یک جامعه شناس: هدف از ارائه طرح ها و لوایح؛ محدودیت زنان و برقراری "آپارتاید جنسیتی" است/ برخورد با زنان و پلمپ کسب و کارها با هدف بازگشت به وضعیت پیش از اعتراضات، بازی با آتش است/ هدف از ارائه طرح های محدود کننده زنان، ایجاد دو قطبی در جامعه است
فاطمه موسوی ویایه، پژهشگر حوزه زنان در واکنش به متن لایجه حفظ کرامت و خشونت علیه زنان به سایت دیده بان ایران گفت: این طرح سالهاست که به نتیجه نرسیدهاست زیرا هدف آن حمایت از زنان نیست بلکه ادامه رویکرد محافظهکارانه و سنتی است. بعد از ده سال لایجه کاهش خشونت علیه زنان را با اسم دیگری آوردهاند و اگر لایحه جدید را نگاه کنید حتی یکبار هم اسمی از خشونت نیاورده است. ازدواج دختربچه یازده دوازده ساله را به رسمیت شناخته و راهکاری برای پایان دادن به قتل ناموسی ندارد. این لایجه ادامه سیاست خانواده در ایران با هدف حفظ وضع موجود و خانواده سنتی است. نمیتوانند دیدگاهشان را درباره جنس دوم بودن زن و جایگاهش برای خدمت به خانواده عوض کنند.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ شعار «زن، زندگی، آزادی» هسته اصلی اعتراضات اخیر بود. اتفاقاتی که در اواخر تابستان امسال به دنبال مرگ مهسا امینی رخ داد، منجر به مقابله خیابانی بخشی از زنان و جوانان با نیروهای انتظامی شد. حال برخی از زنان روسری از سر برداشته و در شهر قدم میزنند، اتفاقات اخیر برخی از نمایندگان مجلس و مسئولان مرتبط با حوزه فرهنگ عمومی را به این تکاپو انداخته است که با وضع قوانینی، همان شیوه برخورد گشت ارشاد، را به نحوی دیگر تکرار کنند تا شاید پوشش زنان به قبل از شهریور 1401 بازگردد.
با این مقدمه سایت دیدهبان ایران با فاطمه موسوی ویایه، پژوهشگر جامعه شناسی زنان و خانواده به گفت و گو پرداخته است که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
*کنشگری زنان از زمان اعتراضات اخیر نسبت به پیش از آن چه تفاوتی کرده است؟
قبل از اتفاقات پس از مرگ مهسا امینی نیز زنان کنشگری داشتند فقط کمتر به چشم میآمد چون کمتر متحد، همزمان و در خیابان آشکار بود. سالهاست که زنان ایرانی برای از میان برداشتن قوانین تبعیضآمیز فعالیت میکنند. ما موارد متعددی اعتراض به حجاب اجباری را داشتیم که سر تیتر خبرها شدند، مانند دختران خیابان انقلاب در سال ۹۶ ، برخورد راننده اسنپ با دختر جوانی که پوشش مورد تایید نبود، کمپینهای مختلف مثل آزادی های یواشکی و چهارشنبهّای سفید، کلیپهایی که از برخورد خشن گشت ارشاد منتشر میشد، برخورد با حجاب ورزشکاران و مواردی که زنان ورزشکار به دلیل قوانین پوشش مهاجرت کردند، در واقع موج مهاجرت زنان جوان از کشور به دلیل اینکه نمیتوانند آن طور که میخواهند زندگی کنند، یک کنشگری اعتراضی و از سر نارضایتی شدید است. از آن سالها که زنان به آرامی سیاست زندگی خود را پیش میبردند به آخر شهریور ماه 1401 رسیدیم که این اعتراضات به نوعی هماهنگ شد چون صبر زنان به سر آمد.
*علت لبریز شدن صبر زنان به نظر شما چه بود؟
از خرداد 1400 که دولت جدید بر سرکار آمد فشارها بر زنان افزایش پیدا کرد. این فشارها هم فقط بر سر حجاب نبود بلکه انواع سیاستهایی بود که خانهنشین کردن زنان و دور کردن آنان از فضای اشتغال و اجتماع را دنبال میکرد. از جمله این سیاستها میتوان به قانون توهینآمیز «جوانی جمعیت» اشاره کرد که القا میکند تنها وظیفه زن فرزندآوری و مادری است و در خصوصی ترین انتخاب زنان دخالت میکرد. در کنار آن همه جا بر سر حجاب سختگیریها بیشتر شد و ستاد امربه معروف و نهیاز منکر تنها وظیفه خود را اصلاح پوشش زنان میدانست و هر هفته تیتر جدیدی برای رسانهّا میساخت. همه این موارد با نارضایتیهای دیگری همچون نارضایتیهای اقتصادی حاصل از سالها تورم و رکود اقتصادی همراه شد. در واقع مرگ غمانگیز مهسا امینی قطرهای بود که جام را لبریز کرد. کنشگری که زنها تا پیش از این داشتند، متحد و همراه با هم و در خیابان ظاهر شد و دستکم برای مردان جامعه هم به چشم آمد.
