خانواده درگیر مشکلات اقتصادی وقتی برای تربیت فرزندش ندارد/ کشور در مواجهه با یک نسل بی تفاوت خطرناک است
ارگان رسانهای نزدیک به یک محفل خاص امنیتی با انتشار یادداشتی ضمن انتقاد شدید از سیستم آموزشی در کشور نوشت: مدرسه ای که 12 سال درس زبان خارجی به دانش آموز می دهد و وقتی دیپلم به دست او را وارد دانشگاه یا سربازی می کند نمی تواند 2 کلام انگلیسی یا عربی حرف بزند و حتی فارسی و زبان معیارش لنگ می زند نباید توقع داشت که فکر کردن، حل مسئله و مقابله با بحران ها را بفهمد و آن را خوشبینانه در دانشگاه تکمیل کند.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ بولتن نیوز با انتشار یادداشتی به قلم مرتضی قربانی نوشت: در این 10 سال گذشته کشور درگیر مشکلات اقتصادی بزرگی است، تحریم ها از یک طرف و نا کارآمدی مسئولان از یک طرف این مشکلات را تشدید کرده است. در شرایطی که کشور درگیر حل مشکلات اقتصادی که بخش اعظمی از آن به دلیل تصمیم های غلط گذشته است نسلی به خیابان آمده است که در 10 سال گذشته هیچ برنامه مدونی برای تفریح و سرگرمی و فرهنگ آن اندیشیده نشده، نسلی که بهتر از پدر و مادرانش فضای مجازی را می فهمد، نسلی که برای ارتباط با دوستانش لازم نیست به بیرون از خانه برود، نسلی که سردارجنگ های بازی های های موبایلی است.
نسلی که نه برایش اهمیت حجاب و خانواده تبیین شده است نه استقلال و وطن.
بر اساس گزارش دیدهبان ایران، بولتن نیوز در ادامه نوشته؛ اگر در جریان اعتراض ها باشید می بینید که دهه شصتی و هفتادی در آن کمتر دیده می شود، آن نسل امروز به دنبال حل مشکلات اقتصادی خودش است و مشکلات فرهنگی و اجتماعی برایش اولیت ندارد.
شاید اگر دو قطبی فکر کنید نسل دهه هشتادی و نودی هم که در اعتراضات حضور ندارد موافق سیاست های جمهوری اسلامی است اما این افراد هم عدم دلیل حضورشان این است که روحیه هیجانی ندارند.
نسلی که نمی تواند در دیالوگ با دوستانش دلیل اهمیت اسقلال و حاکمیت جمهوری اسلامی را شرح دهد فلذا یا دوری می کند یا بی تفاوت به قصه نگاه می کند.
به نظرم این افراد خطرناک تر از نوجوانانی هستند که امروز برای تخلیه هیجان خود به کف خیابان ها آمده اند. نسل بی تفاوت و خالی از مبانی اصیل انقلاب که به هیجانات کاری ندارد، سرش به درس و کتاب های مدارس و دانشگاه هایی بند است که ذره ای مبانی اصیل را به آن منتقل نمی کند. درس میخواند، دکترا می گیرد و با مدرکش مسئول آینده مملکت می شود اما مدیری که فقط با بادکنک تحصیلات آکادمی رشد کرده است.
نسلی هم که امروز برای رسیدن به یک آزادی خیالی در خیابان آمده قطعا طعم تغییر حکومت را نخواهد چشید اما سرکوب شده از اتفاقات نا امیدانه به آینده فکر خواهد کرد.
حال راه حل چیست؟
نسل خطرناک بی تفاوت
قطعا این راه ازآموزش و پرورشی می گذرد که به وظایف خود در این سالها عمل نکرده است.
این جوان کف خیابان زمانی به حرف خوب شما گوش می دهد که قبلا به حرفش خوب گوش کرده باشید و جوابی برای سوال های بی شمارش داده باشید. اصلا برایش سوال ایجاد می کردید و جواب می دادید.
مدرسه ای که 12 سال درس زبان خارجی به دانش آموز می دهد و وقتی دیپلم به دست او را وارد دانشگاه یا سربازی می کند نمی تواند 2 کلام انگلیسی یا عربی حرف بزند و حتی فارسی و زبان معیارش لنگ می زند نباید توقع داشت که فکر کردن، حل مسئله و مقابله با بحران ها را بفهمد و آن را خوشبینانه در دانشگاه تکمیل کند، تازه اگر این جوان به دانشگاه راه پیدا کند. اگر به سربازی برود که 2 سال کسالت بار و خشن را تجربه خواهد کرد و به جای این که اعتقادات و تفکراتش صیقل داده شود تیز می شود. یا منزوی شده و یا سرکوب شده بارخواهد آمد.
این وسط چه کسی سود خواهد برد؟
ضد انقلابی که دنبال آدم هایی است که نه قدرت تحلیل به دست آورده و در ساده ترین مسائل راه را گم می کند و نه قدرت مقاومت در مقابل این حجم از اطلاعات و داده های دروغ دارد.
فرزندان مسئولین حال حاضری سود می کنند که در خیال راحت در بهترین مدارس و بدون دغدغه مالی درس می خوانند و در آینده بورسیه دانشگاهی در خارج از ایران می شوند تا بروند و لیبرال شوند و نهایتا برگردند تا نسلی را مدیریت کنند که نه قدرت تحلیل دارد نه انگیزه ای برای یاد گرفتن.
بروید و در خلوت خودتان حساب و کتاب کنید که 15 سال آینده چه کسانی بر نوه ها و نبیره های شما مسلط خواهند شد.
اگر قرار است وزارت آموزش و پرورش نه به درستی آموزش دهد و نه پرورشی در کارش باشد بهتر است که به وزارت تحصیل تغییر نام پیدا کند.
حداقل تکلیفمان را می دانیم که قرار است برای نسلی که در بمباران اطلاعات غلط هدف قرار داده شده هیچکس نگران نیست و اسم آموزش و پرورش را یدک نمی کشد.
اگر قرار است خانواده و تربیت خانوادگی را مقصر یکی از ضلع های این اتفاق در نظر بگیریم باید توجه داشته باشیم خانواده ای که در 10 سال گذشته درگیر مشکلات اقتصادی است نمی تواند برای تربیت فرزندانش وقت بگذارد. پدری که صبح از خانه بیرون می رود و برای امرار معاش تلاش می کند و نیمه شب به خانه برمیگردد نمی تواند که نیازهای اجتماعی و فرهنگی فرزندانش را رفع کند. مادری که کنار مادری مجبور به کار کردن است توقعی نیست که بتواند نیازهای عاطفی فرزندانش را برطرف کند.
دهه حساسی پیش روی جمهوری اسلامی ایران است، دیگر نمیتوان در را بر روی همان پاشنه قبلی که هرچه پیش آمد خوش امد بچرخانیم. باید فکر اساسی برای اقتصاد و آموزش و پرورش مملکت کرد.
کاش این هشدار را جدی بگیریم که مجبور نشویم در 10 سال آینده بگوییم در این برهه حساس کنونی هستیم!