فرصتهای دوران پسا اعتراض
یکی از ویژگی های اعتراض اخیر با سایر اعتراضات فعال شدن همزمان بسیاری از گسل های اجتماعی گسل قومیت، جنسیتی، نسلی، طبقاتی و مذهبی است. این موضوع در عین حال که کار حاکمیت را سخت کرده است به همان میزان مشکلاتی را برای اپوزسیون داخلی و خارجی و نیروهای تغییر خواه حاضر در میدان ایجاد می کند.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ یوسف فرهادی بابادی فعال محیط زیست و عضو کمپین مردمی حمایت از زاگرس مهربان با نگارش یادداشتی اختصاصی برای دیدهبان ایران؛ موضوع اعتراضات اخیر را از دو منظر یک فرصت درون حاکمیتی و یک کنش جدید اجتماعی مورد نقد و تحلیل و قرار داده است.
آنچه در ادامه میخوانید؛ یادداشت این فعال محیط زیست با عنوان «فرصتهای دوران پسا اعتراض» است:
به دنبال گسترش اعتراضات پس از جانباختن مهسا امینی در مقر گشت ارشاد جنبش محیط زیستی ایران با یک شکاف عمیق روبرو شد یک طیف که متاثر از مدیران شبکه تشکل های محیط زیستی کشور معتقد بود اساسا اعتراضات پس از مهسا امینی ربطی به جنبش محیط زیستی ندارد و نباید در این اعتراضات وارد شد و بخش دیگر که با محوریت شبکه تشکل های محیط زیستی استان خراسان شکل گرفت معتقد است که ضروری است که جامعه محیط زیستی کشور نسبت به حوادث پس از جانباختن مهسا امینی و شکل مواجهه دولت با معترضان واکنش نشان دهد. واکنشی که در قالب بیانیه 27 شهریور بروز اجتماعی یافت. بیانیه شبکه تشکل های محیط زیستی مشهد که اتفاقا با استقبال سایر تشکل ها و فعالان محیط زیستی رو برو شد این موضع شبکه تشکل های محیط زیستی کشور را که معتقد بود نقد عملکرد ساختار حکمرانی در مواجهه با معترضان مساله جنبش محیط زیستی نیست را بلا موضوع کرده است و در گام بعدی جنبش محیط زیستی را در برابر این پرسش قرار داده است که شکل مواجه با اعتراضات باید چگونه باشد؟
زمین بازی اعتراضات را باید شناخت
برای پاسخ به این پرسش که شکل مواجهه جنبش محیط زیستی با حوادث پس از جانباختن مهسا امینی چگونه باید باشد نیازمند بازنمایی دقیق واقعیت های میدان هستیم. واقعیت این است که با پایان جنگ و شروع دوران سازندگی به صورت سازمان یافته و سیستماتیک جوانان از زمین بازی، که بخش از حاکمیت میدان دار آن بود کنار گذاشته شدند. اعتراضات دانشجویی پس از تعطیلی روزنامه سلام اولین ترک ها را در نسل آرمان خواه دهه شصت ایجاد کرد. تضاد معلمان با حاکمیت، تضاد کارگران با حاکمیت و ... تضادهایی که بروز اجتماعی آن را در مقاطع مختلف تاریخی پس از سال 78 می توان به وضوح مشاهده کرد. برای توضیح اخیر باید گفت برای تحلیل نوع مواجهه جوانان و نوجوانان دهه هشتاد و نود با حاکمیت باید این سیر تاریخی که به عمیق تر شدن تضاد انجامیده است توجه داشت.
آیا اعتراضات پیش رو اعتراضات دهه هشتادی ها و دهه نودی هاست؟
برخی ساده انگارانه با پر رنگ کردن ویژگی نسلی اعتراضات ، اعتراضات اخیر را اعتراضات نوجوانان و جوانان دهه 80 و90 معرفی می کنند حال آنکه در این اعتراضات شاهد ایفای نقش نسل های مختلف در اعتراضات هستیم اگر چه دهه 80 و نودی ها در آن نقش پر رنگی دارند. در واقع حضور این نسل در اعتراضات اخیر به پیچیدگی های این اعتراضات افزوده است به گونه ایی که اعتراضات به سطح مدارس گسترده شده است. به نظر من محدود کردن اعتراضات به دهه هشتادی ها و نودی ها از سوی برخی سیاسیون نادیده انگاری عمدی واقعیت و تنزه طلبی سیاسی است.
