بیش از ۳ و نیم میلیون زن سرپرست خانوار در ایران؛ در پنج سال اخیر شمار بانوان سرپرست خانوار در کشور دو برابر شده/ ۵۰ درصد زنان سرپرست خانوار بالای ۶۰ سال سن دارند
حسین مهاجر، پژوهشگر اجتماعی: در پنج سال اخیر شمار بانوان سرپرست خانوار در کشور دو برابر شده است، زنانی که بسیاری از آنها مهارت و سواد کافی برای ورود به جامعه را ندارند و به دلایل زیرساختی بیشمار از جمله عدم برنامهریزی مناسب دولت برای رسیدگی و توانمندسازی آنها جامعه نیز به آنها روی خوش نشان نمیدهد.
یه گزارش سایت دیده بان ایران؛ روایت زنان سرپرست خانوار روایتی حاکی از دشواری و تلخکامیست. داستان زنانی که زندگی روی خوشی به آنها نشان نداده و از عرفهای اشتباه و محدودیت و فقر آسیب دیدهاند. بسیاری از آنها در کودکی تن به ازدواجهای اجباری دادهاند و با مردی ازدواج کردهاند که سالها از آنها بزرگتر بوده است.
امروز زندگی بسیاری از زنان سرپرست خانوار از بین رفته است و فرزندانشان بدون حامی ماندهاند. اعمال کمکهای دولتی هم در حد مستمریهای کمیته امداد و بهزیستی و یارانه است. بر کسی پوشیده نیست که مبالغ پرداختی از سوی این سازمانها برای داشتن زندگی مرفه کافی نیست.
براساس گزارش مرکز آمار، شمار زنان سرپرست خانوار روزبهروز درحال افزایش است. بر این اساس در سال ۱۳۳۵ تعداد زنان سرپرست خانوار در کل کشور اندکی بیش از ۳۱۲ هزار تن بوده است. این عدد اما در سال ۱۳۴۵ به مرز ۳۳۰ هزار تن و در سال ۱۳۵۵ به مرز ۵۰۰ هزار تن میرسد؛ تعداد زنان سرپرست خانوار شناسایی شده از ۱۳۶۵ به بعد و در سالهای ۱۳۷۵، ۱۳۸۵ و ۱۳۹۵ با رشدی چندبرابری به ترتیب به ۶۸۵ هزار، یک میلیون و ۳۷ هزار، یک میلیون و ۶۰۰ هزار، دو میلیون و ۵۴۰ هزار و در نهایت سه میلیون و ۶۱ هزار تن میرسد. به عبارتی طی شش دهه شمار زنان سرپرست خانوار از ۳۰۰ هزار به سه میلیون تن رسیده است. نکته آنکه آنچه در این سالها بهعنوان زنان سرپرست خانوار تعریف شده بارها تغییر کرده است.
حسین مهاجر، پژوهشگر اجتماعی میگوید: سرپرست خانوار به کسی گفته میشود که اصلیترین نقشها مانند کسب درآمد یا تصمیمگیریهای اصلی و مهم زندگی را بر عهده داشته و بیشترین نقش را در تامین معاش خانواده بر عهده دارد. در بیشتر جوامع این وظیفه برعهده پدر و شوهر است، اما در نبود آنها نقش سرپرستی برعهده زن قرار میگیرد.
چگونگی تبدیلشدن زنان به سرپرست خانواده
مهاجر در ادامه به دلایل تبدیلشدن زنان به سرپرست خانوار اشاره کرده و میافزاید: در گذشته اصطلاحی با نام زن بیسرپرست مطرح بود، اما این تعبیر امروز به زن خودسرپرست تبدیل شده است. ازسوی دیگر برخی زنان به دلایل گوناگون مانند طلاق، فوت و یا علل دیگر همسر ندارند. گروهی دیگر کسانیاند که هرگز ازدواج نکردهاند که شماری از آنها با اعضای خانواده و زیرمجموعه پدر بهعنوان سرپرست خانوار قرار دارند که جزو زنان سرپرست خانوار محسوب نمیشوند چرا که زنان مجرد هنگامی سرپرست خانواده یا خودسرپرست نام میگیرند که برای خود یک زندگی مستقل تعریف کرده باشند.
