کد خبر: 113446
A

زخم های کُهنه و مهلت سرآمده/ یادداشتی از «امیرسالار داودی» درباره مصائب خوزستان

از متن یادداشت: "روابط عمومی شرکت نفت مناطق جنوب در خرداد۹۹ مدعی شد که صنعت نفت بیش از هشتصد پروژه زیربنایی داخل استان خوزستان را حمایت مالی کرده و در این ارتباط ۱۶۰۰ میلیاردتومان اعتبار هم به این طرح ها اختصاص داده است. مع الوصف همه میدانیم که برایند نهایی و آثار هزینه کردهای ادعایی مندرج در بودجه دولت و ایضاً هزینه های عنوان شده و مصروفه از سوی شرکت نفت در پروژه های زیربنایی استان را قاعدتاً می بایست از سویی در رفاه بیشتر خوزستانی ها و از سوی دیگر و البته به موازات کم شدن مشکلات مردم و مشخصاً در عرصه زندگی حقیقی شان جستجو کرد."

زخم های کُهنه و مهلت سرآمده/ یادداشتی از «امیرسالار داودی» درباره مصائب خوزستان

به گزارش دیده بان ایران؛ امیرسالار داودی - حقوقدان- ضمن اشاره به مصائبی که استان خوزستان طی چند دهه گذشته با آن دست به گریبان بوده و ایضاً اعتراضات اخیر مردم این منطقه با چاشنی بی آبی در مطلبی که در اختیار تحریریه دیده بان ایران قرار داده است نوشت:

مشکل خِطه خوزستان بدون تردید در بی آبی و کم آبی منحصر نیست. البته ظاهراً معضلی تحت عنوان محدودیت عرضه آب این روزها مستمسک اصلی اعتراضات اصلی این استان شده است. لیکن غرض اصلی جز این نیست که مشکل خوزستان را نباید تنها و محدود در معضل کم آبی و بی آبی بدانیم. و چنانچه مشکل خوزستان را در محدودیت دسترسی مردم به آب شُرب و آب مختص زراعت و دامداری محدود کنیم. ظلمی عظمی در حق مردم خوزستان روا داشته ایم.

در مورد بلوچستان هم البته چنین است. و نباید مشکل حادث و فعلی بلوچستان را صرفاً در وضعیت کنونی این بخش از کشور یعنی موضوع افسارگسیخته شدن ویروس کرونا و کمبود های حوزه سلامت در سطح این استان و تبعات ناشی از آن ببینیم.

مشکل خوزستان و بلوچستان و مانند این دو استان همانا زخم های بهبود نیافته ناشی از چهاردهه انواع محرومیت ها، سومدیریت ها، مسئولیت ناشناسی ها و فقدان عدالت و مساوات در بهره مندی از منابع غنی کشور است. که البته در این مورد زخم های خوزستان شاید عمیق تر هم باشد.

باید پذیرفت بلوچستان آن اندازه که خوزستان در رساندن نفع ملی نقش مهم و حیاتی داشته است نقشی ایفا نکرده و دلیلش هم واضح و بدیعی است. خوزستان به دلیل بهره مندی از منابع غنی نفت و گاز درواقع طی چهل و سه سال اخیر و حتی پیش از آن نیز سهم موثر و قابل توجه ای از بودجه درآمدی کشور را تامین کرده است و لذا سهم این استان از اعتبارات مالی و خاصه اعتبارات ناشی از نفت و گاز طی دستکم چهار یا پنج سال به این سو رشد قابل توجه ای داشته است. تا جاییکه در بودجه سال مالی ۹۹ این قدرالسهم به اندازه ای مقرر گردیده است که بی گفت وگو می توان استان خوزستان را در قیاس با سایر استان های کشور جزء بهره داران صدر جدول به حساب آورد.

در همین راستا روابط عمومی شرکت نفت مناطق جنوب در خرداد۹۹ مدعی شد که صنعت نفت بیش از هشتصد پروژه زیربنایی داخل استان خوزستان را حمایت مالی کرده و در این ارتباط ۱۶۰۰ میلیاردتومان اعتبار هم به این طرح ها اختصاص داده است. مع الوصف همه میدانیم که برایند نهایی و آثار هزینه کردهای ادعایی مندرج در بودجه دولت و ایضاً هزینه های عنوان شده و مصروفه از سوی شرکت نفت در پروژه های زیربنایی استان را قاعدتاً می بایست از سویی در رفاه بیشتر خوزستانی ها و از سوی دیگر و البته به موازات کم شدن مشکلات مردم و مشخصاً در عرصه زندگی حقیقی شان جستجو کرد.