میدان جدید بازی جامعه و سردرگمی دولت ها در مواجه با آن یکی از ویژه گی های اعتراض اخیر با سایر اعتراضات فعال شدن همزمان بسیاری از گسل های اجتماعی گسل قومیت، جنسیتی، نسلی، طبقاتی و مذهبی است. این موضوع در عین حال که کار حاکمیت را سخت کرده است به همان میزان مشکلاتی را برای اپوزسیون داخلی و خارجی و نیروهای تغییر خواه حاضر در میدان ایجاد می کند. نبود ساختار منسجم برعلیه حاکمیت، نداشتن آلترناتیو و برنامه توسعه و عدم تعریف ساختار حل منازعه پس از فردای پیروزی از جمله چالش های اپوزسیون در اینده است. در این سو به نظر می رسد گسترش اعتراضات حاکمیت را وارد مرحله خود انتقادی کرده است به عنوان نمونه ایجاد تفکیک بین نیروهای پروپاگاندای حاکمیتی و نظام ، دعوت رئیس قوه قضائیه به گفتگو با معترضان می تواند نشانه هایی برای تغییر رویه باشد. اما واقعیت این است که با وجود اعتراضات گسترده اجتماعی حاکمیت هنوز این شانس را دارد که نسبت به تغییر روندها روی خوش نشان دهد. به عنوان مثال درخواست رئیس قوه قضائیه برای گفتگو یکی از گام هایی است که اگر صادقانه و شفاف برداشته شود می تواند از دامنه اعتراضات بکاهد. اما نکته مهم در این میانه آن است که جنبش محیط زیستی باید کمک کند که این گفتگو ها در چارچوب قانون اساسی و حقوق ملت تسهیل شود. شاید این حرف در میانه اعتراضات گسترده اجتماعی محافظه کارانه تلقی شود اما واقعیت این است که همه ابزارهای گفتگو در اختیار حاکمیت است. برای توضیح این مساله باید گفت اگر رئیس قوه قضائیه در انجام گفتگو مصر است و بنا ندارد معترضان زندانی را آزاد کند می تواند در چارچوب همین قوانین به معترضانی که چه در کف خیابان و یا صرفا به دلیل حمایت معنوی از اعتراضات در زندان به سر می برند در چارچوب دادگاه های علنی و با حضور هیات منصفه به گفتگو بپردازد. در این شرایط طرف های گفتگو نه نیروهای نیابتی بلکه نیروهای اصلی اپوزسیون است. این اقدام برای حاکمیت یک دستاورد مثبت نیز دارد و آن این است که مرکز ثقل اپوزسیون از خارج کشور به داخل کشور منتقل می شود. البته در کنار این روند رسیدگی به عملکرد خلاف قانون و قانون اساسی نظیر خود داری وزارت کشور از صدور مجوز راهپیمایی و رسیدگی به ترک فعل های سایر بخش های مختلف دولت می تواند در کاهش التهاب موثر باشد. القصه باید به این اعتراضات انقلابی ملت ایران به عنوان گام دوم انقلاب روی خوش نشان داد و از آن برای اعتلای ایران استفاده کرد.
واقعیت این است که پس از جنگ عملا جوانان از عرصه تصمیم گیری و تصمیم سازی حذف شدند. اگر چه دهه شصتی ها به انحای مختلف سعی کردند با مشارکت و یا عدم مشارکت در انتخابات های مختلف نظر خود را اعلام کنند اما عملا در دست یافتن به یک توافق با با دولت ها ناکام بودند. اعتراضات سال 88 و متعاقب آن عدم تحقق وعده های روحانی عملا تیر خلاص را بر امید های این نسل برای تحقق اصلاحات در کشور را رقم زدن. نباید فراموش کنیم که نسل نوخاسته فرزندان این نسل نا امید از تحقق اصلاحات هستند. در کنار این شکاف نسلی ، شدت یافتن ناکارامدی های اقتصادی و سیاست های بازارگرایانه باعث تحول در نظام خانواده و روابط درون آن شد به گونه ایی که رفته رفته ساختار خانواده از شکل گسترده به هسته ایی تغییر ماهیت داده و عملا نهاد خانواده به شکل یک حباب با ایزوله کردن فرد از جامعه، سعی داشت امنیت خود را حفظ کند. در این شرایط عدم بازی گرفتن جامعه در فرایند تصمیم سازی و تصمیم گیری ها و از سویی دیگر گسترش فرهنگ فردگرایی و اصالت سود باعث شد میدان بازی جامعه خصوصا نسل جدید تغییر یابد. یکی از ویژگی های زمین بازی جدید این بود که حاکمیت هیچ اشراف و حتی شناختی نسبت به این زمین نداشت. به عنوان نمونه اگر مختصات زمین بازی زمین حاکمیت قانون بود و می توانست با وضع و یا استفاده از قوانینی مثل نظارت استصوابی ، گزینش و نظارت بر فعالیت احزاب و تشکل های مدنی میدان بازی را مدیریت کند. جامعه خصوصا نسل جدید به خلق میدان جدیدی دست زد که حاکمیت هیچ اشرافی بر آن نداشت. تا جایی که به جرات می توان گفت حتی حاکمیت از درک و شناخت مفاهیم، شیوه سازماندهی و سازمان یابی و ادبیات حاکم بر میدان جدید عاجز بود. اتهامات جنسی و یا شباهت سازی شکل اعتراضات این نسل به بازی گیم و بازی های کامپیوتری دقیقا به دلیل همین عجز نسبت به شناخت این نسل است.
