیدانم چه شد که او را زدم و ضربهای که به او برخورد کرد باعث مرگش شد. با پایان گفتههای متهم و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. با تشکیل جلسه رسیدگی، متهم یکبار دیگر در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول کرد و از اولیایدم خواست تا او را ببخشند. متهم گفت: من واقعا رژین را دوست داشتم و میخواستم با او ازدواج کنم، ولی از او خواستم کمی صبر کند تا من شغلی پیدا کنم، اما رژین قبول نمیکرد و حالا هم بهخاطر کاری که کردهام پشیمان هستم و درخواست دارم اولیایدم من را ببخشند.
با پایان گفتههای متهم و وکیلمدافع او، هیئت قضات شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. رأی صادره مورد اعتراض متهم قرار گرفت، اما تأیید شد و دیوانعالی کشور اعلام کرد اولیایدم میتوانند با پرداخت تفاضل دیه حکم قصاص را اجرا کنند. در این مدت خانواده کاوه تلاش زیادی برای جلب رضایت اولیایدم کردند و در نهایت موفق شدند رضایت اولیایدم را جلب کنند.
روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد و متهم اینبار بهلحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت. او یکبار دیگر گفتههایش را تکرار کرد و گفت: من از کرده خودم پشیمان هستم. زمانی که این اتفاق افتاد، من جوانی ٢٠ساله بودم، رژین هم خیلی جوان بود و ما هر دو از عواقب کاری که میکردیم مطلع نبودیم. من هنوز هم رژین را دوست دارم و بهخاطر کاری که کردهام پشیمان هستم. از اینکه اولیایدم من را بخشیدند خوشحال هستم و درخواست دارم دادگاه هم برای مجازات عمومی من تخفیف قائل شود تا بتوانم دوباره به زندگی برگردم و به خانوادهام کمک کنم و زندگی سالمی داشته باشم.
با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.