«آرمـــان» باردیگر در چندقدمی پای چوبه دار/ مادر غزاله: سال 98 ما مهلت یکماهه دادیم اما خانواده آرمان درخواست اعاده دادرسی دادند/ آرمان: هر تصمیمی بگیرید من موافقم
دیروز دادسرای جنایی تهران محل برگزاری جلسه صلح و سازش برای تعیین سرنوشت پروندهای بود که طی سالهای گذشته جنجال زیادی در رسانهها بهوجود آورده بود؛ پروندهای که در آن، پسری به نام آرمان متهم بود 14اسفند سال 92، پس از آنکه دختر موردعلاقهاش غزاله را به خانهشان دعوت کرده، او را به قتل رسانده و جسدش را داخل یک چمدان چرخدار گذاشته و در سطل زباله انداخته است.
به گزارش دیده بان ایران؛ پرونده آرمان که به جرم قتل دختر موردعلاقهاش به نام غزاله به قصاص محکوم شده در شرایطی به به مرحله اجرا رسیده که دیروز با تشکیل جلسه صلح و سازش در دادسرای جنایی تهران، آرمان در برابر پدر و مادر غزاله قرار گرفت تا از آنها درخواست بخشش کند. با تشکیل این جلسه، حالا سرنوشت آرمان در گرو تصمیم پدر و مادر غزاله است.
دیروز دادسرای جنایی تهران محل برگزاری جلسه صلح و سازش برای تعیین سرنوشت پروندهای بود که طی سالهای گذشته جنجال زیادی در رسانهها بهوجود آورده بود؛ پروندهای که در آن، پسری به نام آرمان متهم بود 14اسفند سال 92، پس از آنکه دختر موردعلاقهاش غزاله را به خانهشان دعوت کرده، او را به قتل رسانده و جسدش را داخل یک چمدان چرخدار گذاشته و در سطل زباله انداخته است.
یکی از دلایلی که باعث بهوجود آمدن پیچیدگیهای قضایی در روند رسیدگی به این پرونده شد، پیدا نشدن اثری از جسد غزاله در همه این سالها بود؛ مسئلهای که حتی گاهی باعث بهوجود آمدن ادعاهایی درباره زنده بودن این دختر شد، اما این ادعاها هرگز ثابت نشد و آنچه پلیس و قضات دادگاه در جریان بررسیهای گسترده به آن رسیدند، شکی باقی نگذاشت که دختر 19ساله توسط آرمان به قتل رسیده است. این همان حقیقتی بود که آرمان نیز در جریان محاکمه به آن اعتراف کرد و به این ترتیب بود که او از سوی قضات دادگاه به قصاص محکوم شد و این حکم به تأیید دیوانعالی کشور نیز رسید.
آخرین فرصت
پرونده آرمان پس از طی تمامی مراحل قضایی حالا به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران رسیده و تنها راه نجات او از مرگ اعلام گذشت خانواده غزاله است. به همین دلیل بود که تلاش تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران برای جلب رضایت از اولیای دم یعنی پدر و مادر غزاله آغاز شده و روز گذشته جلسه صلح و سازش به ریاست محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران و با حضور پدر و مادر غزاله، آرمان و پدر و مادر او در دادسرای جنایی تهران برگزار شد.
در ابتدای جلسه، قاضی شهریاری رو به پدر و مادر غزاله، گفت: همه این را خوب میدانیم لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست.
براساس گزارش مسئولان زندان و اندرزگاه، آرمان در همه این سالها که در زندان بود، رفتار خوبی داشته و هرگز خلافی از او سر نزده است که این نشان میدهد او تنبیه شده و پشیمان است. از طرفی او بارها گفته که قتل با برنامهریزی قبلی نبوده و الان هم سخت پشیمان است؛ هرچند که این حق شماست که بخواهید او را قصاص کنید، اما من معتقدم که خون را با خون نمیشویند و آسیب را با آسیب جواب نمیدهند. درست است که آرمان آسیب بزرگی به شما و حتی خانواده خودش زد، اما بهخاطر آرامش خودتان و روح دخترتان او را ببخشید.
سرپرست دادسرای جنایی تهران در ادامه گفت: این پرونده هماکنون به مرحله پایانی رسیده و از دفتر ریاست قوه قضاییه و دادستانی بازگشته و حکم آماده اجراست، اما قطعا شما کار بزرگی انجام خواهید داد اگر آرمان را بهخاطر خودش ببخشید. حتی میشود با گذشت از قصاص، مؤسسهای خیریه ساخت که تا ابد نام غزاله زنده بماند، اما با قصاص آرمان همهچیز تمام میشود.
قاضی شهریاری در ادامه گفت: شما پیش از این گفته بودید اگر آرمان بگوید جسد را کجا پنهان کرده او را میبخشید، اما او واقعا نمیداند جسد کجاست؛ ضمن اینکه ما پروندههای زیادی داشتیم که در آن قاتل یا قاتلان، جسد را در سطل زباله رها کرده بودند و دیگر اثری از آن پیدا نشد؛ مانند پرونده قتل بابک خرمدین که هنوز برخی از بقایای اجساد قربانیان پیدا نشده است.
پس از صحبتهای قاضی شهریاری، پدر و مادر غزاله اظهارات خودشان را مطرح کردند. آنها از اینکه حدود 2سال از آخرین باری که آرمان پای چوبهدار رفت گذشته و پرونده پیچوخم زیادی را طی کرده، گلایه داشتند و اعلام کردند که خواهان اجرای حکم قصاص آرمان هستند.