شجاعت نسل جدید در اعتراضات بی محابا علیه حاکمیت ناشی از چیست؟
یکی از مختصات میدان جدید ورود تکنولوژی های ارتباطی و استفاده از این تکنولوژی ها برای سازمان یابی و ارتباطات نسل جدید است. این نسل توانست با دنیای جدید ، الگوهای حکمرانی جدی و سبک زندگی جدید از طریق تکنولوژی اشنا شود اما به علت اینکه در حباب خانواده به کلی از ساختار حکمرانی منقطع شده بود و درکی از ساختار حکمرانی حاکم بر کشور نداشت با همان ذهنیتی که نسبت به اعتراضات جلیقه زردهای فرانسه یا اعتراضات محیط زیستی غرب داشت وارد عرصه کنشگری در اعتراضات شد. در واقع انچه از آن به عنوان شجاعت یاد می شود در برخی موارد می توان از آن به عنوان ناگاهی نام برد اما واقعیت این است که پس از آشکار شدن شکل مواجه حاکمیت با معترضان در اعتراضات آبان، جامعه شاهد بلوغ اجتماعی و حضور اگاهانه تر در اعتراضات اخیر بود به گونه ایی که در فضاهای اعتراضی که بدون مداخله نیروهای امنیتی همانند مناطقی مانند نازی آباد شکل گرفت اگر چه رادیکالیزم شعارها به قوت خود باقی بود اما از تخریب اماکن گزارش معنا داری مخابره نشده است.
چه باید کرد؟
یکی از ویژگی های اعتراض اخیر با سایر اعتراضات فعال شدن همزمان بسیاری از گسل های اجتماعی گسل قومیت، جنسیتی، نسلی، طبقاتی و مذهبی است. این موضوع در عین حال که کار حاکمیت را سخت کرده است به همان میزان مشکلاتی را برای اپوزسیون داخلی و خارجی و نیروهای تغییر خواه حاضر در میدان ایجاد می کند. نبود ساختار منسجم برعلیه حاکمیت، نداشتن آلترناتیو و برنامه توسعه و عدم تعریف ساختار حل منازعه پس از فردای پیروزی از جمله چالش های اپوزسیون در اینده است. در این سو به نظر می رسد گسترش اعتراضات حاکمیت را وارد مرحله خود انتقادی کرده است به عنوان نمونه ایجاد تفکیک بین نیروهای پروپاگاندای حاکمیتی و نظام ، دعوت رئیس قوه قضائیه به گفتگو با معترضان می تواند نشانه هایی برای تغییر رویه باشد. اما واقعیت این است که با وجود اعتراضات گسترده اجتماعی حاکمیت هنوز این شانس را دارد که نسبت به تغییر روندها روی خوش نشان دهد. به عنوان مثال درخوتست رئیس قوه قضائیه برای گفتگو یکی از گام هایی است که اگر صادقانه و شفاف برداشته شود می تواند از دامنه اعتراضات بکاهد. اما نکته مهم در این میانه آن است که جنبش محیط زیستی باید کمک کند که این گفتگو ها در چارچوب قانون اساسی و حقوق ملت تسهیل شود. شاید این حرف در میانه اعتراضات گسترده اجتماعی محافظه کارانه تلقی شود اما واقعیت این است که همه ابزارهای گفتگو در اختیار حاکمیت است. برای توضیح این مساله باید گفت اگر رئیس قوه قضائیه در انجام گفتگو مصر است و بنا ندارد معترضان زندانی را آزاد کند می تواند در چارچوب همین قوانین به معترضانی که چه در کف خیابان و یا صرفا به دلیل حمایت معنوی از اعتراضات در زندان به سر می برند در چارچوب دادگاه های علنی و با حضور هیات منصفه به گفتگو به پردازد. در این شرایط طرف های گفتگو نه نیروهای نیابتی بلکه نیروهای اصلی اپوزسیون است. این اقدام برای حاکمیت یک دستاورد مثبت نیز دارد و آن این است که مرکز ثقل اپوزسیون از خارج کشور به داخل کشور منتقل می شود. البته در کنار این روند رسیدگی به عملکرد خلاف قانون و قانون اساسی نظیر خود داری وزارت کشور از صدور مجوز راهپیمایی و رسیدگی به ترک فعل های سایر بخش های مختلف دولت می تواند در کاهش التهاب موثر باشد. القصه باید به این اعتراضات انقلابی ملت ایران به عنوان گام دوم انقلاب روی خوش نشان داد و از آن برای اعتلای ایران استفاده کرد.