حقمان کجاست؟
حسن قاضی مرادی در کتاب در پیرامون خودمداری ایرانیان میگوید: ما ایرانی ها خصلتی داریم باعنوان خودمداری. خودمداری یعنی منافع من به منافع جمع ارجح است. این خودمداری با فردگرایی تفاوت دارد. فرد گرایی به این معناست که فرد با تکیه به اهداف شخصی به شکلی مستقل نه جدا افتاده از جامعه عمل میکند و پیش میرود.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ روی صندلی آبی رنگ پلاستیکیای که لق میخورد نشسته ای. صدای هوی مترو که میآید صندلی های لق، خالی میشوند و پاهای مردم سراسیمه به سمت خط زرد قل میخورد. تو توانستی در جنگی پیروز مندانه در جلوی خط زرد بایستی. اما نقشه بعدی این است که به محض شنیدن صدای بوق و باز شدن در، چگونه پیش از همه خودت را به صندلی خالی برسانی. داستان هل دادن آدمها از همین جا شروع میشود.
این داستان هر روز ماست. در بازار میوه و تره بار، در صف نانوایی و تاکسی مدام آدمها را هل میدهیم تا حقمان را بگیریم. در رانندگی اجازه سبقت نمیدهیم یا اگر مجبور به راه دادن شویم خود را بازنده بازی میدانیم.
اگر گمان می کنید این حس ما مربوط به آدمهایی است که در این زمانه در این کلانشهر زندگی می کنند سخت اشتباه میکنید. ایرانیان در طول تاریخ احساس مشابه شما داشتند. آن زمان اگر صف مترو نبود، داد و ستد در بازارهای مکاره بود اگر صف نانوایی نبود قدرالسهم آب و آب انبار بود.
حسن قاضی مرادی در کتاب در پیرامون خودمداری ایرانیان میگوید: ما ایرانی ها خصلتی داریم باعنوان خودمداری. خودمداری یعنی منافع من به منافع جمع ارجح است. این خودمداری با فردگرایی تفاوت دارد. فرد گرایی به این معناست که فرد با تکیه به اهداف شخصی به شکلی مستقل نه جدا افتاده از جامعه عمل میکند و پیش میرود. در فرد گرایی اهداف انسان در تضاد و ناهماهنگی با افراد دیگر جامعه نیست.
همین خودمداری است که ما را در کارهای گروهی نافرجام میکند. ورزش های گروهی ما نسبت به ورزش های انفرادی موفقیت کمتری کسب میکنند. نسبت به افراد بالا رتبه یا مدیرانمان خشم نهفته داریم و گمانمان این است که آنها لیاقت آن پست یا رتبه را ندارند و ما لایق تریم.
در حقیقت همواره حقمان پایمال میشود و همواره نقش قربانی را در جامعه بازی میکنیم. زیرا در خودمداری خود را در مواجهه با افراد دیگر جامعه میبینیم نه در کنارشان.
خودمداری ما را معترض بار می آورد. همواره از بیعدالتی در خانواده، مدرسه، محل کار و جامعه خسته ایم. در زندگی زناشویی سهم مان را میخواهیم. دائم به خود میگوییم عمرمان را بیهوده سپری کردیم در حالی که لیاقتمان چیز دیگری بوده است.
حالا بیایید تصور کنید اگر خودمدار نبودیم این بار که وارد راهروی مترو میشدیم چگونه عمل میکردیم؟
نویسنده: هستی پودفروش_سایت دیدهبان ایران