کد خبر: 213720
A
در گفت‌وگو با دیده‌بان ایران مطرح شد؛

گراوند، جامعه‌شناس: هزار توی روابط سیاسی حاکم عامل خشونت است / بسته شدن راه‌های مشروع زندگی عادی سرمنشأ انقلاب‌ها / عصیان قشر متوسطی که فقیر شدند

اردشیر گراوند، جامعه‌شناس با تاکید بر این که قشر متوسطی که فقیر می‌شوند، می‌توانند شدیدتر از سایر اقشار عصیان کنند، به دیده‌بان ایران گفت: اگر راه‌های مشروع باز باشند، افراد با تلاش و توانمندی می‌توانند از چنته فقر رهایی یابند. وقتی بی‌عدالتی، رانت، امور اداری پیچیده، هزار توی روابط سیاسی حاکم باشد، افراد عاصی شده و دست به خشونت می‌زنند. برخی از انقلاب‌ها وقتی صورت می‌گیرد که راه‌های مشروع زندگی عادی بر مردم بسته می‌شود. بنابراین فقر ذاتا عامل خشونت نمی‌شود بلکه فقری که با مسدود شدن راه‌های مشروع زندگی عادی همراه می‌شود، خشونت ایجاد می‌کند.

گراوند، جامعه‌شناس: هزار توی روابط سیاسی حاکم عامل خشونت است / بسته شدن راه‌های مشروع زندگی عادی سرمنشأ انقلاب‌ها / عصیان قشر متوسطی که فقیر شدند

دیده‌بان ایران؛ پریسا هاشمی - به نظر می‌رسد که قوه‌قضاییه خواسته یا ناخواسته در انتشار خبرهای مربوط به شلیک به دو قاضی نام‌آشنا و یکی از محافظان آن‌ها از بردن عنوان «آبدارچی» یا «نیروی خدماتی» امتناع و به جای آن از «نیروی نفوذی» استفاده می‌کند. این نیروی نفوذی ۱۰ سال از تمام فیلترها گذشته و از گزینش‌های سفت و سخت دستگاه قضا سربلند بیرون آمده است. همان نهاد گزینشی به جز تفتیش عقاید و سوالاتی از احکام چیز دیگری در چنته نداشته و مسعود پزشکیان، رییس جمهوری نیز از برخی برخوردهای گزینشی انتقاد کرد و برخی از فعالان سیاسی جوان مانند حجت نظری، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی حالا معتقدند که نهاد گزینش به هدف اصلی خود نرسیده است. 

درست است که تحقیقات درباره شلیک به دو قاضی نام‌آشنا (حجت‌الاسلام والمسلمین علی رازینی و حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مقیسه) و یک مأمور حفاظت هنوز کامل نشده و نمی‌توان حتی گمانه‌زنی درباره این حادثه مطرح کرد. حتی با وجود آن که در تازه‌ترین تحقیقات اعلام شد؛ «پرونده شهادت دو قاضی دیوان عالی کشور حاکی از آن است که عامل این قتل‌ها به احتمال زیاد از مدتی قبل سناریوی این جنایات را طراحی کرده بود.» و یگزارش ایران در ادامه نوشته است: «ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۲۹ دی گزارش تیراندازی به علی رازینی و محمد مقیسه و یک مأمور حفاظت در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور به تیم جنایی اعلام شد. به دنبال اعلام این خبر بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند. در بررسی‌های اولیه مشخص شد تیراندازی در طبقه اول ساختمان رخ داده است. با توجه به مدارک و شواهد چنین به نظر می‌رسد که مرد جوان از چند روز قبل این نقشه را در سر داشته است. همچنین تحقیقات نشان می‌داد که مرد آبدارچی حدود ۱۰ سال قبل به صورت نیروی خدماتی مشغول به کار شده. او مجرد و دارای سه خواهر بوده و با پدر و مادرش زندگی می‌کرده است. این در حالی است که تحقیقات همچنان برای کشف جزئیات این پرونده ادامه دارد.» 

با گذر از پرونده این دو قاضی، باید گفت که نمی‌توان غافل شد بخشی از نفوذهای پی‌درپی اخیر که حالا مسئولان را با خوردن یک چای ساده هم درگیر کرده، نیز به فقر، ناعدالتی وعدم توازن امکانات برمی‌گردد. افرادی که با ناعدالتی یا در فقر بزرگ می‌شوند، مستعد هر اقدامی هستند، گاه نخبه شوند و گاه به دنبال برقراری عدالت به اقدامات دیگر دست می‌زنند. 

