بخارایی، جامعه شناس: نظام آموزشی به مالکیت طبقه نوظهور مذهبی در آمده است
احمد بخارایی، مدیر گروه جامعهشناسی سیاسی در انجمن جامعهشناسی ایران درباره گسترش مدارس مذهبی غیر انتفاعی به سایت دیده بان ایران گفت: توزیع نابرابر قدرت و ثروت در بین گروههای خودی عامل مهم و اصلی تبعیضها به شمار میرود به طوریکه این گروهها تمایل دارند فرزندانشان در مدارس خاص آموزش ببینند. این افراد در مناصب سیاسی کشور و در سمتهای قانونگذاری تصمیماتی به نفع گروههای خودی گرفتهاند و حلقههای این زنجیره در هر زمینهای همدیگر را حمایت میکنند
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ بدون شک در یک جامعه طبقاتی هرچقدر نابرابری اقتصادی بیشتر شود نظام آموزشی نیز که مهمترین و اصلیترین رکن یک جامعه بهشمار میرود تحت تاثیر قرارمیگیرد بهطوریکه طی چندین سال اخیر در این بخش شاهد رشد روزافزون مدارس غیرانتفاعی بودهایم.
گسترش مدارس غیردولتی به طرز قابل توجهی بر روند تحصیلی و تربیتی دانشآموزان اثر میگذارد تا حدیکه سرنوشت دانشآموز تغییر میکند. تشکیل و رشد روزافزون مدارس غیردولتی با شعار و اهداف افراد انقلابی حامی مستضعفان اوایل انقلاب کاملا در تضاد است بهدلیل اینکه مفهوم و مقوله عدالت را کمرنگ و بی معنا کرده است.
کاملا صحیح است برابری انسانها به ویژه در مورد آموزش، آرمانی خوب اما غیر قابل تحقق است اما تفاوت و فاصله زیاد و باورنکردنی این دونوع آموزش نتیجهای جز نابودی آینده بخش عظیمی از جوانان نداشته و نخواهد داشت .
احمد بخارایی، جامعهشناس درباره بیعدالتی اجتماعی و آموزشی در کشور به دیدهبان ایران گفت:
به طور کلی تفاوت بین مدارس دولتی و غیردولتی مشکل ساز و غیرقانونی نیست زیرا سلسله مراتب در همه جای دنیا وجود دارد مثل مدارسی (King School) که فرزندان نخبگان سیاسی در آنجا تحصیل می کنند.
بنابراین این اختلاف در دنیا طبیعی است اما اگر از منظر عدالت نگاه کنیم همین موضوع نیز قابل نقد است.
در ایران میزان فاصله و اختلاف زیاد بین این دو نوع آموزش (دولتی و غیرانتفاعی) مسله جدی و غیرقابل انکار است در حالیکه در کشوری مانند انگلستان فاصله این دونوع محیط آموزشی بسیار کم است ازاینرو اشکالی در آنجا مشاهده نمیشود.
بعد از انقلاب، فاصله زیاد این نوع آموزش در ایران نوعی شکاف و تبعیض را رقم زد. این موضوع بعد از شکلگیری طبقه نوظهور ناشی از نابرابری توزیع ثروت و قدرت در بین گروههای خودی اصلاحطلب و اصولگرا به دلیل مرزبندی ایدئولوژیک و نیز در ساختار قانون اساسی در اصل اول مبنی بر تفسیر فقها از قانون و تقدم شرع بر قانون به وضوع قابل مشاهده است. اکنون نظام آموزشی به مالکیت طبقه نوظهور مذهبی در آمده است.
شارعان، مجتهدان و فقها قانون را تفسیر می کنند و نظام طبقانی ناشی از نوع تفسیر روحانیت از قانون اساسی در جامعه، ساختاری و نهادینه شد بر همین اساس گروههای اجتماعی و سیاسی نیز مانند شیعه و غیرشیعه، مومن و غیرمومن و... شکل گرفت و مریدان با برچسب متعهد در تمامی سیستمهای آموزشی و استخدامی کشور نفوذ کردند. بنابراین برای بسیاری از افراد متخصص و تحصیلکرده به دلیل نداشتن برخی فاکتورهای فرهنگی مدنظر ناشی از ساختار، جایگاهی تعریف نشده است.
با روی کار آمدن بخشی از قشر مستضعفان جامعه که قرار بود به نفع همه فقرا انقلاب شود آنها خودشان با کسب ثروت و قدرت طبقه نوظهور را تشکیل دادند و به مرور زمان طبقه مذکور فربه شد و شریانهای اقتصادی و سیاسی را نیز به دست گرفتند.
جدای از این گروه، افرادی نیز قبل از انقلاب با ظاهرسازی در کنار این گروهها قرارگرفتند و شبکههای منسجم و توانمند با دو ماهیت پیشینی و پسینی دینی که ریشه در قبل از انقلاب و نیز بعد از انقلاب داشتند تشکیل شد نتیجه آن استفاده خانوادههای مذهبی مرفه ثروتمند و بانفوذ از امکانات آموزشی ویژه با حضور دبیران خاص (مدارس پیشرفته غیرانتفاعی) است. در حوزه جامعهشناسی آموزش و پرورش افرادی مانند ایوانایلیچ نسبت به این نوع آموزش انتقاد دارند به دلیل اینکه نظام سرمایهداری بازتولید کننده شکاف طبقاتی است به این معنا که فردی که پزشک است به واسطه آموزش خوب و مناسب جای پدرش را تصاحب میکند و در این چرخه معیوب شغلها گسترش مییابد اما طبقه مستضعف نیز به دلیل نداشتن توانمندی در چرخه خودش مجبور است شغل کارگری پدرش را ادامه دهد. تکرار این روند بسیار وحشتناک و ناعادلانه است. این در حالی است که دولتمردان ایرانی نسبت به نظام آموزشی کشورهای دیگر منتقد هستند اما این تفاوت در کشور ما فاجعه است زیرا که تفاوت نظام آموزشی مدارس دولتی و غیرانتفاعی به شدت بالاست.
به طور مثال معلمان مدارس غیرانتفاعی به دلیل داشتن حقوق بالا با تمرکز بیشتر و تعداد دانشآموز کمتر نظام آموزشی پویا را ترویج میکنند ولی نقطه مقابل آن مدارس دولتی است. علاوه بر این محیط آموزشی نیز بسیار متفاوت است زیرا دانشآموز در محیط تحصیلی خود تعریف میشود و در واقع دوستان و همکلاسیهای دانشآموز آیینه آنها به شمار میرود.
دانش آموزانی که در محیط آموزشی متوسط یا پایین به خاطر فشارهای بیرونی و نداشتن انگیزه ناشی از تاثیر گروه دوستان و محیط غیررسمی در نظام آموزشی حاکم آسیبزا (تحت عنوان محیط رسمی) تحصیل میکنند علاقه کمتری به درس دارند و بسیاری از آنها درس را رها میکنند.
البته این صحیح است که برخی دانشآموزان شهرستانی هم در رتبههای بالای کنکور قرار میگیرند اما جو غالب و حاکم در جامعه بزرگ شهری مانند پایتخت، تعیینکننده است و نبض جامعه در مرکز کشور به صدا در میآید و زشت و زیبا از کلان شهرها به شهرهای دیگر تسری پیدا میکند.
بنابراین تحلیلهای ساختاری در سطح کلان و سطح میانی با واحد تحلیل سازمان آموزشی در کنار هم قابل توجه میشوند. با توجه به این موارد، نظام آموزشی فعلی علاوه بر بازتولید شکاف طبقاتی ناشی از فاصله زیاد بین مدارس دولتی و غیرانتفاعی، بحران را به ابربحران تبدیل کرده است.
متن کامل گفت و گو دیدهبان ایران با احمد بخارایی را اینجا بخوانید.