*نگاه مردان به مصائبی که زنان با آنها دست و پنجه نرم میکردند چه تغییری پیدا کرد؟
به باور من، مردانی که تا پیش از این فکر میکردند «حالا زنان یک روسری سرشان کردهاند و مگر چه زحمتی دارد»، این تبعیض جنسی که علیه زنان است را تا حدی درک کردند و فهمیدند که در شرایط فعلی جامعه زنان هم آسیب میبینند؛ زنان از زمانی که پایشان را از خانه بیرون میگذارند، ناچارند همه رفتارهایشان را از لباسی که به تن دارند تا مسیری که طی میکنند تا حتی زمان رفت و آمدشان را با معیارهای رسمی تنظیم کنند. این فشار هر روزه فرساینده است. اصلا چون زنان در مناسبات اجتماعی منابع قدرت کمتری دارند، بیشتر هم آسیبپذیر هستند. فشار و ستمی که زنان تجربه میکنند، خیلی بیشتر از آن چیزی است که مردان تجربه میکنند. البته الان بحث بر سر این نیست که کدام یک بیشتر ستم کشیده است ولی گذشته از آن نگاه جوانمردانه و حمایت از زنان، تعدادی از مردان این درک را پیدا کردند که تعدادی از موقعیتهای اجتماعی را از دیدگاه زنان ببینند و ناعادلانه بودن آن را تصدیق کنند.
*راههایی که اکنون برای کنترل پوشش زنان در پیش گرفته شده است مثل «فریز کردن کارت ملی زنان بیحجاب»، بازهم تکرار تحقیر و خشونت گشت ارشاد علیه زنان و به دنبال آن بازتولید خشم نیست؟
حاکمیت به شکلی رفتار میکند انگار اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ رخ نداده و همان هدف قبلی برای کنترل پوشش زنان را پیمیگیرد. متاسفانه متوجه نمیشوند که همه چیز در آستانه شکستن است. ما هر روز داریم به دو قطبی و ستیز اجتماعی بر سر این نظامهای ارزشی نزدیک میشویم. البته به نظر من تعمدا این کار را انجام میدهند و میخواهند مردم را جلوی هم قرار دهند. فهمیدهاند امکانات لازم برای سرکوب همهجانبه را ندارند یا نمیتوانند پیامدش را مدیریت کنند پس به این سمت تمایل پیدا کردند که مردم را مقابل مردم قرار دهند. کسانی که به نوعی به آن نظام ارزشی که حکومت خودش را حامی آن میدانند، دلبسته هستند را مقابل دیگرانی قرار دهند که نظام ارزشی دیگری را قبول دارند و سبک زندگی متفاوتی را میخواهند انتخاب کنند.کاملا تمایل دارند بر این ستیز اجتماعی بیافزایند تا بعد به بهانه مدیریت ستیزها در صدر بیایند و محدودیتها را بیشتر کنند وگرنه اینکه یک داروخانه و رستوران را به دلیل آنکه حاضر به داشتن حجاب نشده را پلمب میکنند یا به فردی که عکس بدون روسری منتشر کرده ده سال حبس بدهند براساس قوانین موجود ممکن نیست. الان کار به جایی رسیده است که متن قانون کیفری و تمام تشریفات قضایی را نقض میکنند، حتی جایی که لازم باشد تظاهر به ارزشهای دینی را کنار میگذارند. فقط میخواهند اعمال قدرت کنند.