وی ادامه میدهد: گروه بعدی زنانی هستند که همسرشان به دلایلی مانند زندان، مهاجرت و حضور در کمپهای ترک اعتیاد (وضعیت بیشتر زنان سرپرست خانوار) امکان این را ندارند که سرپرست خانواده باشند. بخش دیگری هم زنانی هستند که همسر در کنارشان حضور دارد، اما به دلایلی مانند بیماری جسمی و روانی یا عوامل دیگر امکان تامین معاش زندگی را را ندارند که شوربختانه بیشترین و شایعترین آسیبها نیز متوجه این گروه از زنان سرپرست خانوار است چرا که افزون بر فرزندان که مشکلاتی با ابعاد گسترده دارند مشکلات نگهداری از همسر بیمار هم به آن افزوده شده است.
این پژوهشگر ادامه میدهد: براساس آمار و اطلاعات موجود نزدیک به ۱۳ درصد زنان کشور سرپرست خانوارند که از این شمار نزدیک به ۵۰ درصد بالای ۶۰ سال و در آستانه ورود به دوران سالخوردگیاند بنابراین باید به این جمعیت نگاه ویژهای شده و دولت و نظام اجتماعی باید برای آنها بستر و چارچوب لازم را فراهم کند. نزدیک به ۷۰ درصد این زنان همسرانشان فوت کرده و ۱۳ درصد آنها مطلقه هستند؛ از این شمار ۴۵ درصد فرزندی ندارند.
مهاجر خاطرنشان میکند: ۷۰ درصد از زنان سرپرست خانوار در شهرها و ۳۰ درصد نیز در روستاها زندگی میکنند. براساس آمار دیگری که وجود دارد ۵۵ درصد از زنان سرپرست خانوار یا خودسرپرست بیسوادند که این خود میتواند دریچهای بهسوی ابتلا به انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی باشد و ۴۵ درصد از آنها سواد دارند که از این شمار ۶۰ درصد از آنها زیردیپلمند و تنها ۶ درصد از آنها تحصیلات دانشگاهی دارند و ۱۴ درصد هم شاغل و دارای درآمدند. نزدیک به ۱۵ تا ۲۰ درصد از این زنان هم شغلی ندارند، اما درآمد دارند که میتواند شامل تامین هزینههای زندگیشان از سوی فرزندان یا از محل ارث یا مانند آن باشد و البته برخی از آنها هم زیرپوشش بهزیستی یا کمیته امداد و موسسات خیریهای هستند که در سالهای اخیر هم بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
مشکلات زنان سرپرست خانوار برای اداره زندگی
زنانی که سرپرستی خانوار را برعهده دارد در تامین معاش با مشکلات فراوانی روبهرو هستند که در سالهای اخیر و با وقوع همهگیری کووید۱۹ مشکلاتشان پیچیدهتر هم شده است. تاکنون بارها از زبان مسئولان گوناگون اظهارنظرها و وعدههایی درباره رسیدگی به مشکلات این زنان شنیدهایم که بیشتر آنها نیز نتیجهای در بر نداشته است.
مهاجر در این زمینه میگوید: مشکلات عمدهای که متوجه زنان سرپرست خانوار است بسیار است، اما از دید من نخستین و مهمترین آن مشکلات فرهنگی و اجتماعیست. نگاه جامعه معمولا به این زنان سرپرست خانوار یا خودسرپرست و مجرد چندان نگاه خوبی نیست یا دستکم میتوان گفت از دیگر ساختارهای جامعه متفاوت است. این زنان خود را بهگونهای سیبل و هدف برخی نگاهها و سوءرفتارها و سوظنها میبینند. مشکل دیگری که زنان سرپرست خانوار با آن دست به گریبانند مشکل اقتصادی و مشکلات مربوط به فرصتهای شغلیست که پایه و اساس ورود زن سرپرست خانوار به فقر اقتصادی و مالیست، شرایطی که میتواند دریچهای برای نزدیکشدن به آسیبهای اجتماعی باشد.