آنها گفتند که داغ جگرگوشهشان بسیار سنگین است و از همه تلختر اینکه هیچوقت جسد او پیدا نشد که او را به خاک بسپارند و بر سر مزارش بروند.
آنها ادامه دادند: سال 98 آرمان برای نخستینبار پای چوبه دار رفت، اما ما حکم را اجرا نکرده و مهلت یکماهه دادیم که در این مدت محل جسد دخترمان و ناگفتههایش را بازگو کند.
اما نتیجهاش این شد که آنها درخواست اعاده دادرسی دادند و دوباره پرونده به جریان افتاد و ورق برگشت. زخم بزرگی که آرمان روی دل ما گذاشته هرگز درمان نخواهد شد. فقط ما داغدار نشدیم، بلکه تمام بستگانمان عزادار شدند. مادر غزاله گفت: پدر من کمرش بهخاطر داغ غزاله خم شده است. ما بعد از غزاله نابود شدیم.
او با گفتن این جملات به گریه افتاد و در همین لحظه مادر آرمان مقابل پدر و مادر غزاله زانو زد و درحالیکه اشک میریخت، گفت: التماستان میکنم آرمان را ببخشید. من هم مادرم و میدانم شما چه دردی میکشید. آرمان نهتنها شما را نابود کرد، ما را هم نابود کرد. برادر کوچکش را هم نابود کرد.
پسر کوچک من بعد از این حادثه بهشدت بیمار و افسرده شده است. آرمان، برادر بزرگترش بود که باید او را حمایت میکرد. میدانم خطای بزرگی مرتکب شده است و شما 2سال قبل دلتان به رحم آمد و اجازه دادید که پسرم بار دیگر نفس بکشد، اما بهخاطر پسر کوچکم و دل یک مادر رنجکشیده پسرم را ببخشید. من حاضرم به جای پسرم 10دفعه اعدام شوم. خالصانه و عاجزانه به پاهایتان میافتم تا دلتان به رحم بیاید و از قصاص آرمان صرفنظر کنید. اجازه ندهید ما عزادار شویم.
در ادامه پدر آرمان نیز گفت: اگر آرمان آن خطای بزرگ را مرتکب نمیشد، حالا شاید ما در مراسم خواستگاری نشسته بودیم، نه اینکه این صحبتهای وحشتناک میان ما رد و بدل شود. افسوس که یکی از تلخترین و فجیعترین اتفاقات رقم خورد و همه اینها ناشی از حماقت و عدمتصمیم درست یک جوان 18ساله بود که تدبیر و قدرت کنترل احساساتش را نداشت و ظرف 5دقیقه وحشتناکترین تصمیم زندگیاش را گرفت و همه ما را نابود کرد.
او خطاب به خانواده غزاله گفت: هنوز هم وقتی به روز حادثه فکر میکنم تنم میلرزد. میدانم تصمیم بعدش کار بدتری بود.
او در ادامه به گریه افتاد و درحالیکه فریاد میکشید رو به پسرش آرمان گفت: تو پدر و مادر داشتی. برادر داشتی. من به تو چه بگویم؟ چرا زندگی همه را نابود کردی؟ اگر اعدام شوی ناراحت نمیشوم، تمام ناراحتیام پسر کوچکم است که اصلا شرایط خوبی ندارد.
پدر آرمان با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن و پس از آن نوبت به آرمان رسید.
جوانی که حالا 26ساله و در یک قدمی چوبه دار است. او گفت: 7سال و نیم از این ماجرا میگذرد و من قبول دارم که مسبب همه بدبختیها هستم، اما واقعا قصد قبلی و عمدی در کار نبود. من همهچیز را گفتهام و چیزی نیست که جا مانده باشد. اگر باشد چرا نگویم؟ در همه این سالها عذاب کشیدم. زندگی در زندان خیلی سخت است.
در یک اتاق 2در 3، 3نفر آدم نشستهایم و صبح تا شب در و دیوار زندان را نگاه میکنیم. من قصاص حقم است. بدی کردم، خطای بزرگی مرتکب شدم، در حق غزاله، پدر و مادرش، پدر و مادر خودم و برادرم بدی کردم، اما پشیمانم. حماقت کردم و نتیجهاش شده همین.
من که رنگ بازداشتگاه را ندیده بودم و در مدرسه مورد انضباطی هم نداشتم، الان در یک قدمی چوبه دار هستم. دیگر خسته شدهام چون میدانم همه را اذیت کردهام. درست است که جسمم هست، اما روحم همان روز با غزاله مرد. هیچوقت هیچکس نمیتواند خودش را جای من بگذارد تا ببیند چه عذابی میکشم، اما باور کنید من هم سختی کشیدم. درد کشیدم. من الان 26ساله هستم، اما دهها بیماری سراغم آمده است. من غزاله را دوست داشتم و نمیخواستم به او آسیب بزنم.
در همین لحظه مادر غزاله صحبتهای آرمان را قطع کرد و گفت: از خودت سؤال کن. اگر دوستش داشتی چرا به او آسیب زدی؟ مگر کسی که فردی را دوست داشته باشد به او آسیب میزند. چرا این کار را کردی؟ اگر شما در اتاق 2یا 3متری زندگی میکنی برای این است که خلاف کردی، جان یک انسان را گرفتی. انتظار نداشته باش که در ویلای 500متری زندگی کنی.
آرمان گفت: بله حق با شماست. من اشتباه کوچکی نکردم، اما از قصد نبود و شما هر تصمیمی بگیرید من موافقم.
بعد از پایان حرفهای آرمان، این جلسه نیز به پایان رسید و اگر اولیای دم رضایت ندهند، آرمان باید پای چوبه دار برود و قصاص شود.
منبع: همشهری