راز عجیب مرگ زن جوان در خانه مرد همسایه در قزوین
اوایل فروردین مرد جوانی ناپدید شدن همسرش را به پلیس گزارش کرد و گفت همسرم روز گذشته برای خرید از خانه خارج شد، اما دیگر برنگشت. با اینکه میدانستم بدون اطلاع من جایی نمیرود با این حال با دوست و فامیل و آشنا تماس گرفتم ولی خبری از او نبود تا صبح منتظرش ماندم و بعد به سراغ بیمارستانها و درمانگاهها رفتم اما بینتیجه بود.حالا از شما میخواهم همسرم را پیدا کنید.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ اوایل فروردین مرد جوانی ناپدید شدن همسرش را به پلیس گزارش کرد و گفت همسرم روز گذشته برای خرید از خانه خارج شد، اما دیگر برنگشت. با اینکه میدانستم بدون اطلاع من جایی نمیرود با این حال با دوست و فامیل و آشنا تماس گرفتم ولی خبری از او نبود تا صبح منتظرش ماندم و بعد به سراغ بیمارستانها و درمانگاهها رفتم اما بینتیجه بود.حالا از شما میخواهم همسرم را پیدا کنید.
با شکایت مرد جوان، تحقیقات برای پیدا کردن نازنین آغاز شد. کارآگاهان اداره آگاهی در نخستین گام به تحقیقات میدانی پرداختند و مشخص شد که آخرین بار نازنین با مرد همسایه بهنام پویا دیده شده است.
در حالی که تحقیقات ادامه داشت تیم جنایی با پرونده کشف جسد زن جوانی در اطراف شهرستان قزوین مواجه شدند. رهگذران جسد را پیدا کرده و در تماس با پلیس موضوع را گزارش کرده بودند. بلافاصله تیم جنایی پلیس آگاهی استان قزوین راهی محل شده و با جسد زن جوان در حالی که سیم و طناب به دور گردن و بدنش بود مواجه شدند. جسد متعلق به زنی حدوداً 40 ساله بود که هیچ مدرک هویتی همراه نداشت. از آنجایی که چند روزی از مرگ او میگذشت، جنازه برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
ادعای عجیب
در ادامه کارآگاهان مرد همسایه را نیز بازداشت کردند وی ابتدا مدعی بود که از سرنوشت نازنین بیاطلاع است اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد لب به اعتراف گشود.
او در ادعایی عجیب گفت: نازنین همسایهمان بود. من یک دست مبل داشتم که میخواستم آن را بفروشم. آن روز اتفاقی نازنین را در کوچه دیدم و در حین صحبت یادم افتاد که شاید بتوانم از او برای فروش مبلهایم کمک بگیرم. نازنین، با اینکه خانهدار بود اما زنی اجتماعی بود و دوستان زیادی داشت و میتوانست به کمک دوستانش مبلهایم را بفروشد.
متهم جوان گفت: موضوع را برای نازنین تعریف کردم و او گفت باید مبلها را ببیند. برای دیدن مبلها و تهیه عکس از آنها وارد خانهام شد. اما در حال عکس انداختن از مبلها بود که یک دفعه حالش بد شد و روی زمین افتاد. حتی فرصت نکردم یک لیوان آب به او بدهم که او فوت کرد. ترسیده بودم، مرگ او باعث میشد که برای من مشکل بهوجود بیاید. ترس از این ماجرا باعث شد که به فکر بیفتم جسد نازنین را از خانه به بیرون انتقال دهم. جنازه را داخل خودرویم گذاشتم و به سمت قزوین به راه افتادم و جسد را در بیابانهای اطراف قزوین رها کرده و به خانه برگشتم.
با توجه به اظهارات متناقض پویا؛ به دستور بازپرس سهرابی، متهم جوان در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.