راهکوتاه مدرسه تا مرگ/ روایت خانوادههایی در سیستانوبلوچستان که دخترانشان را در راه مدرسه از دستدادند
حمایت میرزاده، سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس «در هیچ جای دنیا همه مناطق در همه مقاطع تحصیلی مدرسه ندارند و ایران هم از این موضوع مستثنا نیست. ما ادعا میکنیم که شرایط تحصیل در دوره دبستان را برای همه واجدین شرایط در دورافتادهترین مناطق هم فراهم کردهایم اما باید قبول کرد که این کار برای تمامی مقاطع تحصیلی امکانپذیر نیست.»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران؛ روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت: «مادرشان، کنترلش را از دست داده است. در این چند روز مدام ماجرا را از اول تا آخر با جزئیات تعریف و بعد چند ثانیه سکوت کرده و دوباره همهچیز را از اول تعریف میکند. مادر زهرا، سعیده و زبیده توی ماشین بوده که کامیون زده به ماشینشان.» اینها را نادر بلوچلاشاری، دایی سه دختری میگوید که چند روز پیش بههمراه دو نفر دیگر در راه مدرسه تصادف کردند.
یک کامیون آمده و زده به وانت پارککردهای که منتظر سوارشدن بچهها بوده تا آنها را به مدرسهشان در اسپکه، روستایی در جنوب استان سیستانوبلوچستان برساند؛ چهار نفر را کشته و زبیده را با دست و پای شکسته، راهی بیمارستان کرده است.
لاشاری میگوید، بلافاصله پس از حادثه به محل رسیده اما دیر بوده است. وقتی دایی بچهها میرسد، فاطمه زنده بوده اما تا بیمارستان دوام نیاورده است.
بلوچلاشاری میگوید: «آنقدر خون از فاطمه رفته بود که به بیمارستان نرسید، توی ماشین فهمیدیم که فوت کرده و فقط زبیده را به بیمارستان رساندیم.» آنطور که او میگوید، بچهها هر صبح نزدیک به 15 کیلومتر را طی میکنند تا به بخش مرکزی روستای اسپکه برسند و به مدرسه بروند.
روزانه 30 کیلومتر تا مدرسه
«مادرش را هر شب میبریم بیمارستان و بعد از چند آمپول آرامبخش میتواند بخوابد. در خواب، کابوس میبیند؛ میگوید لحظهای که کامیون آمده و با سرعت زده به بچهها دائم جلوی چشمانش است.» نادر لاشاری، هر روز دخترهایی را که 6 صبح برای مدرسهرفتن آمده میشدند به مدرسه میرسانده. روستایشان یک کوه با هم فاصله دارد؛ یکی این طرف کوه است و آن یکی، طرف دیگر. دایی بچهها، زبیده، سعیده و زهرا را سوار کرده و رفته تا زهرا، دخترخاله بچهها و دوستشان را هم از روستای کناری بردارد. نزدیک چهار، پنج سال است که بچهها بهاینترتیب به مدرسه میروند.
آن روز مادر سعیده و زهرا که کاری در شهر داشته، تصمیم میگیرد با آنها همراه بشود اما نه او به اسپکه میرسد و نه هیچکدام از بچهها.
دایی بچهها میگوید: «روستا مدرسه ندارد. فقط یک دبستان دارد. بچهها به دوره راهنمایی یا دبیرستان که میرسند، باید بروند به بخش و در آنجا درس بخوانند. خیلی از خانوادهها نمیگذارند بچههایشان بهویژه دخترها بروند روستای دیگری درس بخوانند. در منطقه لاشار، روستاها راهنمایی و دبیرستان ندارند و محصلهای 9 روستا مجبور هستند برای ادامه تحصیل به بخش بروند. فقر و تعصبهای سنتی یکی از مهمترین دلایلی است که مانع تحصیل جوانان میشود. خانوادههایی هم که باورهای سنتی ندارند، نمیتوانند هزینه رفتوآمد بچه را تأمین کنند.» گویا اهالی این روستاها چندبار از آموزشوپرورش خواسته تا برای دانشآموزان این چند روستا سرویس رفتوآمد بگذارند اما آنها قبول نکردهاند. لاشاری میگوید: «آموزشوپرورش میگوید بودجه نداریم. درصورتیکه اگر آنها بخواهند سرویس بگذارند، ممکن است نهادهای دیگر هم با آموزشوپرورش همکاری کنند.»
پدرشان روحیه بهتری دارد خودش را با این فکر که هرچه در توان داشته برای درسخواندن بچهها گذاشته تسکین میدهد. دایی بچهها میگوید: «پدر زهرا و سعیده میگوید هر آنچه داشته در راه علم و دین برای بچههایش گذاشته و برخلاف خیلی از مردم روستا که اجازه تحصیل به دخترهایشان ندادهاند، او بچههایش را به مدرسه میفرستاده اما پدر فاطمه اصلا حال خوبی ندارد.
هنوز توی شوک است. جز فاطمه، دو دختر دیگر هم دارد؛ یکی معلول است و مدرسه نرفته، آن یکی هم هنوز خیلی کوچک است. پدرش برای فاطمه خیلی آرزوها داشت.»
لاشاری از وقتی میگوید که فاطمه و زبیده را به بیمارستان منتقل کرده است: «فاطمه از هوش رفته بود اما زبیده سعی میکرد حرف بزند. نمیدانست خواهرانش فوت کردهاند. میگفت غصه اینکه پایش شکسته را نمیخورد، غصه اینکه پدر و مادرش هزینه درمان او و خواهرانش را ندارند، میخورد. از زهرا و سعیده هم پرسید، از مادرش که همراهشان بوده. میگفت دلش میخواهد زنده بماند تا خانهدارشدنشان و خوشحالی مادرش را ببیند.»
تجمیع مدارس، بلای جان دانشآموزان روستایی
طرح تجمیع مدارس، نخستینبار از سوی علی احمدی، وزیر آموزشوپرورش دولت نهم مطرح شد؛ طرحی که مدعی بود با تجمیع مدارسی که کمتر از 15 دانشآموز دارد، در یک مجتمع آموزشی میتوان کیفیت آموزش را در این مناطق افزایش داد. باوجود مخالفتهای فراوان، طرح تجمیع مدارس در برخی از روستاها در ابتدای دولت نهم کلید خورد. طبق دستورالعمل ساماندهی نیروی انسانی در سال تحصیلی87-86، برای مدارس روستایی یا کلاسهای زیر 15 نفر دانشآموز در صورتی که اجرای طرح روستای مرکزی یا تشکیل مدرسه شبانهروزی با امکانات موجود میسر نباشد یا مناطقی که با کمبود نیروی متخصص مواجه هستند (پس از ادغام کلاسهای زیر تراکم مصوب) با عنایت به بند «2» ماده «13» قانون مدیریت خدمات کشوری از طریق خرید خدمات از بخش تعاونی، خصوصی، نهادها و مؤسسات عمومی غیردولتی اقدام شود. اگرچه در دستورالعمل ابلاغشده آمده بود که «اجرای این طرح نباید مانع پوشش تحصیلی افراد واجبالتعلیم شود.»
اما در واقعیت، بسیاری از دانشآموزان واجبالتعلیم به دلیل مشکلات فراوانی که تحصیل در مناطق دور از زندگی برایشان داشت، ترک تحصیل کردند. چندی پس از اجراییشدن این دستورالعمل، وانتباری که دانشآموزان یکی از روستاهای مشکینشهر اردبیل را از روستایشان به مدرسه در روستای دیگر میبرد، در درهای سقوط و موجب مصدومیت برخی از دانشآموزان شد. پس از مخالفتهای گسترده با اجراییشدن تجمیع مدارس، این طرح در سال تحصیلی 89-88 متوقف شد اما در سالهای اخیر، بار دیگر سیاست آموزشوپرورش بر تجمیع مدارس کمجمعیت در روستاها بوده است.
حمایت میرزاده، سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس درباره تجمیع مدارس و مشکلاتی که پس از اجرای این طرح برای بسیاری از محصلان در مناطق روستایی بهوجود آمده، میگوید: «در هیچ جای دنیا همه مناطق در همه مقاطع تحصیلی مدرسه ندارند و ایران هم از این موضوع مستثنا نیست. ما ادعا میکنیم که شرایط تحصیل در دوره دبستان را برای همه واجدین شرایط در دورافتادهترین مناطق هم فراهم کردهایم اما باید قبول کرد که این کار برای تمامی مقاطع تحصیلی امکانپذیر نیست.»
او درباره امتیازاتی که آموزشوپرورش برای تجمیع مدارس در اختیار مردم قرار داده، میگوید: «ما مدارس شبانهروزی را بهاینمنظور راهاندازی کردهایم تا دانشآموزان بدون خطرات رفتوآمد در آنجا درس بخوانند. از طرفی آموزشوپرورش موظف است سرویس رایگان در اختیار دانشآموزانی قرار دهد که مسافت طولانی برای مدرسهرفتن طی میکنند.»
نماینده مردم گرمی در مجلس شورای اسلامی اما تحققیافتن تمامی این امتیازات را در گروی بیشترشدن بودجه آموزشوپرورش میداند: «اگر سازمان برنامهوبودجه کشور به داد آموزشوپرورش برسد، ما هم برای دانشآموزان، این امکانات را فراهم خواهیم کرد اما این اقدامات در سازمانی که حقوق پرسنل خود را بهسختی تأمین میکند، دشوار است.»
هیچکدام از امتیازاتی که میرزاده در قبال تجمیع مدارس از آنها حرف میزند، در منطقه لاشار نیکشهر وجود ندارد. برای پنج دانشآموز دختری که روز شنبه در راه مدرسه تصادف کردند، نه مدرسه شبانهروزی وجود داشت تا در آن درس بخوانند و نه سرویس مدرسهای که هر روز برای رفتن به مدرسه از آن استفاده کنند. چند سال پیش همان مدرسه راهنمایی و دبیرستانی هم که در روستایی کناریشان بود، تعطیل شد و از آن به بعد هر روز برای درسخواندن مجبور بودند حداقل 15 کیلومتر مسافت را طی کنند. سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اما راهکار درامانبودن از خطرهای جادهای برای رسیدن به مدرسه را تحصیل در مدارس شبانهروزی میداند. این درحالی است که او اذعان میکند تعداد این مدارس بسیار کم است.
میرزاده میگوید: «ما قبول داریم که بهترین مدرسه قطعا نزدیکترین مدرسه است اما در سالهای اخیر به دلیل افزایش مهاجرت روستاییان به شهر و کاهش چشمگیر ساکنان روستا راهی جز تجمیع برای آموزشوپرورش نمانده است؛ باوجود بودجه کم این سازمان ما مجبوریم از هدررفت سرمایه جلوگیری کنیم چون مدارس کمجمعیت و پراکنده در روستاها هزینههای زیادی را در طول سالها به آموزشوپرورش تحمیل کرده بود.»