حال چنانچه در این عرصه یعنی بستر معاش حقیقی مردم نشانه ای از پیشرفت و توسعه زیربنایی و رشد کمی و کیفی در حوزه رفاه عمومی رصد نگردد آنگاه هرچه باقی می ماند فقط یک مُشت عدد و رقم و گزارش های حاوی و راوی آنها خواهد بود. گزارش هایی که در بدبینانه ترین وجه از ارزیابی همانا از گزارش های غیر مُصَدق وسراسر دروغ و در خوشبینانه ترین وجه از تلقی گزارش هایی درست و حقیقی هستند. ولیکن به نظر هزینه کردها به صورت ناکارآمد و غیر اصولی صرف شده اند. در هر حال واقعیت جز این نیست که زخم های متنوع کوچک و بزرگ خوزستان همچنان باقی مانده اند و اگر این زخم های عمیق و کهنه هنوز امکان التیام نیافته اند شاید بتوان چنین عدم امکانی را از سه حالت کلی خارج ندانست. 

* اول اینکه با مدیریت صرف هزینه ها به صورت ناکارآمد و مطالعه نشده معمول گردیده اند در این معنی که متولیان اداره امور کشوری و منطقه ای(استانی) احتمالا بدون لحاظ کردن اولویت ها و بدون در نظر گرفتن قاعده اَلاَاهَم فَاَلَاَهم و عقلاً تقدّم نبخشیدن به ضرورت ها و اصول را رها کردن و ترجیح دادن فروعات، نسبت به صرف اعتبارات اختصاص یافته مبادرت ورزیده اند و منابع ریالی ارتقاء یافته در بودجه کشوری هرگز با سویهء مربوط به تحقیق رفاه عمومی صورت نگرفته و توسعه ای همه جانبه در خوزستان نیز ملاک و هدف غایی نبوده است. 

*در حالت دوم اما هزینه ها به اصول و نه فروع اختصاص یافته اند و معضلات و مشکلات اساسی شناسایی شده و سویهء صرف منابع و اعتبارات نیز مشخصاً در راستای امور زیر بنایی و توسعه محور بوده اند.

مع هذا به دلیل وجود ضعف جدّی در حکمرانی اصول و مدبرانه و تخصص گرا، اعتبارات برای حل و فصل معضلات به طریق اساسی و ریشه ای هزینه نشده و غیر مسئولانه منابع در راستای تسکین های موقتی و تخدیری و البته با هدف رفع تکلیف و از سر باز کردن در بخش های توسعه نیافته، صورت پذیرفته اند‌.

*حالت سوم اینکه صرف هزینه ها درست مدیریت شده اند و از طرفی با رویکرد تخدیری و تسکینی و موقت هم معمول نگردیده و لیکن به دلیل سالها محرومیت ریشه دوانیده و شاید حتی عمداً سازمان یافته،  آثار مخرب محرومیت ها تثبیت و تعمیق شده اند و از جهتی نیز حتی معمول نداشتن تلاش های حداقلی از سوی دولت ها و به بیانی جامع تر به واسطه عدم کمترین تلاش از سوی حکومت در جهت رفع محرومیت ها (شاید هم تلاش های حداقلی صورت گرفته و اما آن اندازه پراکنده و غیر متمرکز بوده اند که ظرفیت لازم برای دست کم حرکت به سوی درمان را هم ایجاد نکرده اند.) و از طرفی وقوع جنگ تحمیلی و باقی ماندن طولانی مدت آثار وتبعات جنگی ویرانگر و در پیش گرفتن سیاست توسعه اقتصادی و عمرانی مبتنی بر تمرکزگرایی طی بیش از چهار دهه همگی باعث غفلت جانکاه و طولانی مدیریت کلان کشور از خوزستان و سایر استان های محروم گردیده است و در نهایت این مشکلات به مثابه زخم هایی عدیده و التیام نیافته در خلال سالها غفلت و فاصله گرفتم از مدیریت مبتنی بر فن سالاری (تکنوکراسی) ذره ذره بر ردی هم جمع شده اند و بدین سان امروز وضعیت اجتماعی و سیاسی استان به مرحله فوق بحرانی رسیده است و لذا تلاش های فُوتی و فوری مسئولان جهت جبران مافات ولو با سرعتی قابل توجه و کیفیتی با عیار بالا (از جهت صرفاً قیاس با عملکرد سابق شان) ابداً زود بازده و مفید نخواهند بود و لذا چنانچه مداومت در مدیریت کیفی مطلوب تر هزینه کردها را شاهد باشیم، شاید تا یک دهه هم التیام نسبی زخم های کهنه خوزستان و بلوچستان و سایر مناطق محروم را به چشم نبینیم. در واقع به تعبیر و بیان ساده تر، می توان مشکلات متعدد و متنوع خوزستان را که طی سالها سوءمدیریت و بی خیالی مدیران (به نظر خوزستان جنگ زده و زخمی الویت حاکمان نبوده است) ایجاد و سپس تعمیق و پیچیده شده اند مانند چاه وِیلی دید. طبعاً در مثال و تشبیه چاه وِیل هر چقدر هم سرانه بهره مندی این استان را از بودجه ملی افزون کنند، دست کم تا التیام نسبی و نه مطلق زخم های خوزستان راه بسیار خواهیم داشت.