*اینگونه محدودیتها آیا میتواند در بازگشت نوع پوشش زنان به پیش از اعتراضات اخیر، تاثیرگذار باشد؟
این محدودیتها تاثیری که میخواهند را ندارد چون نمیتوانند شرایط را به عقب برگردانند. اتفاقاتی که در پاییز 1401 رخ داد، وضعیت جامعه را به گونه ای تغییر داده که قابل چشمپوشی نیست. نه جانّها و چشمّهای از دست رفته برمیگردد و نه خسارتها قابل جبران است نه افکار و ایدههای مطرح شده فراموش میشوند. اگر گمان میکنند که با اعمال قدرت بر زنان میتوانند آنها را به پوشش تابستان 1401 برگردانند، خیال باطلی است چون فقط به خشم و استیصال میافزاید و همچون بازی کردن با آتش است.
*عدم پاسخگویی و برآورده نکردن مطالبات زنان چه تبعاتی دارد؟
عدهای از اصلاح قوانین و بهبود شرایط میگویند اما نظام جمهوری اسلامی نمیتواند به دغدغه زنان پاسخ دهد. یکی از اساتید تعبیر درستی داشتند مبنی بر اینکه ما داریم آپارتاید جنسیتی را تجربه میکنیم. این آپارتاید جنسیتی چیزی نیست که با لغو حجاب اجباری قابل حل باشد بلکه هزاران مشکل از تبعیض در نظام حقوقی و قانون خانواده گرفته تا محدودیت اشتغال زنان تا مسایل اجتماعی چون قتلهای ناموسی، کودک همسری، خشونت خانگی و... وجود دارد. مشکل آن دیدگاه و نگرشی است که نسبت به زنان دارند که مبتنی بر این است که زن جنس دوم و جایش در خانه است. این امر قابل حل نیست چون بحث فقط بر سر پوشش و حجاب نیست. بر حجاب اجباری اصرار میکنند چون میخواهند بدن زنانه را محدود کنند و این سرکوب و کنترل فقط در پوشش نیست بلکه شامل مواردی میشود که حتی عکس زن روی سنگ قبرش پاک شود، زن در حال نواختن آلات موسیقی نباشد.
عدهایی نگرش طالبانی دارند و اگر امکان و تواناییاش را پیدا کنند حتی تحصیلات دانشگاهی زنان را هم ممنوع خواهند کرد. کما اینکه طرحی را مطرح کردند که تحصیلات دختران و پسران در مدرسه متفاوت باشد و دختران زودتر دیپلم بگیرند و ازدواج کنند. بنابراین نمیتوانند دیدگاهشان را درباره جنس دوم بودن زن عوض کنند.
لایحهای که ده سال پیش برای حمایت از زنان در برابر خشونت تهیه شده بود را بارها تغییر دادند و امروز با اسم دیگری در کمیسیون اجتماعی مجلس مطرح کردهاند، در کل متن حتی یکبار هم اسمی از خشونت نیاورده است، میگوید سوءرفتار. سه خشونت اصلی علیه زنان در ایران شامل قتل ناموسی، کودک همسری و خشونت خانگی را نمیتواند پوشش دهد چون اصل سیاست خانواده مبتنی بر پدرسالاری و ولایت پدر است. وقتی خشونت پدر علیه کودک و خشونت شوهر علیه زن را نتواند پوشش دهد، دیگر باقی خشونتهای علیه زنان مثل مزاحمت و ... اهمیت کمی دارد.
*به نظر شما کنشگری زنان ادامهدار خواهد بود یا پس از مدتی خاموش خواهد شد؟
اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ با مساله گشت ارشاد و حجاب اجباری شروع شد و زنان نقش پررنگی در اعتراضات خیابانی داشتند ولی مساله اصلی آن حجاب نبود، خیلی زود رنگ و بوی سیاسی گرفت و به جنبش سیاسی اعتراضی تبدیل شد. در عین حال خواست بهبود شرایط زنان باقی است. اعتراضات سیاسی چه قدر طول میکشد و به چه سرانجامی میرسد، سرنوشتش از جنبش اجتماعی جدید برای بهبود شرایط زنان جداست. جنبشی که زنان برای کنشگری خود آغاز کردهاند علیه اقتدارگرایی دولت و پدرسالاری است و هدف آن پس گرفتن حق انتخاب و حق کنترل بر بدن است. این جنبش تا سالهای سال ادامه پیدا خواهد کرد و تنها به تغییرات حقوقی بسنده نمیکند بلکه آنچنان ادامه پیدا میکند که شرایط اقتصادی اجتماعی زنان و هنجارهای فرهنگی مرتبط با زنان در ایران تغییر پیدا کند و آنها حقوق انسانی خود را به دست آورند.
منبع:سایت دیده بان ایران _ مهدیه برزویی