این پژوهشگر تصریح میکند: موضوع دیگری که به موضوعات جمعیتشناختی برمیگردد این است که زنان مجرد یا زنانی که به هرشکلی همسر خود را از دست دادهاند تاثیر بدی بر فرایند افزایش جمعیت و تولید آن دارند که البته این مسئله بیشتر در جوامع پیشرفته مطرح است که شامل کشور ما نمیشود.
افزایش شمار زنان سرپرست خانوار نگرانکننده است
مهاجر در ادامه بیان میکند: از میان زنان سرپرست خانوار نزدیک به ۳۰ درصد شاغل و یا دارای درآمدند و برای خود و معاششان پایگاه اقتصادی دارند، اما در اینجا نکته مهم این است که ۷۰ درصد از زنان سرپرست خانوار درآمدی ندارند که موضوع بسیار نگرانکنندهایست. اگر بخواهیم ماجرا را اینگونه نگاه کنیم که نیمی از جمعیت ایران زن هستند و ۱۳ درصد از آنها سرپرست خانوارند به عددی نزدیک به ۵ میلیون تن خواهیم رسید که از میان آنها ۵/۳ میلیون تن درآمدی ندارند. نکته بحرانی در این مسئله این است که ما از سال ۹۵ و ۹۶ که شمار زنان سرپرست خانوار نزدیک به دو میلیون و ۵۰۰ هزار تن بود به این عدد رسیدهایم که آمار بسیار نگرانکنندهای است.
این کارشناس آسیبهای اجتماعی میافزاید: ساختار و شاکله جوامع امروز بشری و از جمله ایران در فرایند بهوجودآوردن فرصتهای شغلی دارای شاکلهای مردانه است و بازار کار در دنیا اندکی و در ایران بسیار مردانه است بنابراین نیروی کار مردان مورد استقبال بیشتری قرار دارد، اینگونه مشکلات اقتصادی و نبود فرصتهای شغلی متناسب با سطح نیاز جامعه سبب شده است تا بخش زیادی از زنان سرپرست خانوار از یافتن شغلی با درآمد موثر باز بمانند.
او اظهار میکند: فقر ناشی از نبود فرصتهای شغلی مناسب میتواند سرآغازی باشد برای ورود این زنان به چرخه فقر و بهدنبال آن بروز ناامیدی و افسردگی و بروز بیماریهای روانی و روانتنی و مانند آن. در این میان بخشی از این زنان هم به شغلهایی تن میدهند که علاقهای به آن ندارند و با آداب و فرهنگشان هم همسو و همگون نیست. این موضوع هم سبب بروز سرخوردگی و آسیبهای جدی بر آنان میشود. برخی از آنها هم گاه و لاجرم به تنفروشی و اعتیاد و قاچاق و کارهای خلاف روی میآورند، فرایندهایی که محکوم به شکست است و دیر یا زود آنها را به چرخههای ژرفتری از آسیبهای اجتماعی مانند کارتنخوابی وارد میکند.
مهاجر با اشاره به زنان سرپرست خانوار دارای فرزند گفت: این زنان با مشکلات مضاعفی نسبت به دیگر زنان سرپرست خانوار روبهرو هستند و بار سنگین فرزند با هزاران مشکل ریز درشت بر دوش آنهاست، این موضوع سبب میشود که معضلات آنها بیش از سایر زنان سرپرست خانوار باشد. از سوی دیگر فرزندان این گروه از زنان این پتانسیل را دارند که دچار انواع و اقسام مشکلات و تعارضات روحی و روانی شوند.
منبع: جامعه 24