آقای رئیس جمهور؛ نام "برسام" را فراموش نکنید!
برسام حق داشت مثل بسیاری از کودکان این مرز و بوم، بی تفاوت و بی دغدغه، و دور از هیجان های مرسوم و بی رحم دنیای سیاست، کودکی کند. اما او به جبر دغدغه ها و رنج های روزمره پدر و مادرش که اضطراب فردای وطن را داشتند، ناخواسته وارد دنیایی شد، که سهم اش نبود.او فرزند پدری بود که حتی پس از داغ دردانه اش، هنوز هم استوار و ستبر، از گامی که در مسیر اصلاحات نهاده است، دفاع می کند، پدری که پاره تن اش را در هیاهوی ستادها و سیاست جا گذاشت و پشیمان نیست.
دیده بان ایران: بی شک "سوگ برسام" تلخ ترین سکانس این انتخابات بود. کودک پر شوری که مصلحانه و پرامید به همراه پدر و مادرش به صورت مستمر در کمپین های انتخاباتی دکتر روحانی حضور می یافت و در یک عصر بی رحم انتخاباتی، در مقابل چشمان هواداران رئیس جمهور منتخب و در جلوی ستاد اصلاح طلبان شهرکرد، جانش را فدای حادثه کرد.
اتفاقی که در لحظه، آه از نهاد همگان برآورد. هر کس شنید، بغض کرد و گریست. از رئیس دولت اصلاحات گرفته تا فعالین سیاسی و ستادی اصلاح طلب در استان چهارمحال و بختیاری که همه کم و بیش بواسطه حضور پررنگ پدر و مادر برسام در همه کنش های اصلاح طلبانه در سالهای اخیر، از حضور شاداب و کودکانه او، خاطره ای شیرین و جانسوز داشتند.
حادثه ای که برای چند روز، همه را در بهت و اندوه فرو برد، اما خیلی زود، نام اش در هیاهوی دنیای سیاست و جشن های مرسوم انتخابات گم شد.
این اتفاق عجیبی نیست، ما به فراموشی عادت داریم، شاید به این خاطر که متعلق به دیاری هستیم که همیشه در محاق و محرومیت بوده است.
قطعا اگر این اتفاق بغرنج در تهران، مشهد و یا تبریز رخ می داد، بارها و بارها در صدر خبرها و توجهات رسانه ای همفکران قرار می گرفت و همه را از صدر تا ذیل به واکنش وا می داشت.
برسام حق داشت مثل بسیاری از کودکان این مرز و بوم، بی تفاوت و بی دغدغه، و دور از هیجان های مرسوم و بی رحم دنیای سیاست، کودکی کند. اما او به جبر دغدغه ها و رنج های روزمره پدر و مادرش که اضطراب فردای وطن را داشتند، ناخواسته وارد دنیایی شد، که سهم اش نبود.
او فرزند پدری بود که حتی پس از داغ دردانه اش، هنوز هم استوار و ستبر، از گامی که در مسیر اصلاحات نهاده است، دفاع می کند، پدری که پاره تن اش را در هیاهوی ستادها و سیاست جا گذاشت و پشیمان نیست.
و مادری که چند شب پس از این اتفاق، دوباره دلاورانه و تمام قد به ستاد دکتر روحانی پیوست و با صدایی رنجور اما رسا، فریاد آزادی خواهی اش را در دفاع از کیان وطن سر داد: "که خون برسام باید هویت بخش، رهرو و جاری در قلب هایی باشد که از این پس در این راه پرمخاطره به تپیدن می افتند، تا همیشه مام وطن از دست یازی بدخواهان در امان بماند.
اکنون انتخابات به پایان رسیده و همه خرسند از اتفاق مبارکی هستند که در 29 خرداد به وقوع پیوست.
اما پدر و مادر برسام، پس از انتخابات، نجیبانه و بی ادعا، و با قلبی جریحه دار از فقدان یگانه فرزندشان، روزها را با اشک و شب ها را با خاطره فرزند دلبندشان سپری می کنند.
کمترین رسالتی که باید بر دوش حامیان و رسانه های اصلاح طلب و هوادار دولت باشد این است که نگذارند نام این سرباز کوچک اصلاحات، خیلی زود در سکوت خبری محو شود.
حداقل سهم این خانواده از این فقدان جبران ناپدیر، می تواند تکریم در خور و تفقد و دلجویی تیم دولت و رسانه هایی باشد که این روزها بیشتر مشغول قدردانی از چهره های خاص و خبری حامیان دکتر روحانی در این انتخابات هستند.
چهره هایی که بعضا با شیطنت و یا رانت رسانه ای شهرت یافتند و نامشان بر زبان افتاد و پر رنگ شدند.
اما نام برسام، در کمرنگی و کم لطفی همگان به فراموشی سپرده شد.
فراموش نکنیم !
ایران، تنها آرزویی بود، که برسام زیباترش می خواست.
ابله اول بنویس دلیل مردنش را بعد توضییح بده