فقر عاملی برای اقدامات عجیب

درست است که ابراهیم رئیسی قرار بود تا پایان ۱۴۰۰ یا ۱۴۰۱ فقر مطلق را از بین ببرد اما اقدامات دولت سیزدهم و حتی دولت‌های پیشین آن، پیشروی به سمت فقر را انگار در ایران نهادینه کرده و باعث شد قشر متوسط به تدریج حذف و به سمت فقر رانده شود. در حالی که فرهنگ ایران فقر را نمی‌پذیرد و قدیمی‌ها معتقد بودند: «خدا هیچ مردی را شرمنده زن و بچه‌اش نکند.» اما چند سال اخیر افزایش قیمت‌های افسارگسیخته مسکن و کالاهای اساسی، بسیاری از خانواده‌ها را در تامین حداقل‌های زندگی ناتوان ساخته و افرادی که خود را پایان خط زندگی می‌بینند، به فکر رها کردن خانواده‌شان یا خودکشی می‌افتند. رها کردن خانواده که به گفته حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری ایران رو به افزایش است. اما به همان اندازه افرادی که به ایستگاه ناامیدی رسیده‌اند، نیز افزایش یافته‌اند. امکان دارد، فردی که با فقر دست و پنجه نرم می‌کند آگاهانه یا ناآگاهانه جذب هر گروهی شود. اما با توجه به‌عدم دسترسی به اطلاعات، مشخص نیست در ایران که چقدر نفوذ وجود دارد یا اینکه چه مقدار از این نفوذ به دلیل معضلات اجتماعی و فقر است. اما منطقا این دو موضوع کاملا بهم ارتباط دارد و برخی از یارگیری‌ها بر اساس بهره‌برداری از فقر صورت می‌گیرد. 

انگیزه‌ای به نام ناعدالتی و ناترازی

اما زمانی انگیزه افراد بغرنج‌تر می‌شود که با مسائل احساس بی‌عدالتی و نابرابری در رویارویی می‌شوند. مسئله فقر شخصی است و فرد به دلیل نیازهای خود تن به هر اقدامی بدهد و حتی دست به اسلحه (سرد و گرم) ببرد. اما مسائل عدالت پیچیده‌تر و مبهم‌تر است که انگیزه‌های درونی ایجاد کند. وقتی یک موضوع با معضل بی‌عدالتی گره بخورد، هر اقدامی راحت‌تر توجیه و حتی می‌تواند خودجوش انجام شود. چرا که فرد هر اقدام خود را در راستای برقراری عدالت می‌داند. بنابراین انگیزه‌ها قوی‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. شاید به همین دلیل است که مسعود پزشکیان با شعار «عدالت محور» وارد گود انتخابات ریاست جمهوری شد و پس از غلبه بر رقیب خود «عدالت آموزشی» را در اولویت دولت قرار داد. 

«ناامیدی از تغییر» به وجود آورنده خشونت 

اما باید مشخص شود فقر چقدر می‌تواند در بروز رفتارهای هیجانی تاثیرگذار باشد؟ اردشیر گراوند، جامعه‌شناس در گفت‌وگو با دیده‌بان ایران این موضوع را مورد بررسی قرار داد: «اساسا عامل فقر تولیدکننده خشونت نیست و نمی‌توان ادعا کرد که «فردی به دلیل فقر کسی را کشته، ترور و یا حتی خودکشی کرده است.» نفس فقر منجر به خشونت نمی‌شود. اگر فقر طبیعی باشد، به حالت روحانی‌گری سوق پیدا می‌کند و تصوف و درویشی‌گریی یک پایه فقری داشته است. اما وقتی فقری وجود دارد و مطمئن هستید که با تلاش و توانمندسازی می‌توان شرایط را تغییر داد همیشه امید وجود دارد. امید قوه محرکه زندگی انسان است. زمانی فقر تبدیل به خشونت می‌شود که راه مشروع برای خارج شدن از فقر بسته شده باشد. »

او افزود: «اگر راه‌های مشروع باز باشند، افراد با تلاش و توانمندی می‌توانند از چنته فقر رهایی یابند. وقتی بی‌عدالتی، رانت، امور اداری پیچیده، هزار توی روابط سیاسی حاکم باشد، افراد عاصی شده و دست به خشونت می‌زنند. حتی برخی از انقلاب‌ها وقتی صورت می‌گیرد که راه‌های مشروع زندگی عادی بر مردم بسته می‌شود. بنابراین فقر ذاتا عامل خشونت نمی‌شود بلکه فقری که با مسدود شدن راه‌های مشروع زندگی عادی همراه می‌شود، خشونت ایجاد می‌کند.» 

این جامعه‌شناس در پاسخ به این سوال که با وجود مسائل اجتماعی و شرایط اقتصادی کنونی، راه‌های مشروع زندگی عادی بسته شده است؟ تاکید کرد: «وقتی فردی فقیر باشد و نمی‌تواند خود را از راه مشروع از فقر بیرون بکشد، می‌تواند ابزار دست هر کسی باشد و ابزار دست نیات نامشروع دیگران شود. یعنی به او پول بدهند، تروریست، جاسوس، آدم‌کش، قاچاقچی موادمخدر، کارگر سرقت، دلال یا واسطه‌گر، تکدیگری و حتی کولبر می‌شود. حتی این افراد در اختیار امیال خود قرار می‌گیرند و این امیال باعث می‌شود که گروه‌ها او را جذب کرده و با آموزش آدم‌کشی، قاچاق موادمخدر یا… کند. در حال حاضر بچه‌هایی هستند که در استانهای موادمخدر به خورد آن‌ها می‌دهند و در مقصد تخلیه می‌کنند. این همان فقری که راه مشروع را بر روی افراد بسته است.» 

وقتی قشر متوسط عصیان می‌کند

گراوند در پاسخ به این سوال که گرایش افراد به این گروه‌ها چقدر با از بین رفتن قشر متوسط ارتباط دارد؟ گفت: «این ربطی به قشر متوسط ندارد اما اگر هزینه درآمد خانوار قشر متوسط تنظیم نباشد، به تدریج به قشر فقیر سقوط می‌کنند. آن‌هایی که یک زمانی زندگی خوبی داشتند و حالا زندگی‌شان تامین نمی‌شود، عاصی‌تر از بقیه شده و عصیان می‌کنند. ضمن آن که اگر قشر متوسط فقیر شود، قشر یاری‌گر وجود ندارد که جامعه را از مخمصه بیرون بیاورد.» 

این جامعه‌شناس افزود: «قشر متوسط معمولا قشر یاری‌گر و تسهیل‌گر و در واقع قشر واسطه‌گر هستند و حلقه واسط بین قشر فقیر و غنی جامعه هستند. هرچقدر حجم قشر متوسط و تسهیل‌گر بزرگ‌تر باشد جامعه امن و آرام‌تر است و پول‌ها، همراهی‌ها و فرصت‌های خرد گردش بیشتری در جامعه دارد. وقتی قشر متوسط به بخش فقیر نزول می‌کند عملا حجم عظیم فعالیت‌های عمومی و عام‌المنفعه (در خیریه‌ها، اقتصاد، رفتارهای اجتماعی) از بین می‌رود. تنها مسائل اجتماعی نیست که دنیا را به حفظ قشر متوسط وامی‌دارد، بلکه اثر آن‌ها در مسائل و رفتارهای اجتماعی است. وقتی این قشر درگیر فقر می‌شود، کیفیت اجتماعی نابود می‌شود.»

قشر متوسط به سمت فقر رانده می‌شود

او با اشاره به این که قشر متوسط در حال حاضر به سمت فقر رانده می‌شوند، بیان کرد: «سقف قشر متوسط کشور هیات علمی دانشگاه، پزشکان، کارکنان ارشد وزارتخانه‌ها و… و قشر کف من و شما هستیم. اگر امروز حقوق سقف قشر متوسط کشور ۸۰ میلیون تومان باشد، دستمزدشان به ۱۰۰۰ دلار نمی‌رسد. یعنی به اندازه حقوق در جنوب اروپا هم نمی‌شود. بنابراین در حال حاضر با توجه به حجم درآمدها قشر متوسطی نداریم. این افراد در گذشته دارایی‌هایی داشتند، مسکن و پس‌اندازی دست و پا کردند که توانستند دوام بیاورند. ممکن است با این شرایط آن‌ها هم دوام نیاورند. پس قشر متوسطی که سطح درآمدش ۳۳ دلار در روز نمی‌شود، قشر متوسطی وجود ندارد.» 

گراوند در پایان درباره مهاجرت نیز تاکید کرد: «بخشی از مهاجرت مربوط به احساس امنیت اجتماعی مربوط می‌شود و بخش دیگر به سطح زندگی در این کشور و کشورهای مختلف است. برخی معتقدند؛ «اینجا محدودیت‌های اجتماعی فرهنگی و ناروشنی چشم‌انداز فرهنگی، سیاسی، اجتماعی وجود دارد. ضمن آن که درآمدی وجود ندارد که چرخ زندگی بچرخد.» در حقیقت مسئله ناامنی اجتماعی و فرهنگی و روشن نبودن چشم‌انداز، و تنظیم نبودن هزینه و درآمد باعث می‌شود که آدم‌ها از کشور مهاجرت کنند. به طور طبیعی نیز ضرورتا درآمد آن‌ها بهبود پیدا نمی‌کند اما از نظر فرهنگی و اجتماعی امن‌تر است. وگرنه این حجم مهاجرت از خاورمیانه به تمام نقاط دنیا نه معقول است نه منطقی. در همین شرایط مهاجرت پاکستانی‌ها بسیار کمتر از مهاجرت افغانی‌ها، سوری‌ها، لبنانی‌ها ایرانی‌هاست. چند سال پیش عراقی‌ها هم مهاجرت می‌کردند اما مهاجرت‌شان بسیار کاهش یافته است چون چشم‌انداز برایش ترسیم شده است.»

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر