زن، زندگی، آزادی؛ بغض فروخفتهای که ترکید!
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛امیرحسین مصلی روزنامهنگار دریادداشتی نوشت؛
در هر کجای جهان، اگر دختری جوان به همراه خانوادهاش از شهرستانی محروم برای چند روز به پایتخت سفر کند اما توسط پلیس دستگیر شود آنهم بخاطر نوع پوشش و قانونی که به گواه مرکز پژوهشهای مجلس اکثریت قبولش ندارند و دست آخر جنازهاش تحویل خانواده داده شود، بیآنکه مسئولان نهتنها با شفافیت درباره چگونگی این رخداد تلخ افکارعمومی را اقناع کنند بلکه با ضد و نقیض گویی به خشم مردم دامن بزنند به احتمال فراوان شهروندان شهرهای گوناگون آن کشور با هر عقیده و باوری یکپارچه معترض خواهند شد.
چنانکه در ایران پس از مرگ دلخراش مهسا امینی پس از بازداشت توسط گشت ارشاد شاهد هستیم.
آیا این اعتراضات میتواند دولت و برخی نهادها را پاسخگو کند در قبال این مسئله که سالهاست زنان ایرانی را به بهانه حجاب و عفاف آزار میدهد؟ برخورد قهری با معترضان نشان از همان رویه سابق را دارد که در اعتراضات ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ... شاهد بودیدم!
این سوال این روزها از سوی افکار عمومی به کرات شنیده میشود که خطاب به مسئولان میپرسند: سوگواران و معترضان به مرگ ژینا را میزنید تا اثبات کنید که او را نزدهاید؟!
دلیل این خشم عمومی صرفا مرگ دختری که در بازداشت پلیس بوده، نیست.
دلیل آن ریشهایتر از این مسئله است که هیچگاه نخواسته اند مسئله را ریشهای حل کند و صدای اعتراض بهحق مردم را خاصه در خیابان طبق اصل ۲۷ قانون اساسی بشنود و در عوض با استفاده گسترده از تریبونهای رسمی مانند صداوسیما هر اعتراضی را به بیگانگان نسبت داده است.
روزی برچسب منافق و ضد انقلاب میزنند، روزی فتنهگر و اغتشاشگر و حالا هم جداییطلب و بیگانه!
قطعا کشورهای دارای تخاصم در ایران از هر فرصتی برای ضربه به منافع ملی استفاده میکنند چنانکه این فرصت دعوای آیت الله آملی لاریجانی و مرحوم آیت الله یزدی در مجمع تشخیص نظام باشد.
آیا باید پاک کردن صورت مسئله، این سواستفادهها را به کل ماجرا تعمیم داد؟!
روزی میرحسین موسوی در اوج اعتراضات سال ۸۸ به حاکمیت که معترضان را عامل منافقین میخواند، هشدار داد که منافقین با خیانتهایشان مردهاند، برای منافع جناحی خود آنها را زنده نکنید! اما افسوس که این هشدار شنیده نشد و با زنده کردن مجدد منافقین عملا بدل به بازوی ترور در خاک ایران شدند.
حالا هم صداوسیما اعتراضات اخیر را به جداییطلبان نسبت میدهد بیآنکه بگوید پس چرا معترضان شعار میدهند: کردستان، کردستان، چشم و چراغ ایران؟
نسل دهه ۸۰ که موتور محرک این اعتراضات در دانشگاهها و حتی شهرهای مذهبی مانند مشهد و قم هستند، مانند دهه شصتیها اهل مدارا و مماشات نیستند! مطالباتشان از جمله حق پوشش اختیاری را به صراحت تمام بدون مصلحت اندیشی احزاب و جریانات بیان میکنند که به چه حقی نظر پدران که چه عرض کنم، بلکه پدر بزرگانشان باید بر آنها تحمیل شود؟
برخلاف سال ۸۸ که شهرهای محروم از اعتراضاتی با محوریت "رای من کو؟" حمایت نکردند یا آبان ۹۸ که طبقه متوسط با اعتراض قشر مستضعف همذات پنداری نداشت.
امروز هم طبقه متوسط و مرفه و هم قشر فرودست و کارگر از سلبریتی و روشنفکر تا دانشجو و بازنشسته از اصلاحطلب تا حتی عدالتخواهان و بخشی از اصولگرایان.
به مطالبات نسل جدید بخصوص زنان جوانی که با شعار زن، زندگی، آزادی به خیابان آمدهاند، احترام میگذارند و حمایت میکنند چون بغض فروخفتهای که ترکیده باشد، آنان را نماینده شایستهای برای تحقق مطالبات مسکوت ماندهشان در تمام این سالها میدانند؛ اما آیا حاکمیت نیز صدای آنان را خواهد شنید و در گام نخست گشت ارشاد و اجبار در پوشش ر برخواهد چید؟ یا آنکه با سرکوب این اعتراضات بسان سابق، منتظر اعتراضات رادیکالتر بعدی به فاصله بسیار کوتاهی خواهد بود؟!