ما را نکشید ما خودمان مردهایم/ دعای مردم رفع بلای سوختکشها است
یک سوختبر بلوچ که وقتی پای درد دلش مینشینیم، رنجهای کار و زندگیاش را یکییکی بیرون میریزد و تعریف میکند که سوختبرها در سیل و حوادث دیگر به مردم بلوچستان کمک میکنند تا دعای بلوچها رفع بلای آنها در مسیر دشوار سوختکشی شود، به خبرنگار دیدهبان ایران میگوید: «راه مرز خراب است و سربالایی دارد و تصادف هم زیاد میشود. گاهی سیلاب در راه، سوختکشها را با ماشینشان برده است. کبار سوخت در جاده ریخته بود و باعث شد ۹ ماشین باهم تصادف کنند. نیازی ندارد ماموران اسلحه بردارند و جلوی ما را بگیردند، ما خودمان مردهایم. بگویید به ما تیراندازی نکنند، ما از تشنگی و گرسنگی، در تصادف و راه مردهایم. رهبری میگویند که ما رانزنند اما ماموران میزنند.»
دیدهبان ایران - پریسا هاشمی؛ «به نظر شما با شوتی، دبه و وانت ۲۵ تا ۳۰ میلیون لیتر در روز قاچاق میشود؟ یا باید مساله را انکار کنیم یا قبول کنیم. مجلس و دولت این موضوع را انکار نمیکنند.» این سوال را محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس در نشست خبری اخیر خود از خبرنگاران و اصحاب رسانه پرسید. آماری که قالیباف میدهد، قابل تامل و وحشتناک است. او روی آدرس غلطی که تا کنون اعلام شده است، خط بطلان میکشد.
رئیس مجلس هم معتقد است که سوختبرهایی که با دبه و شوتی، سوخت از مرز خارج میکنند، مقصر قاچاق انبوه سوخت نیستند. این در حالی است که خود سوختبرها هم از ناچاری خود در قاچاق سوخت میگویند. ادریس که ۱۱ سال سوختبری کرده است، به خبرنگار دیدهبان ایران میگوید که از ۱۶ تا ۲۷ سالگی به این کار مشغول بوده است: «بعد از ۱۱ سال توانستم ماشین بخرم و به کمک برادرم خانه ساختم.»
او میگوید سوختبری در گذشته بهتر بود: «قبلا تنها نگران مامورهای ایرانی بودیم و طرف پاکستان ماموری نبود. اما الان مامورهای پاکستانی هم هستند. هم آنطرف سوختکشها را میزنند هم اینطرف. سوختکشی شانس است. سوختبرها گاهی برای این که دست ماموران نیفتند، پایشان را روی گاز میگذارند و با سرعت میروند و ماموران هم به آنها شلیک میکنند.»
یک سوختبر نهایتا ماهی ۱۰ میلیون درآمد دارد
ادریس میگوید که سوخت قاچاق را با تویوتا از مرز رد میکنند: «هر ماشین میتواند ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ لیتر بنزین ببرد. کل منافعی که به ازای یک مرتبه رد کردن سوخت از مرز به راننده میرسد، حدود ۳ میلیون تومان است. یکی، دو میلیون تومان از این پول، بنزین ماشین میشود. اگر در مسیر دیفرانسیل ماشین نشکند، ۴ میلیون تومان هم به صاحب ماشین میرسد. اگر ماشین عیبی بکند که دیگر چیزی برایش نمیماند. در ماه خیلی که به یک ماشین برسد ۴، ۵ بار سوختبری است. در این ۵ سرویس فقط ۱۰ میلیون سود است، بقیه آن خرج ماشین، راننده و بنزین میشود.»
او تاکید دارد که اوضاع معیشتی سوختبرها مثل مردمان دیگر اصلا خوب نیست: «بعضیها میگویند سوختکشها پولدارند. اما این سوخت تا به من برسد که از مرز ردش کنم، خانوادههای خیلی زیادی از آن پول میخورند. از قشم و بندر عسلویه این سوخت به کنارک میآید. از کنارک یک نفر دیگر این سوخت را به چابهار میرسد. از چابهار هم به دشتیاری و بعد هم به روستاهای اطراف مرز میرسد و یکی دیگر هم آن را از مرز خارج میکند. یعنی چند خانوار از یک بار سوخت زندگی خود را میچرخانند. اما در ماه، حداکثر ۵ مرتبه به بار به یک سوختکش میرسد. همین هم خطرناک است.»
برای آسایش زن و بچههایمان سوختکشی میکنیم
ادریس با حرص میگوید که «این طرف مرز ما سوختکشهای بلوچ میمیریم، آن طرف مرز هم میمیریم. فقط ما میمیریم. ما میمیریم، اما انگار اتفاقی نیفتاده است، ولی کافی است یک مامور از این طرف یا طرف پاکستان کشته شود، تمام کشور به هم میریزد. زن و بچه ما هم منتظرند که بیاییم خانه و پول بیاوریم. ماموران پاکستانی با تیر نمیزنند، سوختکشها را با چوب میزنند و باطوم. سوختبرها باید ۴ تا چشم داشته باشند که دست مامورها نیفتند. شده در پاکستان گیر افتادیم و سبزی خوردیم. چون قیمتش پایینتر بوده است. ما برای آسایش زن و بچههایمان سوختکشی میکنیم. من چند سال است که لباس نخریدم.»
این سوختبر بلوچ درباره کمک سوختکشها در سیل و حوادث میگوید و تاکید دارد که آنها چند بار این کمکها را به مردم انجام دادهاند: «وقتی سیل آمده بود، سوختکشها ماشینشان را انداختن در آب و رفتند به کمک مردم. میدانید در آن شرایط اگر خسارتی به ماشینشان میرسید، چقدر هزینهاش میشد؟ اما برایشان مهم نبود. آنها آذوقه و آب به مردم رساندند. آنهایی که در سیلاب گیر افتاده بودند را نجات دادند. پتو، گاز و کپسول به مردم دادند. یکی از کارهای سوختکشها رسیدگی به مردم بلوچستان است. هر جایی که مشکل سیلاب داشته باشد، آنها جمع میشوند و صندوق کمک را راه میاندازند و هر کسی پول در آن صندوق میاندازد. هم به مردم کمک میکنند، هم ماشینشان را میاندازند در سیلاب.»
امید سوختکشها به دعای مردم بلوچستان است
این سوختبر میگوید که امیدشان به به دعای مردم بلوچستان است: «سوختکشها در سیل به مردم کمک میکنند، چون میدانند که شاید الله دعا و آه یکی از این مردم را قبول کند و این دعا میشود پشت آنها در فرار از دست مامورهای ایرانی و پاکستانی. آنها این کمک را رفع بلا میدانند و میگویند که مردم ما راحت باشند و کمتر سختی بکشند، برکت زندگیشان میشود.»
بغضش را فرومیخورد تا از چشم ما پنهان بماند: «آبجی به خدا ما نمیخواهیم سوختکشی کنیم. هیچ کار و امکاناتی در بلوچستان نیست. چه کسی دوست دارد از گرسنگی یا تشنگی بمیرد؟ چه کسی دوست دارد گرد و غبار به سینهاش برود. چه کسی دوست دارد مریض شود؟ همه دوست دارند بهترین رفاه و آسایش را داشته باشند. سوختکشی بوده که در راه گیر کرده است و آب رادیاتور را خورده تا از تشنگی نمیرد. راه مرز خراب است و سربالایی دارد و تصادف هم زیاد میشود. فیلمها را نگاه کنید، گاهی سیلاب در راه، سوختکشها را با ماشینشان برده است.»
او همچنین تاکید میکند که «نیازی ندارد ماموران اسلحه بردارند و جلوی ما را بگیردند، ما خودمان مردهایم. بگویید به ما تیراندازی نکنند، ما از تشنگی و گرسنگی، در تصادف و راه مردهایم. رهبری میگویند که ما رانزنند اما ماموران میزنند. یکبار سوخت در جاده ریخته بود و باعث شد ۹ ماشین باهم تصادف کنند.»
میگویند اراضی ملی است و زمینهایمان را بالا میکشند
آنطور که ادریس میگوید، هشدارهای سازمان هواشناسی هم درست نیست و به مشکلی برای سوختبرها تبدیل شده است: «وقتی سیلاب به این بزرگی قرار است بیاید، هواشناسی باید هشدار قرمز بدهد. اما هشدار زرد یا نارنجی میدهد و این باعث میشود که هم مردم در سیلابگیر بیفتند و هم سوختکشها.»
او از ساختوسازها هم میگوید، ساختوسازهایی که مردم بلوچستان را عاصی کرده است: «ما بدبخت هستیم. تا یک پولی جمع میکنیم که سرپناه بگیریم، سرپناه گران میشود. بعضی موقعها هم یک کارمند شهرداری میآید و میگوید که این زمینها، اراضی ملی است و زمینها را از مردم میگیرد، اما چند وقت بعد در آن زمینها ساختوساز میشود. اینجا دنبال زمین هستند و به عنوان اراضی ملی، زمینهای مردم را بالا میکشند. منطقه آزاد پر شده است از غیربومی. حتی کار و کاسبی هم در آنجا به دست غیربومیها افتاده است.»
دردهای ادریس و دیگر سوختبرها البته بیشتر از اینها است؛ مردمانی که میگویند وضع زندگیشان آنقدر خوب نیست که بخواهند دودستی به دنیا بچسبند و شغلشان هم دستوپنجه نرم کردن با مرگ در جادههای سختی است که هم پر از شیب و دستانداز هستند و هم پر از مامور؛ جادههایی که باید آن را با حداکثر سرعت ممکن طی کنند، تا اینطرف و آنطرف مرز گیر هیچ ماموری نیفتند و شکم زن و بچهشان گرسنه نماند.
منبع: دیدهبان ایران