این فرض سوم با مسلم گرفتن یک امر است و آن امر مُسَلّم گرفته شده چنین است که به خود بقبولانیم حقیقتاً سویه و هدف گیری مدیریت کلان کشور در جهت حل معضلات اساسی و زیربنایی استان است و این معضلات هم به درستی شناخته شده اند و راه حل فائق آمدن بر آنها نیز بر مدیران کلان و میانی کشور و منطقه مکشوف است و هزینه اعتبارات قابل تخصیص هم دقیقاً ارزیابی شده و نیاز سنجی های لازم و ضروری هم صورت گرفته و مسبوقاً نقشه راهی کارا و موثر هم طراحی شده و از قضا مدیران هم جمعی از فن سالاران زبده و شایسته هستند و در نهایت آنچه علی رغم همه این مسلمات چشم اسفندیار است، همانا کفاف ندادن بودجه مقتضی و تخصیص یافته است. به قول معروف، خوزستان آن اندازه سمن دارد که یاسمن در میان شان ناپیداست.

. اما سخن پایانی....

در حال حاضر نمی توان از مردم بخواهیم که عجالتاً طاقت شان طاق نشود تا فرضاً مدیریت کلان کشور ظرف یک دههء آتی مشکلات آنها را حل و فصل نماید.

طبعاً پاسخی که مردم خواهند داد جز این نیست که بسیار خب! پس صبر کردن و دندان روی جگر نهادن لاجَرَم است.... ظاهرا باید صبر کنیم تا زخم های موطن مان بهبود یابد و لذا ملالی نیست و تحمل می کنیم و اما با این شرایط چرا باید به شما (شخص شما_حاکمان فعلی) این مهلت را بدهیم؟! چرا باید یک بار دیگر به شما اطمینان کنیم؟!

مگر غیر از این است که شما خودتان مسئول وارد آمدن این زخمها بر پیکره خوزستان هستید و حالیه چرا باید به شما به عنوان مُسبّبان ایراد چنین زخمهای ناروایی اعتماد و اطمینان کنیم و امیدوار باشیم که این بار عملکردتان متفاوت خواهد بود؟!

در واقع مردم منطقاً از خود می‌پرسند که حال اگر در هر شرایط و فارغ از ماهیت سیاسی حاکمان، می بایست به صبر سازیم و تحمل کنیم، چرا این تحمل و صبر را در حق شما روا بداریم؟! 

آری، این سوال نقطهء عطف قابل تاملی است.

چنانچه مردم در این سوال اساسی بمانند و پاسخش را بالا و پایین کنند، یک وجه از پاسخ های احتمالی که لابد به آن دست می‌یابند و در موردش اندیشه خواهند کرد، اصل اعطاء مهلت به حاکمان فعلی است که از قضاء مسئول و مسبب ایجاد معضلات و مشکلات و ابتلائات سرزمین شان طی چهار دهه نیز بوده اند.

آیا می‌توانیم این حق را برای مردم به رسمیت بشناسیم که بنا بر حرفِ حساب "آزموده را آزمودن خطاست" ، دندان اعتماد دوباره را کنده و در پی حاکمانی دیگر باشند؟!

پس تامل کنیم و ببینیم که چرا امروز مردم خوزستان کف خیابان هستند.

قاعده اصلی ناظر بر حکمرانی چنین است که اساساً مردم با احدی عقد اخوت نمی‌بندند و دموکراسی نیز اقتضاء دارد که مهلت حکمرانان هرگز ابدی نمی‌باشد.

 

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر